گفتگو با خانم گلی- بیژن خوزستان و امیر جواهری لنگرودی در باب خیزش انقلابی زن_زندگی_آزادی

https://youtu.be/s0iJukjsxR4?feature=shared

۱۳۹۰ مهر ۲۲, جمعه

درحاشیه چهارمین گردهمآیی سراسری درباره زندانیان سیاسی درگوتنبرگ (بخش پایانی)

حاشیه نشینان سیاسی که دنبال شکارلحظه ها نشسته اند!(بخش پایانی)

امیرجواهری لنگرودی

amirjavaheri@yahoo.com

جمعه ۲۲ مهر ۱۳۹۰ برابر با ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱

یادداشتی

درحاشیه چهارمین گردهمآیی سراسری درباره زندانیان سیاسی درگوتنبرگ برابر ۹ تا۱۱سپتامبر

بخش پایانی نقدم به نوشته آقای "مهرزاد.د" که آن را پیشتر،درفیس بوک خود باعنوان : «چگونه زندانیان سیاسی وسیله تبلیغاتی می شوند؟» جاداده بود.

د ردونوشته پیشین ام* آوردم و امروزباردیگربا صراحت واعتقاد راسخ می نویسم:تا به امروز، هرگز،هیچ انسانی نتوانسته است، با نفی دیگران موفق به اثبات خود گردد. سوسیال دمکرات های ایرانی درهمین شهر- باهمه نقدی که به کارکرد آنان وارد است - تنها وتنها با نوعیت داوری امثال شما، غیرازبهره گیری ازتریبون های خود- که حق شان است تاازآن استفاده برند-، درمجامع ایرانی چپ شهرمان ،ازقبل رفقای شما،پشت تریبون تان نیزراه یافتند واین تنها شما هستید که برای صحنه آرایی رینگ بوکس آنها،نقش آفرینی کردید. طبق شواهد دریافتی درآن تریبون، سخنران نماینده ایرانی سوسیال دمکرات ها، توانست بدون کمترین تردید درمیان "سوسیالیست های شورایی" جای گیرد تاپوست اوبرسردرب بازارمسگری برند.اودربیان نظرش ازتریبون تان استفاده کرد و این جا بازشمایید که رفوزه می شوید.

تازه مگرما مسئول حرف های این وآن هستیم؟ بدیهی است که مسئولیت هرسخنی،برعهده گوینده آن است. همان گونه که سازماندهندگان گردهمآیی چهارمین نشست درگوتنبرگ،مسئول حرفهای سخنرانان گردهمایی نبوده اند. روال کار همیشه همین بوده است، به عینه مگرمن وما،مسئول حرف های بدون مالیات شما هستیم که ازاین سووآن سو به هم بافته اید تا موجودیت خود را به نام "انقلابی" و "کمونیست " دوآتشه اثبات نمایید. این گونه برخوردهای ماکیسمالیستی وفرافکنی هایی ازاین نوع ،حاصلی جزدرکنارگود نشستن نخواهد داشت. نشنیده اید که گفته اند: "هرآنچه را که بکاری،دروخواهی کرد، جزء توفان که به دست باد است!" بهترین شاهد این مدعا حرف هایی است که خود در جایی از نوشته ات آورده ای:" انگیزه من از شرکت در این مراسم صرفا دیدار رفقای زندان بود. من در اوایل ورودم به کشور سوئد به طور فعال دراین مراسمها شرکت میکردم که معمولا کانون زندانیان سیاسی در تبعید برگزار میکرد . بعد از مدتی من و برخی از دیگر رفقای زندانی متوجه شدیم که از عکس ما صرفا در چارچوب منافع شخصی، گروهی، و سیاسی سکتی معینی استفاده میشود که من در اینجا قصد باز کردن آن را ندارم. بدین خاطر حضور من را برای سالیان دراز در اینگونه مراسم منتفی ساخت."( تاکیدات ازمن است). آدمی که این گونه می نگارد، همه را به کناری می نهد تا خود را اثبات کند والبته آن وقت هم کاری نمی کند، حتی زمانی که- همچون دیگران به مدت سه دقیقه- فرصت برای حرف زدن درگردهمآیی می یابد،تنها به این اکتفا می نماید که سازماندهندگان نشست را برای عدم دعوت ازخود بکوبد ونفی کند وبه اثبات خود نشیند. ضربه این گونه چپ نمایی به جنبش دادخواهی ومطالباتی وترقی خواهانه وبه ویژه به جنبش عمومی مقاومت درخارج ازکشور،کمترازراست روی، راست ها نیست عزیز! فرصت طلبی راست ها شهره آفاق است وما نیزدرگردهمآیی چهارم ،زهرخند آنان را چشیدیم وتماشاگربی بوته گی عمل آنان شدیم ، که به آن نیز مستقلا خواهم پرداخت. ** اما منزه طلبی امثال شما ( یا باما، یا برما ویا ما ویا همه هیچ)، ماکسیمالیسم گشاد دستی است که سال هاست ریشه اش خشکیده وبه هرزرفته است. وچه خوب می نگارد این آزاد اندیش سوسیالیست "آنتونیوگرامشی"، آن جا که درمفهوم ماکسیمالیزم وافراط گرایی ،می نویسد:

"....رفیق لنین به ما آموخت که به منظورشکست دشمن، که بسیارقوی است وابزارهای بسیارزیادی را درآستین دارد، ما باید ازهرشکاف درجبهه اش استفاده کنیم وباید ازهرمتحد ممکن بهره ببریم حتی اگراین متحد دودل وموقتی باشد.... درنظرنگرفتن این درس های لنین یاپذیرفتن آن ها به صورت تئوریک ونه عمل کردن به آن،بدون تبدیل آن به فعالیت روزانه، ما راماکسیمالیست خواهد کرد .این به این معنی است که ما حرف های انقلابی زیادی می زنیم بدون آنکه قادربه برداشتن حتی یک گام درجاده انقلاب باشیم ."*** البته من نیک می دانم که شما سال هاست این مفاهیم لنینی مباحث را به کناری نهاده اید،این شد که سراغ آنتونیوگرامشی رفتم تا بگویم؛آنانی که با شعارلنگش کن، می خواهند به اثبات خود برآیند. راه به هیچ جایی نمی برند.

باید درحق دعوت ازسوسیال دمکراسی ونماینده ایرانی تبارش، برگزارکننده گان گردهمآیی سوم و چهارم با برنامه این کاررا کردند تا نقبی بزنند به جامعه میزبان وازکرده شان دفاع هم می کنند ولی اگرکسی بخواهد پاسخ دهد ،این شما هستید که با حضورهمین نماینده،درآستانه اول ماه مه بحث" اصلاح و انقلاب" را پیش می کشید تا بخواهید با سخنران خود، خویشتن خویش را به صحنه رانید واثبات کنید که هستید. این شما هستید که می باید پاسخگو باشید نه ما! همه ما برای برپایی گردهمایی چهارم در حد توان کوشیدیم و کار چنان شد که دیدیم. صد البته کاستی های کار آشکار گردیده است و براین باوریم و امیدوار که دست اندرکاران گردهمایی پنجم، در راه بهبود کار و رفع کاستی ها خواهند کوشید. لابد شنیده اید که گفته اند:هرکس به وسع خویش، خانه ساخته است. نتیجه فعالیت های ما همین بود، اما شما برای بهبود کیفیت برگزاری گردهمایی چه کردید؟ جزآن چه که درنوشته تان بدان اشاره نمودید: " حضور(خود) را برای سالیان درازدراینگونه مراسم منتفی "ساختید. ومن می پرسم ومی افزایم لابد منزوی ساختید؟ وبا این "منتفی" ساختن، حتما خود را سزاوار دریافت مدال هم می دانید.واقعا باید به این همه هنرتان تبریک گفت.

ازمجموع نوشته ات دونکته دیگررا باید حتما پاسخ گفت .نخست این که نوشتید:"... البته تعداد اندکی از شرکت کنندگان زندانی نظیر شهاب شکوهی برگزیده میشدند پذیرایی هم میشوند وبلندگو دراختیارش قرار می گیرد. خلاصه ۳روز برنامه طولانی و از زندانی خبر چندانی نیست. و این یک پدیده اتفاقی نیست." این دیگر شاهکارقلم زنی است . رفیق "شهاب شکوهی" ازاین گردهمآیی چه تریبونی گرفت ؟ جزاینکه به مانند دهها تن دیگر- که از نقاط مختلف اروپا گرد آمدند- خود را ازلندن به گردهمآیی رساند وبرخلاف محفلیسم نهفته درشما، دراین سه روزشنونده بود. اگربرای گفتگو درویژه برنامه "رادیوهمبستگی با کارگران" دعوت شد تا گفتگویی با اوصورت گیرد، این انتخاب خود رادیو بود واگربه عنوان سخنگوی گردهمآیی چهارم درلندن برگزیده شد، انتخابی از سوی برگزارکننده گان بود ، به مانند انتخاب دیگرسخنگویان در سایر کشورها که با رایزنی وپذیرش داوطلبانه خود رفیق انجام پذیرفت.ادعای بی معنی شما، جزبه تعطیلی کشاندن فعالان زندانیان سیاسی وبه انزوا بردن آنان هیچ مفهوم دیگری نداشته وندارد.

دوم این که بازهم نوشتید: " عدم دعوت از زندانیان و فعالین چپ این شهر صرفا اشتباه محاسباتی و ناگاهی آنها به قضیه سازماندهی نبود بلکه برعکس، عدم شرکت آنها یک برنامه کاملا سنجیده و فکر شده و از قبل طرح ریزی شده بوده است. برگزار کننده گان مراسم می دانستند که اگر بخواهند از زندانیان چپ و رادیکال دعوت به عمل آورند پس حضور توده ای ، اکثریتی و سوسیال دموکراسی برای آنها منتفی میباشند. و کافی است که سخنگویان چهارمین سمینار خود را فقط علنی کنند تا بنا بر پیشینه خوش آنها چپ رادیکال ازحضور صرف نظر میکند. واین همه با برنامه بوده است تا ازشر این عناصر نامطلوب خلاصی یابند." این عبارت طولانی تان رابیشترازاین جهت آوردم تا همه توش وتوان شما را برسرچرایی پشت کردن تان وآوارفروریزانده شما وهم به زعم تان "فعالین چپ این شهر" رابرسرگردهم آیی چهارم ،بازگویم.

آقای مهرزاد با این ادعا،وبالغزش قلم اش،رمزفایلی راشکسته است که رازبی عملی و گوشه گیری غمزآلود دوستان"چپ"و"سوسیالیت" خود را بازمی گوید: وحشت ازحضورمشتی توده ای،اکثریتی وسوسیا ل دمکرات،که باعث نزدیک نشدن آنان به جمع گرد آمده در به گردهمآیی چهارم و بازماندن از دیگرفعالیت های فرهنگی واجتماعی – سیاسی گردیده است.بدین ترتیب ما بدون کمترین تلاش وبجان خریدن سختی،بمثابه ادعای آدمی که بجای دروازه حریف، به خود گل می زند،درمی یابیم که دوستان دلبند ایشان ازچه می ترسند.ازسایه خود،ازعدم وجود واقعیتی بی معنی،نالازم وبی مقدارکه دست کم به مثابه جریان سیاسی سیال وعمل کننده درحیات سیاسی شهرحضورندارندوشما با این گونه منزه طلبی های خود دارید به آنان باد می زنید وهویت می بخشید. نتیجه آن که به باور شما، "چپ" مدعی "رادیکالسم"، بایستی همواره سواره بروند تا پیاده ها به آنان تنه نزنند و درحاشیه بمانند تا- به مانند باورهای مسلمانان- نجس نگردند.باری، برخی "رادیکال"های ما این گونه اند. شفابخش برای خود وناخوش کننده ازبرای غیر!

هم اینان در نهانخانه خود می ایستند تا فاصله شان را با اندیشه راست،به مصاف نکشند. چرا که رادیکالیسم نهفته دراندرون آنان خش برمی دارد واز اینروبه دگماتیسمی متوسل می شوند تا خود را همواره مصون ازخطا وخطاکاری بیایند ویا هرنوع اتهام زنی وابهام گویی ودرشت خویی شانه مخالفین خود را به خاک مالند.

این اندیشه به مثابه گذرگاهی است که درندارد،بلکه وارونه انگاری بیمقدارکسانی را نمایندگی می کند،که برسربازارمی نشینند تا با هوارکشیدن،خود را درقامت مصلحی بنمایند که درنبرد با بورژوازی راست قامت اند وبقیه خطاکار. می توان گفت:هم اینان درهیکل چپ نمایی و صدور فتواهای به ظاهر رادیکال از سوی خود، بیشترین ضربه را به خانواده چپ طبقاتی وارد ساخته اند. عافیت طلبی اینگونه چپ ها،نه ازسردوراندیشی،بلکه دست برقضا،برپایه فرافکنی نوعیت خود است.هم اینان همواره به تماشای غیر،می ایستند تا خودبه مانندشارع مقدس جلوه نمایند ومصون ازخطا پنداشته شوند وآنگاه که نقدعملکردی به میان آید ،هیچگاه اینان نیستند که مورد نقد وداوری اند،بلکه همواره غیرخود اینان اند که باید حساب پس دهند وگزارشگر گفتار و کردار خود باشند.

چپ هایی ازاین نوع،همواره لباس زره برتن می کنند،تا گلوله برتن شان ننشیند وخودرا میراث دارمنشاءنادانسته ای می نمایانند که دردکان هیچ عطاری یافت نمی شود. ازهمین روست که می گویند: آن چه یافت می نشود،آنم آرزوست!

با این همه من خود راسپاسگزارآقای مهرزاد می شناسم که اینگونه قلم زده اندومزد پُرکاری دوستان "چپ سوسیالست" خود رادرکنار"زندانیان رادیکالی" ازنوع خود،این گونه صریح و مهربانانه ادا نموده اند.بی جهت نیست که باید این جماعت را"پدرخوانده"چپ شهرگوتنبرگ وهمه جای پهن دشت زندگی درتبعید مان شمرد، که هیچ نوع فعالیت سازمانی – حزبی- گروهی وانجمنی مستقل ازخود را برنمی تابند وبه هیچ می انگارند تا همچنان در نهانخانه دل بمانند و احساس اقتدار نمایند.

من تنها به سهم خویش و به عنوان یک چپ وفاداربه مبارزه طبقاتی و رودررویی با نظام سرمایه داری حاکم برجامعه ما و جهان می نویسم،هرفرد یا هرمدعی که فضای نقد را درجامعه به تخریب اندیشه غیرمی آلاید وبا برچسب چسپانی وپرونده سازی خدشه دار می نماید،درنهایت،افکاروعملکرد دیگران را نقد نمی کند بلکه نفی می نما ید وادعا کننده چنین نفی ی درگذشته گام برمی دارد. چرا که تنها حمله می برد تا راه درجا زدن خود را مفروش نمایند وسیمایی ازخود برجای گذارد که با نوعی ژورنالیسم ارزان وبی خون یکی انگاشته می شود.هم اینان به طرف ناکجا آبادی قدم برمی دارند تا به هیچ تنابنده ای گردن ننهند و آنگاه که درمقام مقایسه برآیند، حتما خود را با ژنردال دوگل مقایسه می کنند . دوگل همان فرمانده جنگی که پس ازسال ها نشستن برتخت قدرت و قدرتمداری؛سرانجام دربرابریک"نه" بزرگ قرارگرفت و"قدرت" رابرا ی همیشه رها کرد تابه تاریخ بپیوندد. بیخود نیست که آقای مهرزاد می نویسد : " حضورخود را برای سالیان درازمنتفی می بیند" من برای بازنمایاندن اندیشه چپ هایی از این نوع،خود را مدیون اینگونه قلم زنی شما می دانم . چرا که اگرمن در پی بیان همین واقعیت ها برمی آمدم، با دهها تهمت وبرچسپ دیگر روبرومی شدم. از این رو شما را به ادامه نگارش و بازتاب اندیشه های چپ تان فرا می خوانم.

می اندیشم:: رژیم آدمخواران اسلامی،نیازی به تحرک دستگاه های تبلیغاتی برای تخریب ما ندارند ولازم نکرده که عکس ما گیرند وچهارمین گردهم آیی را نفی کنند. انگاره های ذهنی امثال شما،آنهم در قامت "چپ نمایی" راست فرسوده وبی اعتبار،عافیت طلب وبی جان را به عرش اعلابرد وچپ باورمند به مبارزه وستیز با هر نوع ارتجاعیت و فساد پروری را بدهکارشما اعلام نمود.باری این تحفه ارزانی شما باد!

آقای مهرزاد زندانی سیاسی سابق،درموردعدم ارسال دعوت نامه، همانگونه که تابه امروزو به دفعات سخنگویان کمیته برگزاری اعلام داشته اند: دراقدام عملی وعینی حرکت های پیشین،(دوگردهمآیی کلن وگردهمآیی سوم هانوفر) ونیزدرگردهمآیی چهارم گوتنبرگ، دراساس "دعوت نامه" ای درکارنبوده است دراساس هیچ "محاسبه"صرفا اشتباه ای هم به زعم شما،درکارما نبوده ونیست. آن گاه که دعوت نامه ارسال نمی گردد.مضمون کارداوطلبانه به میان می آید.حال خوب است حول همین فعالین چپ شهرهم مکث کنیم. اولاهمه چپ شما،اندک شمارنیروی "بایکوتی" شما نبوده ونیست.خوب می دانید،چه حد ازفعالان سیاسی به صفت فردی مستقیم -هم ازگوتنبرگ وهم دیگرشهرها- درگیرگردهمآیی چهارم بودند ودرعین حال چه تعدادی با ذهنیت خویش ونوعی پیشداوری ازقبل فراهم آمده- به رغم این که به دفعات نماینده گانی فرستادیم- چون برای جماعت خودی شان، مرغ یک پاداشت،با ماهمراه نشدند ودرحاشیه میدان تماشاگرصحنه باقی ماندند!

آقای مهرزاد، می بینیم آشفتگی احوال شما ودوستان دلبندتان، به فرض آن که برکسی روشن نباشد، دست کم برخود شما آشکاراست.دوستان شما بارها پیام دادند که ازما"رسما دعوت کنید"آن هم به صفت نام ونشان سازمانی وحزبی مان، حتی آدم های منفرد نیزخود را درقالب فرد نمی دیدند وآنهایی که ازچند ده کیلومتری زندان هم گذرنکرده بودند. رفیق مان فرخ به صفت فردی به سراغشان رفتند، اولین پرسش شان این بود که بگویید" کمیته شهری چه کسانی اند؟" تا ما خبرتان کنیم. من وما برخلاف شما هیچ نگفتیم و نمی گوییم،"بایکوت اعلام نشده " فعالین چپ ،مورد نظرشما،درشهر گوتنبرگ" صرفا اشتباه محاسباتی "بود. نه آقا .من وما می گوییم واعلام می داریم: این "بایکوت" برای شکستن حرکتی بود که خود را ازماه مه ۲۰۱۱ دراین شهراول باربا مراجعه به امثال شما برزبان ها انداخت وشما نیزهمان زمان تصمیم خود را گرفتید به گونه ای که درهمین نوشته برزبان می رانید: " یک برنامه کاملا سنجیده وفکرشده وازقبل طرح ریزی شده بوده است" ازدید من اگربتوان ازقول فعالین "چپ شهر" ادعای بی عملی آنها را دریافت،تنهاهمین بیان سرراست سیاه مشق شما ازقول آنان است که درگیومه وعینا به شکل برجسته آورده ام. واین می رساند که دوستان شما،یا خود باید سکاندار حرکتی باشند یا اینکه قلم پای رونده را می شکنند تا هیچگاه به فکرراه رفتن نیافتد. بگذارید خیالتان را راحت کنم، دانشمندی ازمیان همین "فعالین چپ" مورد نظرشما، خیلی سرراست به یکی ازمسئولین ارتباط ما گفت: "اگرخود ما به همراه شما،اقدام کنیم، هستیم" (نقل به مضمون). آقای مهرزاد شنیده اید که گفته اند:یکی را به ده راه نمی دادند، سراغ کدخدا را می گرفت. تازه ازهمه اینها با پشتوانه تردرروزجمعبندی(یکشنبه یازدهم سپتامبر) وبا حضورآن همه مهمان از کشورهای گوناگون رفیق یونس باچشمانی اشک آلودبه عنوان مسئول روابط عمومی وارتباط بااحزاب وافراد اشاره کرد و اعلام داشت :" دلایلی که افراد برای عدم حضورخود آوردند نا امید کننده وتاسف برانگیزبود، چون هیچ استدلالی پشت آن نبوده و صرفا از نقطه نظر روابط شخصی به مسئله نگاه می کرده اند "

اماادعای دیگرتان درباره دعوت نمودن از "زندانیان چپ ورادیکال" ، که لابد کاری می شد کارستان وشما بسیج گرتمامیت شهرمی شدید. آقای مهرزاد، قدری واقع بین باشیدوازنمای بلندنظری و فرافکنی های منزه مآبانه خود پایین آیید.شما که حضورتان را - بنا به گفته خود- در این گونه مراسم ها ،" سالیان دراز منتفی " ساختید،. چرا و چگونه منتظر دعوت نامه ناقابل ما بودید تا نزول اجلاس کنید؟ وتنها "حضورتوده ای، اکثریتی وسوسیال دمکراسی "تشریف فرمایی شما ودوستان هم سنگرتان رامنتفی ساخت ومانع آمدن آنها وشما به صحنه سالن گردهمآیی گردید ؟ ! درواقع باید به این حد از تشخیص شما آفرین گفت که به راست ها امکان مانور می دهید تا شما "انقلابیون" را به تعطیلی کشانند وپیرایه افتخارآفرینی داعیانه عدم حضورتان راازما سلب نمایند وشما را به خانه نشینی و پای پالتاک بکشانند. بیچاره اینان چه قدرت نهفته ای را درخود پنهان دارند که خود نیز بدان آگاهی ندارند وشما ازاقوال خود،برای ما لولوی سرخرمن می تراشید. باید گفت: دست مریزاد برمهرزاد ها که این گونه با آوازه گری ها ی ناشیانه، دیوار آهنین بین خود و جمع می کشند تا برای همیشه وای بسا بقول مسلمانان تا انقلاب مهدی ، منزه بمانند. اینک یک پرسش کوچک و آن این که: شما وهمه آن دوستان خیلی خیلی چپ تان ، ازکشتار 67 تا به امروز درچه سالی یک یادمان دراین شهربه راه انداخته اید؟ اصلا هیچ یادتان است،که برای یکی ازآن پرشماریارانتان، درهمین شهردست به اقدامی زده باشید؟ صادق باشید و مپندارید که درشهرکوران زندگی می کنید، چیزکی می نویسید ودرفیس بوک جا می دهید وپاسخی نیز دریافت نخواهید کرد. برپایی هرساله یادمان های دو تابستان خونین وکشتارهای۶۰ و ۱۳۶۷،همواره روی دوش آنانی بوده که این گونه برچسب های ناچسب را (آن هم به ناروا،درخفا ورندانه ودرگوشی، ) ازشما دریافت می دارند تا شما ازپاسخگویی درخصوص کارهای ناکرده تان، به دورمانید. مبارک تان باد.

باردیگرمی گویم ،همان گونه که درنوشته پیشین ام آورده ام ، من ازجانب "کمیته اجرای شهری"، این اجازه را نداشته وندارم تا اسامی همه شرکت کننده گان درجمع مان را درنوشته ام جا دهم. آنجا که می نویسید: " و کافی است که سخنگویان چهارمین سمینار خود را فقط علنی کنند تا بنا بر پیشینه خوش آنها چپ رادیکال از حضور صرف نظر میکند. و این همه با برنامه بوده است تا از شر این عناصر نامطلوب خلاصی یابند."باید بگویم؛به اندازه سرسوزنی صداقت درگفتارتان نیست. ما برخلاف شما برای عرصه همکاری ها ازکسی شناسنامه وپرونده سیاسی مطالبه نمی کنیم. بلکه بربسترباورواعتقاد افراد به خصلت کارجمعی وپذیرش پلورالیسم سیاسی وبرتافتن وباوربه اندیشه غیر و اعتقاد کامل به فاسدو تباهی آوربودن کلیت نظام جمهوری اسلامی ،عرصه همکاری های مان را رقم زدیم. شما با چنین انگاره ذهنی وانگ زنی به رفقای ما مدیون و بدهکار یکایک آنها هستید. نمی توانید بگویید آنان را نمی شناختید،می توانم با قاطعیت بگویم: ازنزدیک آن ها را می شناسید ودرتمام مدت نظاره گرفعالیت ها وعرقریزان یکایک آنان درجلوو پشت صحنه بودید .حتی با تنی چندازآنان، سال ها سلام وعلیک داشتید ودارید. با این حال، احترام هیچیک ازآنان رانیزبرنتابیدید تا نان به نرخ روزبرید.مهرزاد عزیز،این همه راارزان فروختید!

ازسویی سخنگویان این حرکت بزرگ دربیرون ازگوتنبرگ طی اعلامیه های "کمیته برگزاری " اعلام شده اند وازسوی دیگرهمه فعالین "کمیته شهری گوتنبرگ"برای شما شناخته شده وشناسایی شده اند. منطقی این می بود بجای این همه کج اندیشی وفحاشی و نسبت های ناروابه سخنگویان این اقدام پرهیزمی کردید وازجانب دوستان خود،همه آنانی راکه دراین کمپین بزرگ اعتراضی برعلیه دو کشتار دهه شصت،د گیر کار و زحمت و تلاش بودند راباز می شناختید. من بدون کمترین ادعا بعنوان یک چپ وبا هویت سازمانی معین وپیشانی سفید شهر، که طی تمامی سالیان زندگی ام ،حتی یک لحظه خود را دربرابرموجودیت سیاه وتباهی آورنظام جمهوری اسلامی تعطیل نکرده ام وصدها بارهم درکنارتان درسرما و برف وباران زمستان ، بوران وخنکای پائیز،وگرمای عرق ریزان تابستان دویده ام وبدترین ناسزاها ونسبت های ناروا را - بربستراعتقادم- به جان خریده ام، با صدای بلند اعلام می کنم که : "چپ رادیکال" مورد نظرشما،درعمل اجتماعی ،همپای همان راستی راه می رود،که همواره درحال خودی وغیرخودی کردن اند ومعیارشان، درحوزه تاکتیک ها به غایت کهنه، دقیانوسی وعقب مانده است وهیچ کارکردی نداشته وندارد ونشان داده است که قابلیت هیچ گونه کارباغیرخود را برنمی تابد. ما هیچ انسان متعهد وباورمند به سرنگونی نظام ،مخالف اعدام وموارد اعلام شده دراهداف گردهمآیی را از جمع گرد آمده حذف نکرد یم. و حق نداشتیم که چنین کنیم و چنین نیزنکردیم. باید بنویسم، هرچند؛ قلم وزبانم برنمی تابد، ولی خود به کنایه نوشته اید ومن سرراستش می کنم و آن این که به گمانم " خلاصی" و رهایی "ازشرعناصرنامطلوب" برشمرده شما، تنها درصراحت وصداقت بخشی واصولیت یک نقد واقع گرایانه می تواند خود را دراین شهربازسازی کند وگرنه هرروزمنزوی ترازپیش،تنها درجامه زرهی خود باقی می ماند وبرای کارهای ناکرده به خویش مدال افتخارمی دهد وخود را"یگانه گرایش رادیکال سوسیالیستی" شهراعلام می کندتا هیچ کاری نکند وبرای خود هورا نیز بکشد . ما برسردفاع ازموجودیت کارهای به سامان برده خود – آنهم در حد توان خویش - تا این لحظه، آماده هرنوع بحث وگفتگوی سالم وخویشتندارانه هستیم و مردم را به داوری فرا می خوانیم.

با این که نوشته پایانی طولانی گردید ،دریغم آمد که یک نکته دیگررا نیزبی پاسخ بگذارم ، آن جا که نوشته اید: " ....براستی من به این رفیق همایون ایوانی در گفتگوها زندان که با من هم بند بود و شدیدا برای من قابل احترام، امید داشتم. اما انگار سرابی بیش نبود. نه اشتباه بوده است و نه خطایی.. و اگر بوده انقدر فلسفی بوده که من را قوه فهم آن نبوده است." راستش من نه سخنگوی رفیق همایون ایوانی هستم نه جای خاصی دردرون گروه فعالین " گفتگوهای زندان " - به رغم احترامی که برای یکایک آنان قائل می باشم- دارم . صد البته آن دوستان باید خود پاسخ شان را برنوشته ات،به قلم خویش روایت کنند. ولی می گویم : ما راهی به خطا برنگزیده بودیم تا "گفتگوها ی زندان " ویا " رفیق همایون" ما را راهبر گردند. اشتباه وخطای ما، حاصل عملکرد مان بوده واین ما هستیم که باید درنقد ازخود، قلم برگیریم وبنگاریم،چنان که تا به امروزرفقایی دراین زمینه نوشته اند. ما به صفت شخصی وداوطلبانه کمرهمت بربستیم وسایه راهبرقدرقدرتی برسرما نبود تا ما را برسرعقل آورد ومن متاسفم که این رفیق "قابل احترام" شما ، به پای حرف تان نشست و حتی فرصت نکرد،حرف های تان را به ما منتقل کند وما نیزپاسخ خود را منظورداریم . اما امیدم برآنست که هم نوشته شما وهم این سه گفتارمرابا همه گرفتاری و جسم نحیف و بیمارش -خوانده باشد- تابا شناخت ازگذشته و حال شما،"زندانی چپ و رادیکال" درسایه، بتواند قضاوتی ازسرمدارا وخویشتن داری باورمندانه – آنگونه که درایشان نشان دارم- بدون شتاب ورزی و هرنوع پیشداوری دربرابرادعای های گرانبارتان، باتجارب بجا مانده ازنوعیت کاراین گردهمآیی ها، به همراه یاران خود در"گفتگوهای زندان" و"کمیته برگزاری " وگزینش "کمیته شهری "برای گردهم آیی های بعدی فراهم آورند. آمین .

درپایان می خواهم بعنوان یک انسان این جهانی وایرانی تبار- برفرازفحاشی وقلمفرسایی های تان به من وما- که ازقراروجه مشترکمان تنها زندگی کردن دریک شهراست ولاغیر،بگویم:هدفم ازنقد نظرگاه شما درسه بخش،تنها طرح پرسش هایی دروجدان شما بود. تا دریابید که هرنوع لجاجت دروارونه نمودن مسائل،انسان را درپرده جهل ونوعی تعصب نگه می دارد وصد البته توان پذیرفتن منطق وحرف حساب را ازجان آدمی سلب می کند. همین نگاه می تواند، مبنای نوعی پایه داری درلجاج ورزی، دوستی ها وهمزبانی ها را به کینه ودشمنی بدل سازد که قطعا زیانش را برموجودیت چپ امروزوسلامت نفس اش، تا نسل بعد ترهم با خود به همراه می برد. پس، خواهش مي کنم ؛تنها به عنوان یک شهروند برابرحقوق ازمن بپذيريد واين که بيش ازاين نگذاريد که بيماري لجاجت، تدبيروانديشه را درشما به کجراه برد .چرا که وقتي شخصي لجوج باشد، ديگرازقواي فكريِ خود نمي تواند بهره گیرد.این تنها وتنها،دیکتاتورهاونظام های تاریک اندیش اند که ازاین وصله های ناجور،سود می برند.

بهترآنکه آب گل نشود وچپ را ازآنچه که هست بی آشیانه ترنسازید که زندگی درتبعید هم جای اونباشد.آقایان دشمنان ما خرسند ازحضورشمادراین میان،راست وراست راه می روند وخرسندند که تا شمائید،احتیاجی به عامل تفرقه نیست.به اطراف خود بنگرید،کارنامه تان را مرورکنید واگربه جامعه ومردمان آن باوردارید. نیک بدانید که آنان به شما وما نگاه می کنند وقضاوت می نمایند. قدری واقع بین باشید.

پس بیاییم برای دوست داشتن زندگی،با هم مهربان ومهربان ترباشیم وچنانچه این گفته رابرنمی تابید،بهترآن که اجازه دهید تا دیگران کارخود کنند ومردمان پیرامون را به داوری فرا خوانند.

برای همه شما دوستان اخلاق وسلامت نفس آرزو می کنم.

* http://www.dialogt.org/index.php?id=72&tx_ttnews[tt_news]=377&cHash=4f5bb18ce7364973938cfa5966c79dc1

* http://www.dialogt.org/index.php?id=72&tx_ttnews[tt_news]=399&cHash=811f47488d6445cc60ae63fd4d623b09

** من درنوشته ای جداگانه به همین هنرنمایی گرایش راست شهرمان که با هیکل سبزینه پوشی مسخره خود، روزدوم گردهمآیی را دستخوش جاه طلبی های خود ساختند وامروزهم درادبیات بجا نهاده ازخود، که درسطح سایت ورادیوهای شهری،بنمایش درآورده اند وخود را طلبکار "کمیته اجرایی شهری" هم می شناسند، بعد ترپاسخ خواهم گفت.

دمی سلب میکند.

*** http://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1059&Id=401&pgn=1&PHPSESSID=94b3f0qnatj7vtao43l6baqti7

هیچ نظری موجود نیست: