سوگ مجید - ناصر پیشرو
شباهنگام ...
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه٬ من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم
جنبش سوسیالیستی بار دیگر یکی از یاران پی گیر و مصمم اش را از دست داد. مجید هم از میان ما رفت و قلب بزرگش که عمری برای برابری و آزادی و جامعه ای فارغ از ستم و استثمار تپیده بود، از حرکت بازایستاد. خبررا که شنیدم تصویرهایی از گذشته در برابرم ظاهر می شود:سال های دورو حضوراو و هایده همسر و همرزم اش به همراه شیطنت های دخترکشان، درتظاهرات ها، سمینارها،میز کتاب های این شهر و آن شهر و... بعدها در سال های اخیر: شوخ طبیعی ها و میدان داری هایش در آخر شب سمینارها و جشن ها، ترانه خوانی ها و شاهکارش "شباهنگام". یادواره های اش مدام از ذهنم عبور می کند و دست آخر، گریستن از سویدای جان.
این روزها مرگ و میر به جان نسل ما افتاده و روزی نیست که خبر فقدان رفیقی و عزیزی را در خبرها نخوانیم و نشنویم. با رفتن آنها انگار تکه ای هم از ما کنده می شود.با همه تلخکامی ها،کمتر نسلی از مبارزین، این شانس را داشته که همانند نسل ما این همه تحولات تاریخی را تجربه کرده باشد. در نوجوانی تجربه جوشش یک انقلاب و پیآمدهای خاطره انگیزاش،روزهای سیاه کشتار، شکنجه، اعدام و تبعید،فروریزی شوروی و قیل و قال های مستانه "پایان تاریخ"،صدور "دموکراسی"مپریالیستی"در نقاط مختلف جهان از طریق بمب و موشک و کشتار و....و بازهم برآمد مبارزه از اعماق،از جنبش زاپاتیستی گرفته تا مبارزه علیه نئولیبرالیسم، پدیداری یکی از ژرفترین بحران های سرمایه داری و مبارزات کارگران و سرکوب شدگان در یونان، پرتقال، اسپانیا و...جنبش دانشجویی ضدسرمایه داری در شیلی، و برآمد شورش های انقلابی در جهان عرب، درست در شرایطی که موعظه "انقلاب و خشونت"، بازار گرمی داشت و دست آخرمشاهده درماندگی و فلاکت و پوسیدگی تا مغز استخوان جمهوری اسلامی . کمتر نسلی این شانس را داشته که این همه رخداد تاریخی را تجربه کند!!
برای مجید و هم نسل های او اما هنوز دستکم یک آرزو باقی مانده است : سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و جامعه ای فارغ از ستم و استثمار. با مجید پیمان می بندیم که پی گیری،مقاومت و سماجت اش را به وام می گیریم و این آرزو را پی گیرانه دنبال می کنیم. در این مسیر"رویش نوین جوانه ها" و نسل نوینی که دل در گرو برابری و آزادی دارد نیز با ماست.
ناصر پیشرو- مارس ۲۰۱٣
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه٬ من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم
جنبش سوسیالیستی بار دیگر یکی از یاران پی گیر و مصمم اش را از دست داد. مجید هم از میان ما رفت و قلب بزرگش که عمری برای برابری و آزادی و جامعه ای فارغ از ستم و استثمار تپیده بود، از حرکت بازایستاد. خبررا که شنیدم تصویرهایی از گذشته در برابرم ظاهر می شود:سال های دورو حضوراو و هایده همسر و همرزم اش به همراه شیطنت های دخترکشان، درتظاهرات ها، سمینارها،میز کتاب های این شهر و آن شهر و... بعدها در سال های اخیر: شوخ طبیعی ها و میدان داری هایش در آخر شب سمینارها و جشن ها، ترانه خوانی ها و شاهکارش "شباهنگام". یادواره های اش مدام از ذهنم عبور می کند و دست آخر، گریستن از سویدای جان.
این روزها مرگ و میر به جان نسل ما افتاده و روزی نیست که خبر فقدان رفیقی و عزیزی را در خبرها نخوانیم و نشنویم. با رفتن آنها انگار تکه ای هم از ما کنده می شود.با همه تلخکامی ها،کمتر نسلی از مبارزین، این شانس را داشته که همانند نسل ما این همه تحولات تاریخی را تجربه کرده باشد. در نوجوانی تجربه جوشش یک انقلاب و پیآمدهای خاطره انگیزاش،روزهای سیاه کشتار، شکنجه، اعدام و تبعید،فروریزی شوروی و قیل و قال های مستانه "پایان تاریخ"،صدور "دموکراسی"مپریالیستی"در نقاط مختلف جهان از طریق بمب و موشک و کشتار و....و بازهم برآمد مبارزه از اعماق،از جنبش زاپاتیستی گرفته تا مبارزه علیه نئولیبرالیسم، پدیداری یکی از ژرفترین بحران های سرمایه داری و مبارزات کارگران و سرکوب شدگان در یونان، پرتقال، اسپانیا و...جنبش دانشجویی ضدسرمایه داری در شیلی، و برآمد شورش های انقلابی در جهان عرب، درست در شرایطی که موعظه "انقلاب و خشونت"، بازار گرمی داشت و دست آخرمشاهده درماندگی و فلاکت و پوسیدگی تا مغز استخوان جمهوری اسلامی . کمتر نسلی این شانس را داشته که این همه رخداد تاریخی را تجربه کند!!
برای مجید و هم نسل های او اما هنوز دستکم یک آرزو باقی مانده است : سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و جامعه ای فارغ از ستم و استثمار. با مجید پیمان می بندیم که پی گیری،مقاومت و سماجت اش را به وام می گیریم و این آرزو را پی گیرانه دنبال می کنیم. در این مسیر"رویش نوین جوانه ها" و نسل نوینی که دل در گرو برابری و آزادی دارد نیز با ماست.
ناصر پیشرو- مارس ۲۰۱٣
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر