گفتگو با خانم گلی- بیژن خوزستان و امیر جواهری لنگرودی در باب خیزش انقلابی زن_زندگی_آزادی

https://youtu.be/s0iJukjsxR4?feature=shared

۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه

به یاد ندا دختری که صدا و سیمای ایران شد؛ ندا با چشم باز از دنیا رفت دخترک باریک اندامی در فضایی خلوت می دود. دو سه نفری بیشتر در تصویر دیده نمی شوند. صدای دور گلوله ای می آید. دختربر می گردد. می خواهد ببیند صدای تیر از کجاست یا تیر به کجا خورده؟ معلوم نیست. ثانیه ای نمی گذرد. بر زمین می افتد. مردی سپید موی و چند جوان خود را به او می رسانند. انگار کسی زمین خورده وباید دستش را گرفت تابلند شود؛ همین. اما چشمان دختر پر می شود از بهت. یکی می گوید:بلندشو! همان دم از دهان و دماغ دختر، خون بیرون می زند. مرد سپید موی فریادمی زند: بمون! بمون! بمون!… این صحنه می شود “صدا و سیمای ایران” در جهان. و کسی می خواند:

هیچ نظری موجود نیست: