گفتگو با خانم گلی- بیژن خوزستان و امیر جواهری لنگرودی در باب خیزش انقلابی زن_زندگی_آزادی

https://youtu.be/s0iJukjsxR4?feature=shared

۱۳۸۸ تیر ۲, سه‌شنبه

لباس شخصی ها شاهرگ جوانی را در خيابان بريدند ژوئن 22, 2009 by jonbeshekhordad ارسالی توسط يک کاربر سایت روشنگری ديروز در تهران اتفاقات عجيبی افتاد و اين مورد شايد يکی از دهشتناکترين موارد باشد. اکثر پرسنل عادی نيروی انتظامی همکاری خوبی با مردم داشتند و به تعدادی از افراد بازداشت شده در حالی که دستهايشان بسته بود اجازه دادند فراری شوند.نيروهای لباس شخصی و پاسداران ضد شورش افراد دستگير شده را شديداً کتک زده، تحويل نيروی انتظامی ميدادند تا با ماشين های ويژه آنها را به بازداشتگاه ببرند. يکی از افراد بازداشت شده (جوانی حدوداً 20 ساله) پس از فرار به سمت دانشکده دامپزشکی رفت که اساتيد و پرسنل آن شلنگ آبی را بيرون انداخته بودند تا تظاهرکنندگان آب بخورند. اين جوان قبل از اينکه به آب برسد توسط نيروهای لباس شخصی به دام افتاد و يکی از آنها او را به زمين انداخته، شاهرگ گردنش را با قمه بريد که منجر به مرگ وی شد. صدای شيون و ناله از اساتيد و کارمندان دانشگاه به پا خواست. از سازمانهای حقوق بشر بخواهيد به دانشکده دامپزشکی بروند و از همه پرسنل و اساتيد بپرسند چرا که حدوداً 30 نفر از آنها مستقيماً از پشت نرده های دانشکده شاهد ماجرا بودند —————— من کمتر از پنجاه متر با آنجا فاصله داشتم . از اول انقلاب پوشک بچه خريده بودم و دوتا نون بربری که يعنی دارم ميرم خونه . يک آقا و خانم گريه کنان آمدند و خبر را برای چند نفری که گوشه بانک نشسته بودند گفتند . من فوری رفتم جلو و ديدم دارند جنازه پسرک را ميبرند کنار . يک شلنگ آب تقريباً ضخيم سياه رنگ از نرده های دانشکده دامپزشکی بيرون بود و چند نفر پشت نرده ها جمع بودند . اصلاً نشد که عکس يا فيلم بگيرم . تکرار ميکنم که خبر کاملاً درسته من به چشم ديدم صحنه را … ————- اين خبر کاملاً درسته . ديروز من دقيقاً همانموقع آنجا بودم . صدها لنگه کفش در پياده رو و مردمی که جيغ ميکشيدند که “گردن جوانی را بريدند” . اول باور نکردم . بعد نزديکتر شدم و خودم ديدم . بدليل حمله لباس شخصی ها از محل دور شدم

هیچ نظری موجود نیست: