گفتگو با خانم گلی- بیژن خوزستان و امیر جواهری لنگرودی در باب خیزش انقلابی زن_زندگی_آزادی

https://youtu.be/s0iJukjsxR4?feature=shared

۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

تازه های امروز

چهارشنبه ۳ تير ۱۳۸۸ پیام جون بائز به مردم ایران جهان با دیدن شما به قدرت رفتار غیر خشونت آمیز پی برد. زمانی که با آرامش در مقابل ترس نشسته بودبد، ما صدای غرش شما را از میان سکوتتان شنیدیم و آن را در چشمانتان دیدیم. شجاعت شما ما را تحت تاثیر قرار داده است و فداکاری تان الهامبخش مان است.من از اینکه زنده ام تا شاهد این جنبش باشم، احساس خوشبختی می کنم. دعا ها, عشق و حمایتم را بسویتان می فرستم جون بائز www.joanbaez.com چهارشنبه ۳ تير ۱۳۸۸ گفت و گو با یکی از چماقداران لباس شخصی روزی 200 هزار تومان می گیریم جلال کیهان منش‏ صبح شنبه 23 خرداد ماه، در حالیکه تهران همچنان روز پر التهابی را پیش رو داشت، چهره افراد لباس شخصی که با چماق هایی یکدست به ضرب و شتم مردم می پردازند پررنگ تر شد. این افراد اغلب به طور روزمرد استخدام شده اند و آن طور که یکی از آنان می گوید "به روزمزدان ایرانی روزانه 200 هزارتومان و به غیرایرانی ها تا چند برابر این مقدار" در روز پرداخت می شود. چماقداری که خبرنگار روز با وی صحبت کرده همچنین گفته است:ما درآسایشگاه هستیم اما غیرایرانی ها در هتل اقامت دارند. این گفت و گوی ویژه در پی می آید. از چهار روز پس از اعلام نتایج انتخابات، نیروهایی لباس شخصی اما با کلاه کاسکت نیروهای ضد شورش در خیابان ها پدیدار شده اند که لهجه آنها آشنا نیست. برخی از شاهدان عینی می گویند:این چماقدارها یک چیزهایی می گویند که ما نمی فهمیم. بعضی هم به طور مشخص خبر از آن می دهند که در برابر خود چماق به دستانی را دیده اند که زبان شان عربی بوده است. دیروز در یک ساندویچ فروشی فرصتی دست داد تا با یکی از این لباس شخصی ها صحبت کنم. من داخل مغازه بودم که او وارد شد. از مغازه داریک نوشیدنی خنک خواست؛آن هم در حالیکه چماقش را به همراه داشت. سر صحبت با وی را باز کردم. سلام برادر خسته نباشی خدا عمرت دهد. التماس دعا (او که در چشمانش دلهره نهفته است، لهجه غلیظی دارد) اهل کجا هستی؟ تربت تربت؟ تربت جام. چند سال داری؟ 36 سال زن و بچه هم داری حتما؟ نی. زن و بچه خرج دارد. من بیکارم. بیکار؟ مگر تو بسیجی نیستی؟ حقوق نمی گیری از سپاه؟ نی. بسیجی نیستم که. بیکارم. ولی الان که سرکاری؛ نه؟ ها! چوبدستی چرا دستت گرفتی؟ ما را آورده اند اینجا تا منافقین را بزنیم. این چوبدستی را هم برای همین به ما داده اند. چه کسی داده؟ حاجی. گفته جوری بزن که دیگر بلند نشود. اینها خائن هستند. خودت چه فکر می کنی؟ من به این کارها کاری ندارم؛ پولم را می گیرم. پول کتک زدن می گیری. حال هم می کنی. ها! آنها پول داده اند تا بزنم. توباشی نمی زنی؟ حالا چقدر می دهند؟ روزی 200 تومان. [خنده ای می آید توی چشم هایش]200 هزار تومان خیلی زیاد است. با این پول می خواهی چه کار کنی؟ می روم زن می گیرم. دو تا هم بخواهم می دهند وقتی اینقدر پول داشته باشم. می دانی چقدر می شود؟ دو میلیون. حالا شاید دیگر نروم تربت. شاید همینجا بمانم. حاجی می گفت باز هم تظاهرات می شود؛ به ما کار می دهند. چند روز است آمده ای تهران؟ 3 روز. 7 روز دیگر قرارست بمانیم. کسان دیگری که با تو هستند از کجا آمده اند؟ همه را نمی شناسم اما در آسایشگاه ما از مازندران، اراک و خوزستان هم آدم هستند. از تربت حیدریه و خواف هم هستند. [نوشیدنی اش را خورده است. در خواست یک نخ سیگار می کند. می دهم. آتش می زند. در حال دود کردن سیگار به حرف زدن ادامه می دهیم. ] عرب هم هست بین تان. نه؟ آره؛ ولی من شنیدم آنها را به هتل برده اند. می گویند از لبنان آمده اند. دیشب که به ما شام تن ماهی دادند، بچه ها می گفتند به عرب ها غذای خوب می دهند. آسایشگاه شما کجاست؟ نمی دانم. تهران را بلد نیستم. اما دور است. اینطرفی می رویم تا می رسیم به آسایشگاه. ( او شرق تهران را نشان می دهد). تا حالا تهران آمده بودی؟ نه ؛اولین باراست. نماز هم می خوانی؟ بله. اما اینجا می گویند وقتی در ماموریت هستی دستشویی هم نباید بروی. ناراحت نمی شوی مردم را می زنی؟ مردم؟ حاجی می گوید کسانی که شعار می دهند منافق هستند. من حرف او را قبول دارم. او حاجی است. می دانی حاجی دروغ نمی گوید. [در این موقع مرد هیکلمند و چاقی وارد مغازه می شود. با اخم به دور وبر نگاه می کند و چشمش به آن جوان می افتد. ] می گوید: اینجا چه می کنی؟ با کی حرف می زدی؟ مرد جواب می دهد: هیچی؛ آمده بودم کانادا بخرم. برو سر پست خودت. یا الله. مرد چماقش را بر می دارد و می رود. نوشابه خنک خورده و حالش جا آمده. هفت روز دیگر که برسد، باز برای او کار خواهد بود؟ چهارشنبه ۳ تير ۱۳۸۸ گفت و گو با مردی که همسر و دخترش را از دست داده اسلحه به دستان مسئول این قتل ها هستند پرستو سپهري ابراهیم رجب پور، هفته گذشته همسر و دخترش را در حمله لباس شخصی ها به تظاهر کنندگان در میدان آزادی تهران از دست داد. با او که در غم ازدست دادن عزیزانش به شدت متاثر و داغدار است، گفتگو کرده ایم. وی می گوید: به کمر و گلوی زن و دخترم تیر زده بودند. وقتی رسیدیم هردو غرق خون بودند. تشخیص پزشکان این است که در همان لحظه اصابت گلوله کشته شده اند." آقای رجب پور این اتفاق دردناک را به شما تسلیت می گوییم. لطفا در مورد روز حادثه برایمان بگویید. همسر و دختر من از مدت ها پیش در مهد کودک "آوای باران" مشغول کار بودند و بسیار هم از کار خود راضی و خشنود. آنها از بچه های مهد کودک پرستاری می کردند ودرطول روز بارها به دلایل مختلف از محل کار خود خارج می شدند ودوباره مراجعه می کردند. روز حادثه هم ازمهدکودک خارج شده بودند، یا اینکه درون مهد بودند مورد اصابت گلوله قرار گرفتند؟ نه؛ زمان حادثه دیروقت ووقت بازگشت آنها به خانه بود. به گمانم به دلیل ازدحامی که به وجود آمده بود نتوانسته بودند از مهدکودک خارج شوند. اطلاع رسانی به شما درمورد این حادثه چگونه شکل گرفت؟ من و پسرهایم می دانستیم آن روز سیاه قرار است در اطراف میدان آزادی راه پیمایی شود و حامیان آقای میرحسین موسوی در میدان آزادی تجمع داشته باشند. بنابراین هرچه قدر که میدان آزادی شلوغ تر می شد و از ساعت کاری همسرو فرزندم می گذشت نگرانی های من هم بیشتر می شد. یعنی دلشوره ای عجیب در همان لحظات به سراغم آمد. به پسرم محمد گفتم که شماره مهدکودک را بگیرد تا از اوضاع آن طرف اطلاع داشته باشیم. ولی وقتی با مهدکودک تماس گرفتیم هیچ کس جواب تلفن مارا نمی داد. نگرانی من وپسرهایم دو چندان شد و تصمیم گرفتیم به سمت مهد راه بیفتیم. وسایل ارتباطی خاصی مانند تلفن همراه نزد خانواده شما نبود که با آنها تماس بگیرید؟ درآن روز همه تلفن ها را قطع کرده بودند؛ اصلا یکی از دلشوره های من همین بود که هرچه تلاش کردیم از این نگرانی در بیاییم نمی شد. از محل سکونت شما تا مهد کودک آوای باران چه مسیری را باید طی می کردید؟ منزل ما در محله طرشت است وتا ضلع مورد نظرمان در میدان آزادی چیزی حول وحوش 30 دقیقه طول کشید. ادامه بدهید. با تاریک شدن هوا و نزدیکی به میدان آزادی صدای شلیک گلوله را شنیدیم. همین طور تلاشمان برای رسیدن به مهد کودک بیشتر و بیشتر می شد. دردلم آشوب و بی قراری غریبی به وجود آمد(می گرید. سکوت) صدای گلوله هرلحظه بیشتر می شد و پسرانم محمد و علی تندتر از من می دویدند. دود غلیظی در نزدیکی محل کاربه هوا پخش شده بود. ما فکر کردیم آنجا آتش گرفته و درگیری مستقیم درمهد کودک است. اولین صحنه هایی که درمحل درگیری دیدید چه بود؟ مردم زیادی جمع شده بودند. اغلب آنها شعار می دادندویک جا را نشانه گرفته بودند. درون کوچه یک موتور سیکلت آتش گرفته بود و مردم بودند که با سنگ به سوی ساختمان بسیج حمله ور شده بودند. علت را ازیکی دو نفر با نگرانی پرسیدم وبه من گفتند کسانی که درون ساختمان هستند با مردم درگیر شده اند. درگیری آنها بر سر چه بود؟ نمی دانم. اصلا نمی دانم برای چه به جان هم افتاده بودند ولی امیدوارم که خداوند باعث وبانی ریختن خون این شهدا را تقاص بدهد. خون کسی به ناحق پایمال نخواهد شد. همین طور همسر و فرزند من. من دلبستگی شدیدی به هردوی آنها داشتم. آنها قربانی بازی هایی شدند که به هیچ عنوان نقشی در آن نداشتند. دختر من بسیارمعصوم بود وهمسرم یک همراه برای من وفرزندانش. همه می دانند که در خانواده ای که مادر، همسر و دخترغایب باشند چه فضایی به وجود می آید. خدا میداند که در این چند مدت چه کشیده ایم واوضاع مان چه شکلی به خود گرفته است. درمهدکودک به غیر از خانوداه شما چه کسی مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود؟ هیچ کس. وقتی درب آنجا را شکستیم و وارد شدیم دیدیم که هردوی آنها پشت پنجره روبروی ساختمان بسیج غرق در خون هستند. گلوله به کجا اصابت کرده بود؟ به کمر و گلو. هردو غرق در خون بودند. با فرزندانم بالای سر پیکرشان قرار گرفتیم و... (به شدت می گرید) تشخیص پزشکان این بود که در همان لحظه اصابت کشته شده اند. فکر می کنید عاملین این فاجعه چه کسانی بودند؟ مدیران سیاسی و کسانی که اسلحه بر دست داشتند. آیا به غیر ازکسانی که در ساختمان بسیج بودند در دستان کسان دیگری هم اسلحه دیدید؟ من ندیدم. از ساختمان سه نفر شلیک می کردند. از کسی شکایت کرده اید؟ از فرد خاصی نه اما موضوع در حال پیگیری است و مسئولین قول داده اند عاملین را شناسایی و آنها را تحت اختیار ما و قانون قرار دهند. چه کسانی به شما این قول ها را داده اند؟ مسئولین قضایی و دادگستری و اداره آگاهی و نیروی انتظامی. اوضاع روحی پسرانتان چگونه است؟ بسیار بد. آنها به شدت عصبی هستند و دربرابر هرچیزی این روزها عکس العمل نشان می دهند. خدا به فریاد ما برسد. مسئولین مهد کودک چه تصمیمی گرفته اند؟ فعلا که در آنجا بسته و پلمپ شده است تا وضعیت خانوداه من مشخص شود. حمله به دفتر روزنامه ’’کلمه سبز‘‘ با دستور قاضی مرتضوی Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: دوشنبه اول تیرماه تعدادی لباس شخصی که ادعا کرده‌اند از پلیس امنیتی هستند، به دفتر روزنامه "کلمه سبز" به مدیر مسئولی میرحسین موسوی حمله کرده و ضمن شکستن در ساختمان، تمامی افراد حاضر در محل روزنامه را بازداشت کرده‌اند. علیرضا بهشتی، عضو شورای سردبیری روزنامه کلمه سبز، به دویچه وله گفت که این افراد با حکم قاضی مرتضوی دست به این عمل زده و حدود ۲۵ نفر از کارمندان حاضر در محل روزنامه را بازداشت کرده‌اند. دویچه‌وله: آیا خبر حمله به روزنامه‌ی «کلمه‌ی سبز» در روز گذشته صحت دارد؟ علیرضا بهشتی: داستان این است که بعد از یک هفته وقفه‌ای که به علت چاپ نشدن روزنامه افتاد، یعنی از طریق ایجاد اختلال در کار چاپخانه ممانعت بوجود آمده بود، تصمیم بر این بود که دیروز کارمندها بیایند آنجا و علاوه براین که حقوق‌شان را دریافت کنند، یک ارزیابی هم بشود برای این که ببینیم بایستی برای آینده‌ی روزنامه چه کار کرد. چون روزنامه رسما و قانونا توقیف نیست. این بود که دوستان برای همین کار جمع شده بودند. البته همه کارمندها نیامده بودند و آن تعدادی که توانسته بودند پیدایشان کنند آمده بودند که دستمزد دریافت کنند و کارهای دیگر. البته به ما گفته بودند که بدون مجوز قانونی در را روی کسی باز نکنیم که درهمین اثنا نیروهای امنیتی به ما مراجعه کردند که البته بخشی از آنها نیروهایی بودند که در میدان هفت تیر برای مقابله با تظاهرات احتمالی حضور پیدا کرده بودند. اینها مراجعه می‌کنند به نگهبانی. آنجا نگهبانی اجازه می‌خواهد که از یکی از مسئولین روزنامه کسب اجازه بشود. یکی از معاونین سردبیرها می‌آید پایین و وقتی از آنها مجوز یا حکمی می‌خواهد، به او نشان داده نمی‌شود و در را با اعمال زور باز می‌کنند و آن نرده‌ی بیرون در را می‌شکنند و وارد ساختمان می‌شوند. ساختمان را تحت حفاظ قرار داده و شروع به تفتیش می‌کنند. من فکر می‌کنم تصورشان این بوده که فکر کردند آنجا شاید یک ستاد است، یا یک ستاد مخفی برای آقای موسوی است که من خودم را رساندم به ساختمان و برای آنها توضیح دادم که اینجا روزنامه‌ی کلمه‌ی سبز است و به‌هیچ‌وجه ستاد نیست. مع‌الوصف تمام کیس‌های کامپیوترها را بردند که ببینند چیست و کارمندانی هم که به آنجا آمده بودند بازداشت کردند و همه را به غیر از یکی از خانم‌ها که مشکل دیابت داشت و اجازه دادند مرخص شود، همه را برای بازداشت موقت بردند. ما داریم تلاش می‌کنیم و امیدواریم چون قول دادند که طی ساعات آینده اینها را آزاد کنند، ما امیدواریم این تلاش‌ها به ثمر برسد. آیا افرادی که وارد دفتر روزنامه شدند لباس فرم تن‌شان بود یا لباس‌شخصی بودند؟ نه لباس فرم نداشتند. ولی مشخص شد که از پلیس امنیتی هستند. یعنی مسلح بودند؟ مسلح بودند، و ظاهرا گفتند که از پلیس امنیتی هستند. البته من کارتی از آنها ندیدم. ولی اظهار می‌کردند که از فرماندهی پلیس امنیتی هستند. آیا اطلاع دارید که دستگیر‌شدگان را کجا منتقل کردند؟ می‌دانم که به یکی از بازداشتگاه‌های موقت برده بودند تا وضعیت‌شان روشن شود. حدودا چند نفر بودند که دستگیر شدند؟ شاید حدود بیست و پنج‌ـ شش نفری بودند که پنج‌‌ـ شش نفرشان خانم بودند. گفتید که مدتی بود در کار چاپ روزنامه اختلال ایجاد شده بود. ممکن است بیشتر توضیح بدهید، یعنی روزنامه چاپ نمی‌شد یا به چه صورت بود؟ ما بعد از شنبه‌ی فردای انتخابات امکان چاپ نداشتیم. به علت این که می‌خواستند چاپخانه را پلمب کنند. البته دیشب هم ساختمان وقتی بالاخره تخلیه شد، پلمب شد تا وضعیت‌اش روشن شود. امکان این هست که شما شکایتی از این برخورد غیرقانونی به دستگاه قضایی بکنید یا فکر می‌کنید الان موقعیت‌اش نیست؟ راستش این طور که به ما گفتند این کار با نظر و حکم آقای قاضی مرتضوی انجام شده است. حالا من نمی‌دانم که ما از دادستانی به کجا می‌توانیم شکایت ببریم. به‌هرحال از طریق چانه‌زنی‌ها و تماس‌ها داریم تلاش‌مان را می‌کنیم. خود آقای مهندس موسوی در جریان این قضیه‌ی حمله و دستگیری هستند؟ بله. همان ساعات اولیه به ایشان اطلاع داده شد. و برخورد و عکس‌العمل ایشان چه بود؟ می‌خواستند خودشان بیایند آنجا. ولی من از ایشان خواهش کردم که تشریف نیاورند. گفتم حالا احتمالا در سطح خود ما حل می‌شود. مصاحبه‌گر: میترا شجاعی تحریریه: بهنام باوندپور مصاحبه‌گر: کیواندخت قهاری عبدالله نوری هم به میدان آمد عبدالله نوری، وزیر کشور دولت خاتمی، نیز پس از گذشت ۱۰ روز از ادامه ناآرامی‌ها مراتب اعتراض خود را نسبت به وضع موجود علنی ساخت. وی در بیانیه‌ای که روز اول تیرماه منتشر شده، نوشته است: «اعلام نتیجه انتخابات، اینجانب را همچون انبوهی از ملت هوشمند ایران شگفت‌زده و نگران ساخت. شگفت‌زده از آن جهت كه چگونه سرمایه عظیم اعتماد ملت به تاراج رفت و نگران از این بابت كه چرا پس از گذشت سه دهه از پیروزی انقلابی كه آزادی یکی از اساسی‌ترین شعارهای آن بود و به بهای ریخته‌شدن خون عزیزان این وطن به پیروزی رسید، شهروندان این کشور از حداقل میزان آزادی سیاسی یعنی برخورداری از انتخاباتی سالم، محرومند؟». عبدالله نوری با اشاره به دور قبلی انتخابات ریاست جمهوری و امکان تقلب در آن نوشته است: «در انتخابات ریاست جمهوری چهار سال قبل هم برخی از کاندیداها مدعی تقلب و تخلف گسترده بودند، لکن در این انتخابات افزون بر سه کاندیدا عده‌ی کثیری از مردم نتیجه انتخابات را نپذیرفته‌اند چنانچه این باور اصلاح نشود و اعتماد جمهور مردم جلب نگردد بازنده اصلی نظام است». وی با اشاره به اصل اسلامی ’’امر به معروف و نهی از منکر‘‘ اعتراض به نتیجه انتخابات را مصداق این اصل دانسته و یادآور شده است که امر به معروف و نهی از منکر برای جلوگیری از انحراف حکومت‌هاست. عبدالله نوری همچنین به موج گسترده دستگیری‌ها اشاره کرده و نوشته است: «آیا این دستگیری‌ها خود بر مشکلات حکومت و انحرافش از جاده حقیقت و صواب نمی‌افزاید؟ به فرض که حکومت، عزیزان زندانی ما را وادار به اعترافات دروغین و سناریوهای شکست‌خورده و نخ‌نمایی مانند اینکه از خارج دستور گرفته و یا به دنبال انقلاب مخملی و امثال آن بوده‌اند، کرد، طراحان این سناریوها مطمئن باشند تاریخ مصرف این نوع دروغ پردازیها و تهمت‌ها گذشته است و نه تنها بر ملت مؤمن و هوشیار اثر نخواهد گذاشت که فاصله و اختلاف نظر مردم با حاکمیت را بیش از پیش عمیق می‌کند». نوری در پایان بیانیه‌ی خود، با ذکر یک حدیث و یک آیه از قرآن، از حکومت خواسته است تا از ریختن خون بیشتر خودداری کند و نیز با استناد به سخنرانی آیت‌الله خمینی در جریان کاپیتولاسیون از علما خواسته است تا فریاد برآورند و اعتراض خود را علنی کنند. نویسنده: میترا شجاعی تحریریه: بهنام باوندپور نیمی از چهارشنبه ۳ تير ۱۳۸۸ دعوت موسوی و کروبی به تجمع امروز در برابر مجلس یاسمین منطقی حامیان میرحسین موسوی و مهدی کروبی تصمیم دارند امروز و فردا دو تجمع دیگر در اعتراض به "کودتای انتخاباتی" برگزار کنند. بنابر خبرهای منتشر شده اولین تجمع قرار است روز چهارشنبه سوم تیر در مقابل مجلس شورای اسلامی در میدان بهارستان تهران برگزار شود، و روز پنج شنبه نیز معترضان به تخلفات انتخاباتی قصد تجمع در مدفن آیت الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی را دارند. همزمان مهدی کروبی در بیانیه ای اعلام کرد که قصد دارد برای کشته شدگان حوادث اخیر که در سرکوب گسترده اعتراض مسالمت آمیز مردم از سوی نیروهای نظامی و شبه نظامی کشته شدند، مراسم سوگواری برگزار کند. اخبار تائید نشده حاکی است که میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد در تجمع مردمی مقابل ساختمان مجلس در میدان بهارستان که از ساعت 4 بعد از ظهر برگزار می شود، حاضر خواهند شد. اطلاعیه ای که با امضای "مردم معترض تهران، حامیان میر حسین موسوی و حامیان مهدی کروبی" منتشر شده همچنین از شهروندان خواسته تا روز پنج شنبه در "حرم آیت الله خمینی" تجمع کنند. در این اطلاعیه آمده است "با توجه به تاکید میر حسین بر اعتراض مسالمت آمیز برای احقاق حقوق، منتظر اعلام مسیر راهپیمایی و عزاداری هستیم، فعلا مرقد مطهر بنیانگذار انقلاب امن ترین مکان به نظر می آید. تا در کنار آن روح آزاده به سوگواری شهدایمان بپردازیم." در بخش دیگری از اطلاعیه مشترک حامیان میرحسین موسوی و حامیان مهدی کروبی با تاکید بر تداوم اعتراضات اعلام شده که "تظاهرات و راهپیمایی عظیم و خود جوش مردمی در اعتراض به سرکوب و کشتن مردم تا ابطال انتخابات هر شب در تمامی میادین اصلی و مهم تهرا" تا زمان ابطال انتخابات از ساعت 6 عصر به بعد برگزار می شود. سردادن "ندای الله اکبر و یا حسین، میرحسین" که از هفته گذشته به روشی اعتراضی مردم تهران تبدیل شده نیز بنابر این اطلاعیه از ساعت ۱۰ شب هر شب تداوم خواهد یافت. سوگواری برای "شهدا" در واکنشی دیگر، مهدی کروبی با انتشار اطلاعیه ای ضمن ابراز تاسف از "صحنه های دلخراش و تکان دهنده شهادت تعدادی از زنان و مردان" در جریان "اعتراض مسالمت آمیز در قبال تقلب و تخلف گسترده"، از مردم برای شرکت در مراسم سوگواری شهدای حوادث اخیر دعوت کرد. در اطلاعیه کروبی که در سایت حزب اعتماد ملی منتشر شد، آمده است "اینجانب ضمن همدردی با خانواده های شهدا و مجروحین حوادث اخیر و در جهت برگزاری مراسم سوگواری در شان و منزلت شهدا بدین وسیله از هموطنان عزیز دعوت می کنم در مراسم بزرگداشت شهدای چند روز گذشته كه متعاقبا زمان و مكان آن اعلام خواهد شد حضور یابند." وی با اشاره به اینکه "علی رغم تلاش های مكرر تا كنون موفق به گرفتن مكان خاص برای برگزاری این مراسم نشده ایم" تاکید کرد: "با پیگیری های مستمر موفق به اخذ مكان مناسب برای برگزاری مراسم گرامیداشت شهدای حوادث اخیر شویم كه به محض به نتیجه رسیدن پیگری ها مكان و زمان برگزاری این مراسم به هموطنان اعلام خواهد شد." دبیر کل حزب اعتماد ملی از اینکه "اعتراض مسالمت آمیز هموطنان در قبال تقلب و تخلف گسترده و نادیده گرفتن حق آنان در انتخابات بالاترین مقام اجرایی کشور، با سرکوب و خشونت غیر قابل وصف مواجه شد" ابراز تاسف کرد، و گفت: "صحنه های دلخراش و تکان دهنده شهادت تعدادی از زنان و مردان این سرزمین که مطابق نص صریح قانون اساسی و در جهت نشان دادن اعتراض خود به خیابان ها رفته بودند، دل هر انسان آزاده ای را به درد آورد." کروبی با اشاره به اصل 27 قانون اساسی تاکید کرد که "تشکیل اجتماعات و راهپیمایی ها بدون حمل سلاح و به شرط آنکه مخل مبانی اسلام نباشد، آزاد است." وی با طرح این پرسش که "آیا به راستی با مردمی که در جمعه 22 خرداد با حضور خود حماسه افتخار آمیزی برای نظام خلق کردند، باید چنین بی رحمانه برخورد کرد؟" اعلام کرد"خیانت در امانت ملت مغایر تعهد دولت در قبال ملت بوده است و اتفاقا آنانكه حرمت رای مردم را پاس نداشتند به ملت باید مورد مواخذه و بازخواست قرار گیرند." به گفته کروبی "اعتراض مسالمت آمیز ملت نسبت به خیانت صورت گرفته نه تنها مخل مبانی اسلام نیست بلکه در جهت اعمال آموزه های اسلامی است." کروبی در اطلاعیه اخیرش چهار خواسته از مسئولان کشور را نیز اعلام کرد و از مقامات حکومت خواست تا به "تحویل پیکر شهدا به خانواده آنان و اجازه برگزاری مراسم سوگواری مطابق شان و منزلت آنان" اقدام کنند. وی همچنین با اشاره به "بازداشت فله ای فعالان سیاسی و تعداد زیادی از هموطنان در راهپیمایی ها" اعلام کرد که کلیه این بازداشت ها "مطابق قوانین و مقررات کشور چه به لحاظ شکلی و چه به لحاظ ماهوی غیر قانونی است" و بازداشت شدگان باید فورا آزاد شوند. "فراهم آوردن امکانات و شرایطی در جهت درمان مجروحان اخیر"، و "لغو فضای سانسور و فشار بر مطبوعات و سایر رسانه ها" دو خواسته دیگر مهدی کروبی از مقامات حاکم بر کشور است. آینده نهاد روحانیت

هیچ نظری موجود نیست: