کشتاررا متوقف کنید،بگذارید مردم ما نفس بکشند!
(بخش نخست)
امیرجواهری لنگرودی
andishe.gbg@hotmail.com
کشتن رسمی و علنی انسانی
به دلیل انجام تخلفی که صاحب قدرت و مجری قتل مدعی باشد، اعدام نامیده شده که (پیش
از تاریخ شاید) با شکلگیری نخستین نظامهای اجتماعی به وجود آمده است. تحمیل این
مجازات بدوی که میراث عصر توحش آدمیست به قوانین اجتماعی امروز هم البته با همان
حفظ قدرت و به بهانهی تأدیب جامعه انجام شده است. اعدام در حکومت اسلامی از نخستین
دقایق پس از انقلاب، با بهانههای شرعی آغاز، تداوم و افزایش یافت. به دلیل ارتباط
این مجازات با شرع اسلام که مبنای قوانین قضایی کشور شد، انتقاد و مخالفت با آن
همواره با بهانهی مذهبی سرکوب و اجرای آن - حتی در ملاء عام – توجیه شد.
تمامی دستگاههای حاکم درایران امروزباید پاسخگوی همهی
اعمالشان باشندوبه افکارعمومی جامعه ایران وجهانی پاسخ دهند؛چرا آماراعدامها
درکشوراین حد بالا است؟
چرا اعدام دراساس بازدارنده نیست. در اساس وقتی امری بازدارنده نیست، چرا
باید بر دامنه و وسعت، شدت و حدّتش این حد افزوده شود؟!
این اندازه اعمال خشونت، چه دردی را از هزاران درد جامعه بر طرف میسازد؟ در تمام
سالهای حاکمیت اسلامی، ما شاهد بودیم که حدّت اعدامها، همواره تشدید شده که
عمدتاً بهقصد نوعی انتقام جویی صورت میگیرد. نوید افکاری کارگر کشتی گیر جوان
شیرازی درآستانهی اعدامش چه نیکوعبارت نغزی را بهعنوان یادگاری ازخود، در فاصلهی
زندان، شکنجه و شیوه اعتراف گیری از زندانی به جا گذاشت و اعلان داشت: اینان برای طناب
دارهایشان دنبال گردن میگردند! به
عبارتی «به وقت اذان صبح برای طنابهای دارشان دنبال گردن میگردند».
در ایران اسلامی موضوع زندان همیشه برای دولتها در سطح مجامع جهانی مسئله بوده و حکومت همواره منکر داشتن زندانی سیاسی است. در همین دورهی اخیر قرمساقهای حاکمیت مدعیاند ۹۰ هزار نفر را مشمول عفو مشروط کردهاند که خود تناقض آشکار با ادعای حکومت مبنی بر "تعداد معترضان جنبش «زن، زندگی، آزدی» به چند صد نفر هم نمیرسد" یا تعداد محدود زندانیان سیاسی در حد چند صد نفر در زندانهایشان که به آنها نام زندانی عقیدتی دادهاند"و مانند این دروغها دارد. از اینرو ادعای عفو۹۰هزارنفر، یاوهای بیش نیست!