حاشیه نشینان سیاسی که دنبال شکارلحظه ها نشسته اند!(بخش دوم)
امیرجواهری لنگرودی
amirjavaheri@yahoo.com
دوشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۰ برابر با۰۳ اکتبر ۲۰۱۱
یادداشتی
درحاشیه چهارمین گردهمآیی سراسری درباره زندانیان سیاسی درگوتنبرگ برابر ۹ تا۱۱سپتامبر
دوستان و یاران عزیزخواننده همانگونه که بخاطردارید دربخش نخست این وارسی، آنچه را زندانی سیاسی سابق آقای "مهرزاد.د" سیاه روی سفید آورده است مورد نقد قراردادم ومتذکرشدم: که این جناب،طی نوشته ای با عنوان:"چگونه زندانیان سیاسی وسیله تبلیغاتی می شوند؟" می نویسد: "" دنباله مطلب را با هم مرور می نماییم.
باری چهارمین گردهمآیی سراسری درباره زندانیان سیاسی درشهرگوتنبرگ(سوئد) به پایان رسید
حکایت همچنان باقی ایست!
آقای مهرزاد .د محترم، آنگونه که خود را بازمی شناساند.بمثابه یکی اززندانیان سیاسی سابق وسوسیالیست وانقلابی،"به سرقت برده شدند"و درنوشته اش همچنان به نغزگویی ادامه می دهند . بطوری که می نویسند: "باید بگویم: پاتوق کتاب اندیشه تنهاو تنها بعنوان یک پاتوق وجایگاه قابل دسترس درمرکزی ترین نطقه شهر،بدون وصول یک عباسی وبا قراردادن همه امکانات خود،مورد استفاده وبهره برداری فعالان سازمانگراین نشست قرارگرفت،چراکه بیش ازپنج ماه همه ظرفیت وامکانات خود رادراختیاراین رفقا قرارداد. بطوری که رفقای تحریمی شما حتی به روابط عمومی ما پیغام فرستادند، یکی ازدلایل عدم حضورما به این "دلیل"است که این نشست ها درمحل "پاتوق اندیشه" برگزارمی شودوهمین وسیله شدکه تصمیم گرفتم که پای این جلسات را دراندیشه قطع کنم وبه خود مسئول هماهنگی این نشست ها رفیق فرخ قهرمانی نیزتاکید کردم این جلسات را زا این جا منتقل کنیدتاهرنوع بهانه جویی رابر"انقلابیون" خیلی خیلی "کمونیست"ولی حاشینه نشین ببندیم وتنگ کنیم.ولی مگرمی شد مکانی یافت آنهم درمرکزی ترین نقطه شهرومفت مجانی وبا آن همه سرویس هفتگی؟!
ببینید تنگ نظری وفضاحت برخورد امثال شما،محل دعواواختلاف را به سطحی کشانده که شما آنرا برای توجیه بی عملی خود،منطق عمل تان می شناسید! مرکزاسناد وکتابخانه وکتابفروشی اندیشه، محلی که نه امروزبلکه ازروزپایه گذاری اش، خارچشم رژیم وعوامل ریزودرشتت اش بودومرتب به تعطیل کردنش فکر می کردند- متاسفم که باید بگویم:کاری که شما نیزامروزمی کنید- به عینه همان سیاست راست وجانبداری ازتخریب این محیط است،اما ازموضع چپ انگاری وچپ اندیشی تان وهمین نیزوسیله شد رژیم از قبل "سربازان امام زمان اش" این محیط کفررادرسال ۱۹۹۴* به آتش کشند،که هنوزهم پرونده رسیدگی اش درنزد پلیس امنیتی سوئد، دارد خاک می خورد تا ملا خورشود.شما به این محل که مکان تبادل نظر،نشست وبرخاست فرهنگی ،داد ودهش فکری ،کتاب خوانی وکتاب رسانی به اهل کتاب است،به مانند خود مسلمان های کهنه نگروفناتیک،بدیده "نجس" نشدن ومنزه ماندن می نگرید تا به شما انگ راست روی نزنند . مواضع من بعنوان یک چپ رادیکال ازطریق دهها مقاله ای که درنقد وافشاء راست ها وماهیت سیاه نظام اسلامی تا به امروزنوشته ام به عینه مشهود است ولی "انقلابیونی" ازنوع شما تا قیامت می توانند انقلابی باقی بمانند ویک خش هم ورندارند،چراکه باعمل اجتماعی سخت بی باوروبیگانه اندومی توانند قرن هادرحاشیه میدان به نظاره بینشینند واعلام دارند؛لنگش کن!
آقای عزیز؛منظورشما از"شرکای دائمی پاتوق کتاب اندیشه"، همان انسان های شریفی اند که با باورواعتقاد خود، بیش ازپنج ماه رنج کاروهمفکری وحتی به دنبال امثال شما دویدن هاراهم به جان خریده اند تا این گردهمآیی بزرگ با شکوه را به ثمربرسانند، می باشد که اینگونه به ناسزامخاطب نوشته مشعشعانه شما قرارمی گیرند؟ من دراین باب درجای دیگری - گفتگو کرده ام - **وشما را به خواندن آن مراجعه می دهم . متاسفم که حق ندارم اسامی آدم ها ی شریف "کمیته شهری"را برای بی معنی ساختن حرف بی سروته شما،دراینجا ردیف کنم،- وشما هم نمی توانید ادعا کنید که آنان را نمی شناسید- همه آن انسان های شریفی که درطی همان سه روزبا دویدن ها وحضوردایمی شان درجای جای سالن با سرویس رسانی های خود، درجایگاه خویش،درسرمیزصبحانه،ناهاروشام وسرویس چای وقهوه رسانی ودهها حرکت بایسته دیگر،خود رابه شما ونظاره گرانی ازنوع شما که – تنها برای سروگوش جنباندن به محل فولکت هوس موندال می آمدند- تا همه چیزرابازشناسندوبه حواریون غائب شان که دراطاق پالتاک به فالگوشی مشغول بودند،اخبار منفی شان را با تلفن رله کنند. همین رفقای مابا کارشان وبا حضورشان درطی سه روزدوندگی خستگی ناپذیر،فکر می کنم خود رابه آنان بازشناساندند. من عنوان یک کوچک این جمع به حضوراین چنین انسان های شریف ورفقایی مفتخرم وبه عظمت وجودی یکایک آنان می بالمو سرفرازم ازاینکه من وما راطی این مدت تامل کردند تا این کاربزرگ را به سامان ببریم!
جسارت وجودی هریک ازاین دوستان ویاران ورفقای کمیته شهری،با وجودی اینکه تعدادی ازآنان هیچ رابطه ای با"مرکزفرهنگی اندیشه" نداشته وندارند، درتمامی جلسات این محل حضوربه هم رسانده اند تا بتوانند این امرخطیررابشکلی توامان به پیش ببرند. پای" پاق کتاب اندیشه" بمثابه یک تشکل حقیقی وحقوقی که بیش ازدودهه دراین شهرفعال بوده ویکی ازمحدود تشکل های اجتماعی وفرهنگی مستقل بوده که با کارنامه ای روشن، پایه گذار،دهها شب شعروداستان خوانی وسیمنارسیاسی وسالگرد های قتل وعام ها وکشتارخونین دهه شصت وسیاسی نگهداشتن فضای شهربوده واست، تا به امروزبه مثابه خاری برچشمان مخالفین اش عمل کرده است . بطوری که تا به امروزهمه تلاش دشمنان این مرکز، این بوده تا این این محل فرهنگی رابه تعطیلی بکشانند. شما با پیش کشیدن این مرکزکه هیچ نقشی درانجام وفرازوفرودهای گردهمایی چهارم نداشت، جزء دراختیارگذاشتن همه امکانات لوکال خودبرای انجام کارهای این گردهمآیی،بهانه می تراشید تا به کارنامه بی عملی خود نمره دهید؟دنبال اثبات چه چیزی هستید؟ زیرعلامت سئوال کشیدن رفقای کمیته شهری که هرکدام با هویت مستقل شان دراین امرخطیروعمیقا سیاسی ووظیفه مند شرکت کردند وعلیرغم همه تلاش های مذبوحانه امثال شماها،هیچگاه خود را به عقب نکشاندند وتا به آخرآمدند،چرا که خود رامستقل ودارای شعوری آگاهانه وباورمند می دانستند ومی دانند که نباید تحت شانتاژهای امثال شما قراربگیرند وخود راروبه تعطیلی برند.بسادگی دنباله رواندیشه ،سوسیال دموکراسی سوئدوحزب توده ،اکثریت معرفی می کنید تاخود را ازناکرده هاتان فارغ سازید وهم برای بی عملی تان،با نشاندن مدال افتخاربریقه تان بعنوان "زندانی سیاسی سوسیالیست وانقلابی" وجاهتی ناداشته بتراشید؟زهی مایه تاسف وتاثر!
آخربه کجای شما باید آویزان شد وبه دید ودرک شماتوسل جست که مفت ومجانی قلم می چرخانیدولچاربارخود می کنید که گردهمآیی چهارم با "همکاری گفتگوهای زندان و فعالین پاتوق کتاب اندیشه" برگزارگردید" اگر"مرکزاندیشه وپاتوق" اش درباب "برگزاری" گردهمآیی چهارم وسازماندهی بقول شما "سیمنار" نقشی ویژه ای داشت ودرآن سهیم بود، بسی باعث خوشحالی وسرافرازی ما است.اما بلافاصله اتهام نچسب دیگری راآذین سنگ نوشته خود بدین شکل می سازید:"
سوسیال دمکراسی پایه عینی سیستم جامعه ای است که شما وما وخیل عظیم چند ده هزارنفری مان برای زندگی کردن وازآفت نظام جمهوری اسلامی رها شدن، بدانجا پناه آورده ایم و به کار و زندگی و سیاست مشغولیم.همانا اینان موجودیت حزبی، گرایشی اند که درتقابل باجریان راست جامعه ودرتقویت بلوک چپ،جایگاه معینی رابازی می کنند. شما ومن وآن دیگران می توانیم مخالف همه این نگاه ها وگرایشات باشیم ودید ودرک خود راداشته وداریم ومن - به سهم خودم دربلوک هیچکدام آنان جای نمی گیرم-.ولی تا به امروزچه کس وکسانی ازاین جمع راما یعنی "پاتوق اندیشه" ویا"حواریون"اش به "سخنرانی " گردهمآیی چهارم فراخواندند؟تا شما "صاحبان واقعی" گردهمآیی را که "همانا زندانیان کمونیست وانقلابی" را "به سکوت محکوم "گردانیم.؟ این انتخاب سیاسی "کمیته اجرایی شهری" درهماهنگی با" کمیته برگزار کننده گردهمآیی ..."بود تا درعرصه بین المللی فعال گردیم ورفقای جوان ما طی این مدت برنامه ریزی کردند وتا جائیکه رابط ما گزارش داد؛تصادفا نماینده ایرانی حزب، بیشترین سهم را برای کشاندن بلند پایگان حزب به گردهمآیی ما داشت که فراهم نیامدوسرانجام ایشان به نمایندگی ازحزب متبوع خود پای تریبون قرارگرفت. هیچ لازم نکرده که من این توضیحات را به شما بدهم،ولی برای خنثی کردن ادعای مسخره شما وهمه آنانی که گردهمآیی چهارم را به" راستروی" متهم می کنند ،مخصوصا وازسرمسئولیت به این پیشینه ها اشاره داشتم تا سیه روی شود هرکه دراوغش باشد.
آقای مهرزاد "کمونیست "و"انقلابی " محترم باید گفت: خواب دیدید،خیرباشد.هیچ توده ای واکثریتی ای دراین میان وجود نداشته وهیچ فردی ازکمیته شهری درامرسازماندهی برنامه های گردهمآیی سهیم نبوده تا حذف "همانا" شما "زندانیان سوسیالیست وانقلابی"را درسرپرورانده باشد وشما را به "سکوت محکوم "کرده باشد.
شما آقای عزیزبا بی عملی تان دراین شهروباهمین نوشته تان"محکوم "،خدایی هستید. فکرمی کنید با "انقلابی"و"کمونیست"نامیدن خودودیگران رابه"تشکیلات توده ای واکثریتی"نسبت دادن،می توانید برای خود وجاهت افتخارآمیزکسب کنیدولی نمی توانید،ماراازوجود جریانات راست،اصلاح طلب وسبزجنبش بترسانید؟ دوره این گونه قیومیت طلبی ها سرآمده وبقول معروف شمشیرهای دون کیشوت واردرهواکشیدن،امروزه روز،محلی ازاعراب با خود ندارد.بقول شاعرمان شمس لنگرودی" ...خوش باوری تان،سهم تان راخورد"!
درپایان دو نکته راباید برزبان آورم ؛یکم بازهم دررابطه با مرکزفرهنگی اندیشه، دوم درباره گفتگو های زندان و این شماره را ببندم :
نکته اولم؛اگرمرکزاندیشه اینگونه است که موجودیتش این همه دست وپا گیراست وشما انقلابیون دو آتشه را به مانند خود جمهوری اسلامی ایران - تنها با موجودیتش می لرزاند. من و ما با قواره وجثه کوچکمان دراین دنیای لایتناهی ،می بایست احساس قدرتی بی حساب بکنبم که اینکه حضورمان درهمه جا محسوس است. ازیکطرف دست پنهان ما همه جا هست وازطرف دیگردراساس نقش وحضوری نداریم وهمین وسیله می شود که "با مهارت ویژه ای" همه فعالیت های شهررا قبض و روح کنیم و همین بس که حضورما درسایه "پاتوق کتاب اندیشه"شما را دراین شهربا تعطیلی همراه می گرداند،- نکته ای که به دفعات درسنگ نوشته ات بدان اشاره می دارید- باید بگویم: تعطیلی تان ، مایه خوش باوری وسهم خواهی تان درجنگ با کلیت نظام جمهوری اسلامی ایران همین حد است چرا که خود عامل بی عمل اید وبس!
نکته دومم؛ را نیردرباب "گفتگو های زندان " بنویسم . هرچند که این رفقای گرامی به جد سهم بایسته ای دربرپایی اولیه این گردهمآیی نقش داشته اند . ولی همه تلاش آن ها دردوره های بعدی براین بوده و است که تشکیل گردهمآیی هارا به " کمیته ها ی برگزاری گردهمآیی " وازدل بحث وگفتگوهای علنی وپالتاکی واگذارند – نکته ای که به دفعات تا به امروزاعلام داشته اند- ودراین میان،خود این رفقا نیرسهم خود را درعمل اداکنند که تا به امروزنیزبا شایستگی این کاربه را به ثمررساندند .این را ازاین جهت بازگفتم تا با آگاهی و درایت بیشتری سخن گوییم و ازپرونده سازی برای این و آن نیزدست بشوییم .
درباب بقیه درددل های دیگرتان که سال هاست انبارکرده بودید تا به نگارش کشید، درنوشته بعدی سخن خواهم گفت
ادامه دارد ...
------------------------------------------------------------------------------------------------------
* دراعتراض به سکوت سازمان امنیت سوئد(سپو) دربرابر پیدا شدن جاسوس رژیم جمهوری اسلامی ایران دراین کشور
تاریخ از شمایان می پرسد:
آیا ما نیز در این خانه سهمی داریم؟
http://www.ettelaat.net/extra_06_12/jassos_IRANI_sweden.pdf
** لینک گفتگوی سایت گزارشگران با امیر جواهری
http://www.gozareshgar.com/10.html?&tx_ttnews[tt_news]=15131&tx_ttnews[backPid]=23&cHash=85f63f8bf1b9f13a7ece3b18b50af0co
حاشیه نشینان سیاسی که دنبال شکارلحظه ها نشسته اند!(بخش اول)
امیرجواهری لنگرودی
amirjavaheri@yahoo.com
جمعه ۱مهر ۱۳۹۰ برابر با۲۳ سپتامبر ۲۰۱۱
یادداشتی
درحاشیه چهارمین گردهمآیی سراسری درباره زندانیان سیاسی درگوتنبرگ برابر ۹ تا۱۱سپتامبر
بناداشتم بعدازفارغ شدن ازکارتوانفرسای پنج ماه دوندگی،تصمیمات جمعی،پشتکاروصرف انرژی همه توان "کمیته اجرایی شهری" ، طی نوشته ای،آنچه را که درمقام مقایسه دیدارم ازسه گردهمآیی پیشین نسبت به چهارمین گردهمآیی سپتامبردرشهرگوتنبرگ،خود شاهدش بوده ام رادرچند شماره بنویسم، ولی سنگ نوشته هایی چند،عمدتا درشبکه مجازی فیس بوک ودست به دست گردانده شدن آن مطالب درمحافل حاشیه شهری و رادیو های شهر،برآنم داشت تا ضمن بیان نظرم به طرح انگاره ذهنی آنان،وارونه نمایی های این حضرات پاسخ گویم وپس آنگه نکته نظرام ،نسبت به مشاهدات نشست چهارم را هم بازگویم.
باری چهارمین گردهمآیی سراسری درباره زندانیان سیاسی درشهرگوتنبرگ(سوئد) به پایان رسید
حکایت همچنان باقی ایست!
همه شماآدم های حاشیه نشین دوروبرخود رامی شناسید وبطوریقین انگارهای ذهنی آنان رانیزدرمی یابید. درشهرکوچک ما گوتنبرگ (سوئد) نیزتعدادی ازاین آدم ها،همچون حاشیه نشینان شهرشما، حضورمنفعل وغیرکارسازدارند.ازمختصات آنان این است که هیچ انگاره غیرخود را برنمی تابند. هم اینان موجودت هیچ تشکل،نهاد، انجمن فرهنگی واجتماعی را برسمیت نمی شناسند. به هیچ حزب، سازمان و تشکلی گردن نمی نهند، چرا که به زعم اینان دوره حزبیت وسازمان گرایی به پایان رسید، باید موجودیت هرچه فعال سیاسی وسازمانی غیرخود را نادیده گرفت و همه را به رفرمیسم،اصلاح طلب وسبز- سیاه و پرچم سفید و سوسیال دمکرات مربوط کرد وپیروزازاین میدان بدرآمد. هم اینان سلطان صحبت های درگوشی، محفلیسم،ژاژخواهی وفرافکنی غیرخوداند. وقتی هم که قلم بدست می گیرند،خشک وتررا با هم می سوزانند، آنهم تنهاوتنها برای اثبات ناداشته های خود وتخریب دیگران، تاخود راهمچنان با پشتوانه یدک کشی عنوان" زندانی سیاسی "سابق روی پا نگهدارند.
یکی ازاین حاشیه نشینان شهری ما آقای "مهرزاد.د" است.با اینکه درچهارمین گردهم آیی بعد ازصحبت های رفیق همایون ایوانی؛بیان آزاد نظرخودرادرکناردیگران ابرازداشتند،درتمامی اوقات ودرحاشیه محافل خود ساخته چهارمین گردهمآیی یکی ازپرکارترین محفل های گردهمآیی بودندوواقعا باید به این حد انرژی حاشیه نشینی وپرتب وتاب ایشان، خسته نباشید گفت.هم ایشان دروقت سه دقیقه شنیدن اندیشه مخالف خود- که یکی ازآنان من بودم- درمیان جمعیت با خشمی دوبهم زن،درمیان انبوه حاضرین سالن، روی ترش کردوباتوهین و"اتهام جعلی"وبیدراگ بگیرنامیدن من وما، به میان صحبت ام دوید وبه بیان تراوشات ذهن پریشان وملتهب خود نشست وپس آنگاه سالن را"شجاعانه" وبا "فحاشی" و " لمپن مابی " و "فک یو" گفتن به من ترک کردتا به جمع حاضرین نشان دهد که ترهات حاشیه نشینی سیاسی، اینگونه کارکرد دارد وازخود رد به جا می گذارد. با اینهمه ایشان کوتاه نیامدند وبه همان حد بسنده نکردندودرفرصت مقتضی فراترازآنچه که درسالن بیان داشتند، باردیگرهمچون گذشته،عقده گشایی می فرمایند ورقم می زنند.
این جناب،طی نوشته ای با عنوان:"چگونه زندانیان سیاسی وسیله تبلیغاتی می شوند؟" سیاه روی سپید می نویسد: ""
همین حد ازنوشته نامبرده، موئد این است که زندانی انقلابی وسوسیالیست ما،هم مخالف "سوسیال دمکراسی- سوئد" اند، هم "پاتوق کتاب اندیشه- گوتنبرگ" رابرنمی تابند .چراکه تشخص وموجودیت " زندانیان سوسیالیست وانقلابی" درشهرگوتنبرگ راهمین دونیروو"شرکای آنان" به "سرقت برده" اند.
اینکه شما زندانی سیاسی بوده اید،هیچ تردیدی بدان نیست ولی اینکه امروزهم ازنوع "زندانی سوسیالیست وانقلابی" اش هستید. بسیار جای تامل دارد ، باید به به اطلاع شما برسانم آنچه که ما آموخته ایم اینست که یک سوسیالیست انقلابی دروغ نمی گوید ، تهمت نمی زند، صداقت دارد و... که متاسفانه همین نوشته ی شما به اندازه ی کافی گویای سوسیالیست بودن شما آنهم ازنوع انقلابی آن می باشد. باید بگویم: به گذشته شما احسنت ولی درباره حال شما بایدباشما مذاکره کرد.
همین جا با صدای بلند اعلام دارم؛ صرف زندانی سیاسی بودن برای آدم " هویت سیاسی" نمی تراشد.هویت سیاسی قدرت مانوروشعاع عمل اجتماعی هرانسان با هویتی را معنی می بخشد که درشهرمحل سکونت خود آستین ها را بالا بزند ودرکارتماشا نباشد بلکه خودرا درحد باورش، عامل کاری معین وکارسازبشناساند و معرفی گرداند. شما وهمراهان اندک تان،نه امروز، بلکه ازدوردست ترین سال ها،همواره درکارتماشایید. درگوشه گود باقی می مانید وشعارلنگش کن را سرمی دهید تا برای کارصورت نداده تان،هیچ نقد واشکالی نتوان برای هیکل تان تراشید. همین وبس !
نوشته شما نشان می دهد که همه آن، بیان ادعای شما از- سرتا ذیل نوشته تان- با" زندانی سیاسی انقلابی "نامیدن خود، خویشتن خویش رامبنای "انقلابی"، "سوسیالیست "و"زندانی کمونیست و انقلابی" معرفی کردن به غیرقرارداده اید، که تازه آنراهم ما ها به " سرقت " برده ایم و شما با بیان مشعشانه تان می خواهید آبروی ناداشته و به " سرقت برده" شده را به خود و فضای سیاسی شهربازیابید. آقای مهرزاد باید بگویم واقعا ول معطلید!
آنچه درچهارمین گردهمآیی به عملکرد ما برمی گردد . با صدای بلند اعلام داشته ومی داریم؛ ازتمامی کرده های خود دفاع می کنیم ونقد خود را هم نسبت به کارهای صورت گرفته داریم نه تنها شرمنده نیستیم بلکه سخت به خود می بالیم که علیرغم همه کارشکنی محافل ریزودرشت حاشیه نشینان شهری و بیرون شهری،توانستیم با صرف انرژی ودرسایه خرد جمعی، کاروپیکارشبانه روزی ویک لحظه ازپا نیایستادن هیچکدام مان و تنها در پرتوتوانایی جمع مان، تصمیمات جمعی را به پیش ببریم تا خود را سرفرازبه ثمررساندن موفق گردهم آیی دربرابربی عملان اعلام داریم .
سرخوشا که این کردیم و شادمانیم که خیل عظیمی ازسراسرجهان را گرد هم آوردیم تا با مرکزی ترین شعارهای: "نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم" ، "سرنگون باد رژیم سرمایه داری اسلامی ایران"، " برقرارباد سوسیالیسم وزنده باد آزادی " این گرد همآیی همراه گردند وهرکدام ازآنان ازسراسرجهان بعد ازسه روزگذران درگوتنبرگ (سوئد)هریک شان خود، سفرای این حرکت پرشکوه دربرابربی تفاوتی و نظاره گری وبی عملی شما، حاشیه نشینان شهری باشند.امروزتنها و تنها دلنگران آن هستیم که هریک مان گیرکارهای سروسامان بردن کارسه طبقه سالن و سرویس دادن به مهمانان مان بودیم و نتوانستیم ازاین گردهمآیی باشکوه کیفی به قدروسع خود بهره گیرم وهمه مهمانان ما درانجام این کارسترگ وبه ثمررسیدن وظیفه مندی بایسته رفقای "کمیته برگزاری شهری" که من کوچکترین حلقه آن بودم را ازنزدیک تماشاگرش بودند.
باید اعلام داریم:امروزثمره سخنرانی ها و گفتگوهای مربوط به چهارمین گردهمآیی گوتنبرگ درسطح شبکه اینترنیت جهانی وسایت ها ووبلاگ ها وفیس بوک های اشخاص بازتاب یافته و جامی گیرد . واین همه، حاصل تلاش وکارما وجمعی یاران ما در"کمیته برگزارکننده گردهمآیی سراسری درباره کشتارزندانیان سیاسی در ایران" بدون کوچکترین ادعا است تا سیه روی شود هرکه دراوغش باشد.
ادامه دارد....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر