مردم متشکل همه چیز؛ مردم متفرق هیچ چیز!
آنچه در لنگرود بعنوان یک تجربه دیده شد
و به بارنشست!
امیر جواهری لنگرودی
سنت ایجاد "کمیتههای محلات" در مقاطع گوناگون و مشارکت دادن و خود یاری در مردم لنگرود همواره
وجود داشته است. که بازپرداختن به یکایک آن تجربهها را که جوانان هر محل نقش
تعیین کننده و بسزایی در آن داشته و دارند به وقت دیگری وا میگذاریم.
اینبار شیوع بیماری کرونا و پخشش در شهر به دلیل بی توجهی حاکمان و
مسئولین بی کفایت شهری، چنان وسعتی به خود گرفت که بار دیگر جوانان با تجربۀ شهر
لنگرود آستین بالا زدند و همگام شدند تا اندکی فشارهای وارده بر کادر زحمتکش درمانی «بیمارستان
امینی» یگانه بیمارستان
شهر را کاسته و به آنان یاری رسانند. این بیمارستان تا حال ۱۲۰ نفر را در خود جای داده است :
مانند دفعات پیشین، جرقۀ این همیاری را "کافه لنگرودی" ها
زد. دوستان هم عهد این کافه برآن بودند و طی یادداشتی اهالی پست فیس بوکی کافه و
روابط پیرامونیشان را مخاطب قرار دادند و نوشتند: «امید به سلامت بودن تک تک دوستان در این روزهای سخت و جانکاه؛
تنها امید باقی مانده همفکری و یاری رساندن به همدیگر است. تصور عمق فاجعه برای همه
ممکن است قابل درک نباشد چون در میدان فاجعه قرار ندارید، ولی ما که از نزدیک شاهد
بسیاری از مشکلات و نارساییها و آنهم بر اثر ناکار آمدیها و تبلیغات بیهوده که
هم در اثر تحجر نصیب ملت شده بسادگی ازبین رفتنی نیست. اکنون در حال اقداماتی
هستند که باید زودتر انجام میگرفت ولی هنوز هم دیر نیست، ماهی را هر وقت از آب
بگیرید تازه است ما خود باید پیشگام حل مشکلات ایجاد شده باشیم. پس همگام شویم تا
اندکی از فشارهای وارده بر گروه درمانی زحمتکش بکاهیم؛ همراهی و همیاری و هر نوع
کمک شما میتواند اندکی از رنجهای حاصل جامعه بکاهد. من کسی نیستم که توصیه کنم
ولی خواهش دارم در این روزهای سخت یاورهم باشیم.»
آنگاه که آدمی چنین همت و فرزانگی جمعی را در برابر ناکارآمدی دولت و حاکمیت سیاسی کشور و در سطح شهرستان یا بی عملی لاهوتی، عضو ورشکسته مجلس شورای اسلامی از لنگرود، شهردار، رئیس
شورای شهر، فرماندار و معاون سیاسیـ امنیتیاش، و حتی مدیر مرکز بهداشت شهرستان
میبیند درمی یابد
که تنها این جوانان جسور و خوش فکر و مردم دوست شهرند که با تکیه بر خود مدیریتی و
خودگردان، میتوانند به یاری هم بشتابند و در این پویش وسیع وعظیم اجتماعی شرکت
کنند.
من که از فرسنگها راه به این خویشتنداری و تحول
طلبی جوانان مینگرم و همگامی و همیاری آنان را میبینم، در دل خیل خبرهای بس
اسفبار، همواره مشعوف و خوشحال میشوم.
این جمع بر خود نام «کار گروه سفیران زندگی به بیمارستان امینی» که از مدتی پیش به
یگانه محل جا به جایی بیماران کرونایی بدل شده و من تا به امروزطی یادداشت هایی چند
،وضعیت آنجا را در پستم تشریح کرده ام، نهادهاند.
امروز درسطح شبکههای مجازی این خبر بازتاب یافته
است: «در این میان نظام پرستاری شرق گیلان فراخوان داد بیمارستانها به ماسک، لباس
و تجهیزات حفاظتی نیاز فوری دارند و از مردم درخواست کمک کرد». در دل این فراخوان،
جوانان هوشیار و مسئول لنگرودی با ایجاد «کارگروه همیاری» به جمع آوری پول از خود
مردم شریف شهر برای خرید وسایل لازم و ضروری از قبیل: دستکش، ژل و بطریهای آب اقدام
کردهاند. این عمل سریع ایجاد «کار گروه
سفیران زندگی به بیمارستان امینی» و کارکرد مثبت آن به دور از شحنه و شیخ، نشان
داد که چگونه میتوان از ظرفیتهای مستقل مردم و ساکنین شهری که ذینفعان واقعی
آنند بهره گرفت و یاری رسان مردم در این شرایط دشوار بود
آنچه تا به امروز بازتاب یافته ، نشان میدهد که
مردم در برخی شهرها و نقاط روستایی به شکل خود جوش و با بهره گیری از تجربیات خود
مدیریتی دورانهای سخت را پشت سر گذاشته؛ امکانات و منابع برای تهیۀ گان و ماسک و
دستکش و...، آنهم از بازار سیاهی که دلالان سپاه و عوامل خود ساختۀ آنها که در
گسترش این ویرانی سهیم اند، ایجاد کردهاند، فراهم میکنند.
قابل ذکر است که در دل گزارشات محلی شهر لنگرود
بسیاری از مردم معترفند که پرستاران و کارکنان بیمارستان امینی، برای دسترسی به
امکانات سادۀ اولیه مثل دستکش یکبار مصرف هم مشکلات جدی دارند.
حالا گزارشهای بیشتر و متفاوتی، منتشر میشود که
نشان میدهد شرایط افرادیدر تبلیغات نهادهای امنیتی حکومت تحت عنوان «سربازان
سلامت» و در خط مقدم مطرح میشوند هم تاریخ مصرف دارند. حکومت این سربازان را بی
تفنگ رها کرده است. آیا جنگ بی اسلحه و فرستادن افراد روی مین قرار است چون دوبارۀ
تاریخ تکرار شود!؟ تا حکومتیان نشان افتخار بعدی را نصیب خود نمایند.
امافارغ از آن تبلیغات مبتذل و پوچ، آنچه اهمیت
دارد گسترش «کارگروه(ها)» و «کمیتههای محلات» در سطح شهرستان لنگرود و روستاهای
اطراف آن است تا به یاری مردمی که در سنین بالا امکان بهره گیری از خدمات بهداشتی
متمرکز در بیمارستان مرکز شهر را ندارند، بر خیزند و در سم پاشی و نظافت عمومی
محلات و حتی خرید ارزاق عمومی برای آنان یاری رسان باشند.
آخرین نکته؛ دوری گزینی از ایجاد تفرقه، دو دستگی،
رعایت کامل بهداشت و سلامتی اعضای کارگروهها، سرویس رسانی مسئولانه به مردم کوچه
و محله، مردم نجیب و مظلومی که ممکن است از نیازشان چیزی نگویند، اما امروز سخت
نیازمندند؛ نه صاحبان قدرت و ثروت و مال اندوزان و شکم چرانهای وابسته به حکومت و
نهادهای نظامی و امنیتی.
باید اضافه کنم؛ چه حد دلگرم کننده است حضور این
انسان های شریف که مهربانی وعشق را به وقت نداری با آدم تقسم می کنند. جامعه شهری ما
باید سعادتمند جلوه نماید که اینگونه جوانان را در خود پرورانده است که در چنین هنگامهِ
نا بهنگامی درب یکایک خانه ها را به صدا در می آورند و به نیازمندی های مردم پاسخ مثبت
می دهند... چنین جامعه ای در برابر سردمداران غیر مسئولش همواره سرفراز باقی می ماند.
درود بر آنانی که اینگونه عشق و دوستی را بر جامعه ما در برابر بیداد زمانه ارزانی
می دارند
باید آوای بلند و سرفراز این «کار گروهها» و «کمیتههای محلات» را شعار راه خود قرار دهیم و با بهدست
گرفتن ابتکار عمل و خود مدیریتی، در هر شهرستان و استان دیگر کشورمان به ایجاد آن
همت گماریم!
شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۸ برابر با ۰۷ مارس ۲۰۲۰
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر