گفتگو با خانم گلی- بیژن خوزستان و امیر جواهری لنگرودی در باب خیزش انقلابی زن_زندگی_آزادی

https://youtu.be/s0iJukjsxR4?feature=shared

۱۳۹۳ شهریور ۹, یکشنبه

,وبلاک انجمن فرهنگی و اجتماعی اندیشه - گوتنبرگ : یادداشت کارگری مبارزات کارگران وتشدید فشاربخش خصوصی ودولتی برآنان همچنان ادامه دارد


 یادداشت کارگری
مبارزات کارگران وتشدید فشاربخش خصوصی ودولتی برآنان همچنان ادامه دارد!
امیرجواهری لنگرودی
amirjavaheri@yahoo.com



درکشاکش بحران همه جانبه منطقه خاورمیانه وتهاجم اسرائیل به مردم بی دفاع غزه و فلسطین و ظهور نابهنگام داعش ( دولت اسلامی عراق- شام ) که با قتل عام های دسته جمعی  و انفجار مساجد ، غارت، سرکوب و ریشه کن کردن مسیحیان مناطق تحت تصرف خود، تبدیل زنان به بردگان عهدبوقی و گسترش تروریسم و جنگ را به عملکرد روزمره خود مبدل ساخته است . در شرایطی که داعش های وطنی در برابر توده مردم و خواسته های آنان صف آرایی می نمایند. اعتراضات و تحرکات کارگران ایران در سایه خبری این تجاوزات و تحرکات ضد انسانی کمرنگ و ناپیدا می نماید. و این در حالیستکه سه اعتراض پیاپی کارگران کارخانه نیشکر هفت تپه در هفته جاری، دو روز تجمع گروهی از کارگران فولاد زاگرس در تهران، خطر اخراج و بیکاری پانصد نفر از کارگران شرکت پلی اکریل اصفهان، موجی از سوانح کار و ماجرای عدم حضور جلاد سابق مطبوعات متهم به قتل شکنجه گاه کهریزک و متهم ردیف اول فساد عظیم مالی در سازمان تامین اجتماعی و غارت اموال کارگران در دادگاه(سعید مرتضوی ) ، بخشی از مهم ترین خبرها و گزارشات کارگری هفته اخیر اند. در ابتداء وپیش از همه از اعتراض کارگران هفت تپه؛ بعد فولاد زاگرس و رابطه ای که بین این دو اعتراض مجزا هست، مینویسم. آنطور که از خبرهای کارگری برمی آید، تسویه حساب کامل کارفرما با سازمان تامین اجتماعی بابت حق بیمه کارگران ، دریافت حقوق معوقه و پرداخت بیمه تامین اجتماعی در ماه‌های خرداد و تیر و بازنگری طرح طبقه بندی مشاغل، اصلی ترین خواست های کارگران نیشکر هفت تپه است که به خاطرش تا نیمه هفته ای که پشت سر گذاشتیم، سه بار دست به اعتراض زده اند.

 چنانچه به سیر اعتراضات گذشته این کارگران نگاه کنیم،دیده می شود  که این کارگران دوره به دوره برای همین خواست ها به میدان می آیند، اعتصاب و اعتراض می کنند و بعد که دستمزدشان را بازپس گرفتند ،برسرکارشان برمی گردند . در واقع اعتراضات این کارگران نکاتی را در مورد موقعیت کارگری به ما نشان می دهد که اگر به آن توجه شود، می تواند کمکی باشد به ارتقای سطح مبارزات کارگری. اولین نکته اینستکه رابطه میان کارگر، تولید، مدیریت و نهادهای ذیربط حکومتی یک رابطه بحرانی است. منظورم از بحرانی این هست که خطر اخراج کارگران در اثر ورشکستگی واحدهای تولیدی خطری نیست که احتمال وقوعش کم تر بشود، بلکه بیشتر می گردد. مساله ندادن حقوق کارگران برای ماهها چیزی نیست که یک بار کارگران اعتراض کنند و بعد انتظار داشته باشند که دیگر و هرگز با این مشکل روبرو نمی شوند. در وضعیت بحران اقتصادی موجود کارگران باید انتظار داشته باشند که دوره به دوره با همین مشکل روبرو می شوند. اگر یک بار یک جایی، به ماننداعتصاب طولانی مدت (معدن بافق)، نهادهای حاکمیتی، در اختلاف کارگر و کارفرما به سود کارگر ان رای دادند، معناش این نیست که دیگر و همیشه اوقات اینجوری خواهدشد. یا چنانچه مشکلات آن واحد حتی برای یک دوره قابل پیش بینی حل شده باشد ،پایان ماجرا نیست. بنابراین کارگران اگر دردل وانفسای ورشکستگی و تعدیل و بیکاری و ندادن دستمزدها، نتوانند اعتراضات شان را در جهت ایجاد تشکل های مستقل صنفی خودشان  قرار بدهند؛ اگر هم یک بار جایی طی اعتراض شان، موفق بشوند کارفرما یا دولت راعقب بزنند، حتما همه آنها و این بار با قدرت و قساوت سرکوبگرانه تری دوباره سروقت کارگران می آیندو در اولین فرصت دوباره به آنان و محیط کارشان هجوم می آورند. این درس تلخی است که می شود از تجمع دو روزه کارگران فولاد زاگراس در تهران در برابر مجلس گرفت. مثلا سال گذشته کمیسیون اصل نود مجلس اسلامی، کارفرمای فولاد زاگرس را مکلف به ادامه تولید کرده بود. هیات حل اختلاف و هیات تشخیص هم به ادامه کار این واحد رای دادند، ولی با این وجود، کارفرما اقدام به انحلال فولاد زاگرس کرد. امروز شرکت زاگرس با وجود همه اعتراضات کارگران همچنان بسته است و در دو نوبت طی دو سال نودو یک و نودودو، بیش از سیصد کارگر این کارخانه را اخراج کردند. این واقعیت که کارگران با اعتراض موردی نمی توانند، امنیت شغلی شان یا پرداخت دستمزد یا بیمه شان را تضمین کنندبرما روشن است. از وضعیتی که الان شرکت پلی اکریل اصفهان،دوباره درآن گرفتار آمده،کاملا دیده می شود. همین پنج ماه پیش بود که کارگران این کارخانه توانستند با اعتراضات یکپارچه شان، طرح قطعه قطعه کردن کارخانه را عقیم بگذارند و یک موفقیت نسبی در این زمینه به دست بیاورند. الان گفته می شود که خطر اخراج پانصد کارگر این واحد تولیدی را تهدید می کند و علتش هم طوری که از خبرها برمی آید، اینستکه  دولت ماه گذشته قیمت فروش خوراک به کارخانه‌های پتروشیمی را یک جانبه بالا برده و این باعث شده که  فعالیت واحد تولید الیاف پلی‌استر این واحد صنعتی متوقف بشود. افزایش قیمت خوراک معناش اینستکه، محصولات الیاف پلی استر، تولید کارخانه‌های داخل در برابر محصولات مشابه خارجی که از خارج وارد کشور می‌گردد، توجیه اقتصادی نداشته باشند و فروش نروند. در نتیجه کارگران بیکار می شوند. در واقع این دفعه از ریشه زیرآب اشتغال پانصد کارگر پلی اکریل را زدند. درست در شرایطی که بحران اقتصادی ادامه دارد و دولت با طرح های اقتصادی نئولیبرال تهاجم وسیع تازه ای را هم علیه سطح معیشت و شرایط کار کارگران سازمان داده است و می خواهد از طریق گسترش خصوصی سازی و پروار کردن سرمایه داران و کارفرماها به قول خودش مشکلات تورم و بیکاری را حل کند، درست در چنین شرایطی مبارزه کارگران برای حفظ اشتغال، برای دریافت مستمر همین دستمزدهای زیر خط فقر و برخورداری از بیمه و مزایای ابتدایی دیگر، فقط می تواند یک مبارزه مستمر و متکی به اراده جمعی سازمان یافته خود کارگران باشد. هر جا که این گونه تحرکات متشکل و سازمانیافته بخدمت گرفته می شود، احتمال اینکه کارگران بتوانند در برابر تعرض کارفرماها از خودشان دفاع کنند، بیشترمی گردد و هر جا که کارگران به اعتراض به عنوان یک چیز استثنایی، زودگذر و اقدامی از سر ناچاری بنگرند، امکان پیروزی از همه ضعیف تربنظر می آید. اعتراضات کارگری هفته اخیر بیان فشرده این موضوع هستند که شرح دادم.  
اما از این موضوع که بگذریم ،حوادث معادن هم طی ده روز کذشته خبر ساز بودند. این خبرسازی ها، عمدتا هم پیرامون حوادث حین کار در معادن و داستان استمرار خصوصی سازی هاست. در این زمینه حادثه مسمومیت کارگران در اثر انتشار گاز متان در معدن شادسر در شهرستان کیاسر که دو کشته و سه مصدوم به جا گذاشت، ویا پی وقوع انفجار در معدن گرانیت قرمز قلعه خرگوشی اردکان واقع در شمال شرق این شهرستان پنج کارگر کشته و مجروح شدند.

بر اساس این گزارش، «محمدرضا محمدی»، «باقر یادگاری»، «علی چمزری» سه کارگر مجروح این حادثه چند روز پس از انفجار جان باختند و در شهر زنجان به خاک سپرده شدند. دو قربانی دیگر این انفجار «سید سجاد حسینی» بلافاصله پس از حادثه و «حسین مرادی‌نژاد» جان باختند.مشت نمونه خروار هست و همه موارد اساسی نقض ایمنی کارگران را در این حادثه می شود به وضوح دید. ماجرای حادثه آتش سوزی کارگاه تولیدی خیابان جمهوری، و جان باختن دو زن در این ماجرای دهشتناک، با وجود گذشت هفت ماه از این حادثه،پرونده هنوز در مرحله بازپرسی است. پرونده پیشرفت نداشته و کماکان مرحله کار‌شناسی و تحقیقات تمام نشده است. مشخص نیست تا کی مرحله کار‌شناسی طول خواهد کشید. بنابراین می شود گفت:هنوز که هنوز است سرمایه دار خصوصی حریص، بی اطلاع از علم معدن و صاحبان کارگاههای خصوصی که حاضر اند برای سود بالا، هر بلایی بر سر کارگر و شرایط کارش بیاورند. وسایل مورد نیاز برای حفظ ایمنی، تهیه دستگاه‌های تهویه، لباس و تغدیه معدن‌کاران، مساله کارفرمایان حریص و سودجوی یک بخش نیست . همه بدان بی توجه اند و خیالشان هم نیست. چرا که در اساس هیچ نظارت دولتی بر عدم رعایت اصول ایمنی عملا وجود ندارد. حوادث حین کار درایران، قتل عام خاموش کارگران توسط دولت و کارفرمایان هست و تا زمانی که شاهد شکل گیری نهادهای مستقل کارگری در همه زمینه ها و منجمله در زمینه حوادث کار نباشیم؛ سودورزی سرمایه داران در پناه بی توجهی کامل دولت همچنان کارگران را قربانی می کند. در جنبش کارگری ایران، حوادث حین کار،بعنوان یک قصه پُرغصه، سردراز دارد.

اما اگر در نظام جمهوری اسلامی، قربانی شدن کارگران پای سودورزی سرمایه داران بخش خصوصی و دولتی به عنوان یکی از خشن ترین و خونین ترین مظاهر بهره کشی ،یک واقعیت تلخ جاری و تکرار مکرر هست، مجازات دزدان و غارتگران اموال همین کارگران و افرادی نظیر سعید مرتضوی با هزار اما و اگر و بهانه سازی به آینده نامعلوم موکول می شود. کافیه به خاطر داشته باشیم که از طول عمر بعضی از پرونده هایی که برای سعید مرتضوی باز شده پنج سال گذشته است، ولی هنوز از محاکمه اش خبری نیست. طوری که وکلای کارگران شاکی در پرونده فساد و غارت دارایی های کارگران در سازمان تامین اجتماعی توسط سعید مرتضوی گفتند، قرار بود مرتضوی بعد از تعطیلات عید فطر در شعبه دادگاه حاضر بشود ، ولی میزان بی توجهی به این پرونده در حدی استکه وکلای شاکیان هنوز حتی نمی دانند که مرتضوی در شعبه پانزده حاضر شده است یا نه و بازپرس پرونده هم پاسخی به وکلا نداده است. اضافه کنم در این میان، پرونده بابک زنجانی هم با اینکه تو چنگ رژیم و در زندان نظام است، همچنان سر و دم بریده مانده و چند و چون دارایی ها و بازپرداخت بدهی های کلان او به شرکت نفت لاینحل باقی مانده است . باید گفت: جمهوری اسلامی فقط محیط های کار را به قتل گاه کارگران تبدیل نکرده است، این نظام حامی غارتگران اموال کارگران هم هست و هر جا که پای مهره های فاسد خودش به میان آمده و دمب آنان ، لای تله گیر کرده یا مثل سعید امامی و مه آفرید خسروی صورت مساله رو پاک کردند تا دانه درشت ترها را بیرون بکشند یا ماجرا را مشمول مروز زمان کردند که شاکیان خسته بشوند و از پا بیافتند. به همین دلیل مهم استکه کارگران و فعالان کارگری همچنان پیگیر پرونده غارت دارایی های کارگران در سازمان تامین اجتماعی از سوی باند سعید مرتضوی باشند و به مانند مقطع افشاء و برملا شدن این دزدی های ویرانگر، برای جریان افتان پرونده دزدی ها و غارت اموال میلیونی و میلیاردی کارگران، و کنترل امور و دخالتگری شان، مداخله فعال تری نمایند.



هیچ نظری موجود نیست: