گفتگو با خانم گلی- بیژن خوزستان و امیر جواهری لنگرودی در باب خیزش انقلابی زن_زندگی_آزادی

https://youtu.be/s0iJukjsxR4?feature=shared

۱۴۰۰ آذر ۲۵, پنجشنبه

امیرجواهری لنگرودی / یک نگاه به : جلسه اظهارات منوچهر اسحاقی در دادگاه استکهلم

یک نگاه

به : جلسه اظهارات منوچهر اسحاقی در دادگاه استکهلم

امیرجواهری لنگرودی


amir_772@hotmail.com

 

به ویرانیِ این اوضاع، هــستم مطمئن، زآنرو / كه بـُـنیـــان جـفا و جور، بی بنیـــاد می‌گـردد!



عکس به ترتیب از راست به چپ: منوچهر اسحاقی- داداش ها محسن و مهدی و داداش کوچولو مجید و دایی اعدام شده آنان جعفر هوشمند است . این عکس به گمانم رامسر خواهد بود .... و این هم عکس این سال های منوچهر اسحاقی است



 

امروز چهارشنبه ام تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۰برابر ۱۵ دسامبر ۲۰۲۱ را در خلوت گوشی ام ، پای کلاب در پنجاه و دومین جلسه ی دادگاه حمید نوری،با نجواهای راستی آزمایی منوچهراسحاقی کودک سربازدیروزی که در۱۳ساله گی به جرم مجاهد قلمداد شدن، دزدیده شد و به زندان اوین برده شد و به ده سال محکومش کردند . سر کردم!

اظهارات بیان شده منوچهر در دادگاه ، همه هستی درونم را با خود همراه کرد و من با هق هق آرام درونم، در تمام لحظات سر می کردم .

درکشاکش وکلای مدافع نوری خطاب به دادستان که شما بر خلاف قرار جاری دارید روی سال۱۳۶۰و زندان اوین مکث می کنید ... در حالیکه روال کار ما وارسی ۱۳۶۷ گوهردشت است . در این لحظه همه به مداخله بر آمدند از وکلای مدافع نوری- رئیس دادگاه تا کنت لوئیس وکیل مشاور و دادستان ...

منوچهر به یکباره گفت : «ماجرای من این‌طور نیست که بگویم به دادگاه رفتم و ۱۰سال حکم گرفتم. اگر این‌طور بگویم غیرواقعی می‌شود. اگر می‌خواهید من غیرواقعی صحبت کنم، این کار را بکنم اما اگر نه، لازم است که من صحبت کنم و شما روایت من را بشنوید

در پایان بگو-مگوها درباره کمبود وقت، منوچهر اسحاقی گفت:

« به من اجازه می‌دهید تا صحبت کنم؟ فکر می‌کنم همین‌طوری تا اینجای کار هم کلی وقت اضافی گرفته شد...»

دادستان مداخله کرد و پرسید : گفتید که به دادگاه رفتید و گیلانی برای شما ۱۰سال زندان صادر کرد...؟

" منوچهر اسحاقی گفت : نه! به این‌ سادگی نبود. ما وقتی از این دادگاه بیرون آمدیم ، در مجموع یک ساعت هم نکشید. برای هر کدام از ما ۹نفر، هر یک نفرمان چند دقیقه طول کشید .

ما پشت در دادگاه نشستیم. چند دقیقه بعد همه ما را بلند کردند. دستانمان را گذاشتیم روی شانه همدیگر و ما را برای جوخه اعدام بردند ؛ آنهم با یک مینی‌بوس‌ ایی که شیشه‌هایشان را رنگ کرده بودند. ولی قبل از اینکه به سمت مینی بوس راه بیفتیم . لاجوردی به سمت من آمد و با پوتینش به ساق پای من زد . از من سوال کرد که چند سالت است؟ من گفتم ۱۴، در حالی که هنوز مانده بود تا ۱۴ بشوم. - از روی تاریخ تولدم - مشخص است.

لاجوردی به خاطر آن تفکرات مذهبی‌اش از من پرسید که تو بالغ شدی یا نه؟ البته کلمه‌ای که به کار برد این بود که «جُنُب شدی» یا نه؟ … یعنی( انزال) شدی!!!

من نفهمیدم چه می‌گوید و گفتم خودت شدی! …

بعد او اشاره‌ای کرد به پاسداری و من را از صف بیرون آوردند . بعد که حرف‌هایشان را زدند دوباره من را به صف برگرداندند و برای جوخه اعدام، پشت بندهای ۳۲۵، بردند .

همه بچه‌هایی که با من بودند و کسانی که با مینی‌بوس‌های دیگر آورده بودند، به ترتیب و چهار نفر چهار نفر، پشت به آن تپه‌ها، دست‌ها و پاها را بستند و چهار نفر ، برای شلیک کردن به ایشان ، روبه‌رویشان نشستند.

من را کنارِ دیوار بردند. گفتند :همین جا بشین.

من از زیر چشم‌بند همه چیز را می‌دیدم. یعنی کسی به من توجهی نداشت. به آنها شلیک کردند و یک نفر دیگر که بعدتر اسمش را فهمیدم آمد و یکی یکی تیر خلاص به ایشان زد …. من فقط گریه می‌کردم و می‌لرزیدم. می‌توانم بگویم : خودم را آنجا خیس کردم. بعد آمدند من را برداشتند با مینی‌بوس برگرداندند به همان سلولی که بودم…. "

همین حد دریافت صحبت های منوچهر، مرگ بارترین وضعیت کشتار دهه شصت را برای یک کودک ۱۳ ساله در آن دهه، بواقع امپراطوری مرگ افرین اسدالله لاجوردی را فقط در یک گوشه زندان اوین نشان می دهد!

میشه این میدان تیرباران را شنید و راحت ماند و حرفی نزد و به دنیا نفهماند که این نظام ضد آدم توسط آیشمن اوین لاجوردی با جوانان آن سال ها چه کرد؟ اینکه تنها نفرت هوادار بودن یک سازمانی با مشخصه مجاهدین را خانه به خانه بگردانند، کافی است؟

یک کودک۱۳ساله چه کرده بود که او را اینگونه گیر بیاندازند و یا تماشاگر صحنه اعدام گردانند؟ به نظرم همین حد شهادت منوچهر اسحاقی، در روز چهارشنبه نکبت وجودی کل این نظام را در حیات چهل و اندی ساله اش نشان داد . اظهارات منوچهر اسحاقی عزیز نشان داد که کل دهه‌ی شصت نظام مرگ افرین اسلامی ، تو گویی پایان زندگی نسل ما بود که دادگاه نوری ، فصل مشترک بیان سنگین همه آن دشواری ها است. باید در ادامه راه دادگاه حمید نوری ( عباسی) فرصت را مغتنم شمرد، بوق برداشت و آنرا به گوش همگان رساند و ساکت نیایستاد


´

======================

!

        لینک یادداشت هایم ازدادگاه حمید نوری (عباسی) واظهارات شاهدان و شاکیان دادگاه چه              حضوری و چه از طریق ویدئو...برای دادگاه از استرالیا و کانادا وآلبانی

https://drive.google.com/drive/folders/1l_-DDPT0OmT6arD5agxkUrtLQkrNET6r?usp=sharing  

هیچ نظری موجود نیست: