ماه
مه ، روزتجلی مطالبات کارگران
نگاهی به جدول بالماسکه هفته کارگر سال ۱۳۹۹ خانه
کارگری ها!
امیرجواهری لنگرودی
چهار شنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ برابر با ۲۲ آوريل ۲۰۲۰
****
چه نیک آمده است درسرود بین الملل:
رهاننده برتری در کار نیست،
نه آسمان ، نه قیصر ، نه خطیب.
خود به رهایی خویش برخیزیم، ای تولید گران!
رستگاری مشترک را بر پا داریم!
تا راهزن، آنچه را که ربوده رها کند،
تا روح از بند رهایی یابد،
خود به کوره خویش بر دمیم
و آهن را گرما گرم بکوبیم !
نبرد نهائی ست این.
به هم گرد آئیم
و فردا " بین الملل "
طریق بشری خواهد شد .
ترجمه: احمد شاملو
اول ماه مه سال ۱۳۹۹ دردوره بحران کرونایی و تعطیلی و به قرنطینه واداشتن بخش های زیادی ازکارگران - معلمان وبازنشستگان و دانشجویان ودیگرگروههای رنج و کارجامعه در راه است .
نخستین روزمه ، روزِ ماست، ازآن ماست. باید با همه توان برای طرح خواسته های بی پاسخ مانده به استقبالش رفت . اول ماه مه، روز همبستگی بین المللی کارگران است .
این روز نه تنها روز بزرگداشت کار پررنج و مشقت کارگران جهان ، بلکه روزی است که بخش عظیمی از اردوی کارجهان، با صدای رسا، اعتراض حق طلبانه خود را به گوش جهانیان می رسانند و مطالبات خویش را در شرایط سخت کرونایی رسانه ای خواهند نمود!
اول ماه مه ، روز اتحاد
پرشور و مهرآمیزی است که مژده پیروزی و استقرار برابری ، برادری و عدالت اجتماعی
را به جهانیان می دهد ! اصلی ترین و مهم ترین پیام اول ماه مه روز جهانی کارگر،
همبستگی طبقاتی توده کارگر، صرفنظر از تعلقات جنسیتی، مذهبی و قومی ، زبانی به
عنوان یک طبقه واحد می باشد.
یکی از مشکلات جنبش
کارگری کشورما، وجود تشکیلات شبه فاشیستی خانه کارگر است که به عنوان کارگزار هدف
های حاکمیت در درون جنبش کارگری ، همواره بر متن سرکوب حق تشکل مستقل کارگری، در
برابر خواست های مستقل کارگران ، با تشکل های دست ساخته شورا های اسلامی اش ، دست
به تخریب هم می زند.
امسال هم مثل سال های
گذشته خانه کارگر بالماسکه هفته کارگر را اعلام کرده است ؛ که مجموعه ای ازانجام
مراسم های گوناگون ازتاریخ جمعه پنجم تا یازدهم اردیبهشت درنقاط مختلف کشور
است .
خانه کارگر و ابوابجمعی آنان در نمایش مضحکه نمایی دیگری ، بالماسکه جهش تولید ادعایی را مبنای کار خود قرار می دهند .
خانه کارگر و ابوابجمعی آنان در نمایش مضحکه نمایی دیگری ، بالماسکه جهش تولید ادعایی را مبنای کار خود قرار می دهند .
جدول به نمایش در آمده ،
سازمان های مجری طرح یک هفته ای را برای نمایش هرروزه بشرح زیر معرفی می
نماید :
جمعه پنجم اردیبهشت ؛ دارالقرآن خانه کارگر
شنبه ششم اردیبهشت ؛ کانون های عالی کارگری و کارفرمایی
یکشنبه هفتم اریبهشت ؛ اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی
دوشنبه هشتم اردبهشت ؛ اتحادیه زنان کارگر
سه شنبه نهم ؛اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگران
چهارشنبه دهم اردیبهشت ؛ اتحادیه ها و کانون های کارگری
پنجشنبه یازدهم اردیبهشت ؛ خانه کارگر
مشخصه همه برنامه های
خانه کارگری ها اینستکه؛ روزجهانی کارگر را ازهرنوع اعتراض به بی عدالتی، هرنوع
نمایش همبستگی درونی اردوی کار و هر نوع طرح مستقل مطالباتی کارگران درون کشورخالی
نمایند. از منظر سردمداران خانه کارگری ها ازیک سو ، روز جهانی کارگر باید به
مجموعه ای از مراسم های بی روح و فرمایشی تبدیل گردد و ازسوی دیگر، باید نارضایتی
عمیق کارگران به صورت کنترل شده در چهارچوب سیاست های خانه کارگر باقی بمانند و
شعارهایش نیز خیلی ولرم مطرح گردد تا بتوانند نقشی را که خانه کارگر برای مهار
جنبش کارگری و قربانی کردن آن ، پیش پای برنامه های همه جناح حکومت بازی می کنند
را به همین جناح ها نشان داده باشند تا از این طریق بودجه و امکانات لازم و کافی
برای ایفای موثرتر همین نقش در اختیارشان قرار بگیرد.
کارگران یک صدا می گویند
: هفته کارگر روی سرتان بخورد، همان روزمان را به ما وابگذارید، فعالان ما را به
بهانه " امنیت ملی"، تجمع ما را " غیر قانونی " ، "
امنیتی"، اعلام ندارید. زندان و احکام آنچنانی و بعد تر وثیقه های میلیاردی
صادر نمنید، هفته کارگر را نخواستیم!
روز جهانی کارگر را هفته
کارگر نامیدن ، بیش از هر چیزی اوث کردن و به انحراف بردن مطالبات کارگران و بی
ارزش نمودن و غیر اصلی شمردن تاریخ و نشان این روز در ایران و جهان است .
نگاهی به طرح وبرنامه و
مجریان برنامه ها نشان می دهد که نقشه راهنمای شما چیست ؟
در جمهوری اسلامی چند تا
بالماسکه هر ساله توسط دولت و عوامل آن رونمایی می گردد. اولی اش ماکت هر ساله
شورای عالی کار بر سر تعیین نرخ دستمزد که در اسفند ماه رونمایی می گردد که امسال
بدلیل شرایط کرونایی به فروردین ماه کشانده شد و آن دیگری بالماسکه کذایی هفته
کارگر است که طرح و نقشه اش در بایگانی دار و دسته علیرضا محجوب و حسن صادقی و در
کشوی میز کار آنان است ، بیرون کشیده می شود و بدون صیقل یافتن چند و چون آن ،
تنها تاریخ هایش بروز می گردد و در ایلنا و سایر بوق های خودشانی باد زده می شود .
برنامه هایی نظیر تجلیل از کارگران و کارفرماهای نمونه، مسابقات قرآنی و تجدید
میثاق با آرمانهها های امام ره و مصادیقی از این نوع، اهدای ماسک به کارگرن
کارگاههای کوچک و.... نشست های مشترک با کارفرمایان و
... نام برنامه های کارگری نمی
توان برآنان گذاشت. همانگونه که یاد کردم ؛ تعیین روز های پنج تا یازده اردیبهشت
به نام هفته کارگر، به جای روزجهانی کارگر ازطرف خانه کارگری ها هم
هدفش از بین بردن تاریخچه واقعی مبارزاتی جنبش کارگری در ذهنیت کارگران جوان و قلب
هویت اول ماه مه، روز جهانی کارگر بحساب می آید. علاوه بر این، خانه کارگری ها با
این کار می خواهند هفته معلم را نیزکمرنگ کنند تا در شرایطی که نارضایتی معلمان از
دستمزدهای زیر خط فقر و رودرویی با سیاست خصوصی کردن امر آموزش ، ادامه سرکوب ،
بازداشت و در زندان باقی ماندن فعالین صنفی این نیروی عظیم اجتماعی کار جامعه
همچنان بالاست و فعالان آن در زندان و تبعید بسر می برند، مانع برجسته شدن این
مطالبات و پیوندهای مبارزاتی میان معلمان و کارگران بشوند.
واقعیت اینستکه جنبش مستقل کارگری و نیروهای این جنبش نمی توانند نسبت به برنامه های خانه کارگر و بالماسکه ای که هر سال برای منحرف کردن مطالبات و هدف های جنبش کارگری راه انداخته می شود، بی تفاوت باشند.
واقعیت اینستکه جنبش مستقل کارگری و نیروهای این جنبش نمی توانند نسبت به برنامه های خانه کارگر و بالماسکه ای که هر سال برای منحرف کردن مطالبات و هدف های جنبش کارگری راه انداخته می شود، بی تفاوت باشند.
============
بیانیه
مشترک سندیکای کارگران شرکت واحد،
تشکلهای
مستقل معلمان،
تشکلهای
مستقل کارگران و بازنشستگان
به مناسبت روز جهانی کارگر و روز معلم
گرامی
باد اول ماه مه روز جهانی کارگر
و
دوازدهم اردیبهشت روز معلم
امسال در حالی به استقبال روز همبستگی جهانی کارگر و روز معلم میرویم که
شرایط معیشتی کارگران، معلمان، بازنشستگان و سایر حقوقبگیران و نیروی کار نسبت به
سال گذشته بسیار سختتر و بحرانیتر شده است. پیامدهای ویرانگر و خانمانبرانداز
سیاستهای چند دهه دولتها؛ تعدیل اقتصادی، خصوصیسازی و تعطیلی واحدهای تولیدی و
خدماتی، خصوصی کردن بیشازپیش آموزش و بهداشت عمومی هرروز بیش از گذشته خود را
نشان میدهد. سیاستهایی که فراتر از دولتها، سیاست کل حاکمیت است و جناحهای
سیاسی بر روی آن اتفاقنظر دارند.
در این میان سقوط بیپایان ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی، افزایش دویست
درصدی قیمت بنزین و تورم رسمی چهل و یک درصدی موجب کاهش شدید قدرت خرید
مزدبگیران شد. در کنار این سیاستها دولت در همراهی کامل با صاحبان سرمایه که اکثر
آنان از رانت وفاداری به سیستم برخوردارند، با افزایش ۲۱ درصدی حداقل دستمزد برای سال ۹۹، نهتنها چهرهنمایشی سهجانبه گرایی را از قبل آشکارتر نمود؛ بلکه نشان داد
که میخواهد وضعیت معیشت حقوقبگیران را از قبل سختتر و سفرههایشان را خالیتر
نماید.
اول ماه مه و روز معلم، یادآور این است که کارگران، معلمان و دیگر حقوقبگیران
باید در جهان و ایران متحدتر شوند و برای سازماندهی خودشان بیشتر از گذشته تلاش
نمایند. چراکه سیستم مبتنی بر سود و سرمایه با ثروتاندوزی برای یک درصدیها و
استثمار اکثریت کارگران و حقوقبگیران برای سود بیشتر، نشان داده که حتی در شرایط
بحرانهای بهداشتی همچون کرونا نیز قادر به مراقبت از شهروندانش نیست.
هرچند امسال شرایط تجمع و برگزاری مراسم جشن روز جهانی کارگر و معلم به علت
شیوع ویروس کرونا فراهم نیست، اما فراموش نمیکنیم که ما در ایران همهساله به خاطر
برگزاری روز جهانی کارگر و روز ملی معلم، توسط عوامل امنیتی، سرکوب و بازداشت میشویم و حتی اجازه برگزاری مراسمی مربوط به خودمان را
نداریم. در سال گذشته دهها تن از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد، تعدادی از
فعالان کارگری، بازنشسته، دانشجویی و صنفی فقط به دلیل شرکت در مراسم اول ماه مه و
دهها تن از معلمان عضو تشکلهای صنفی در سراسر ایران به خاطر شرکت در مراسم روز
معلم بازداشت، توبیخ و بعضاً به حبسهای طولانیمدت محکوم شدند؛ که این محکومیتها
و روند سرکوب همچنان ادامه دارد.
ما،
تشکلهای صنفی، مدنی اعم از معلمی یا کارگری بهعنوان امضاکنندگان این بیانیه
اعلام میداریم که حق داشتن تشکیلات مستقل، تجمع، اعتراض و حق اعتصاب، سندیکایی و
کانونهای صنفی را برای همهی کارگران، فرهنگیان و حقوقبگیران دیگر به رسمیت میشناسیم
و برگزاری مراسم روز جهانی کارگر، روز ملی و روز جهانی معلم، روز دانشجو و روز
جهانی زن را از حقوق مسلم خود میدانیم.
ما
خواستار آزادی تمامی کارگران، معلمان، دانشجویان و همه فعالان مدنی و سیاسی دربند
هستیم و از مقامات قضایی و امنیتی میخواهیم که به سرکوبها پایان دهند و منع
تعقیب تمامی بازداشتشدگان روز جهانی کارگر سال ۹۸ و
فعالان صنفی معلمان را صادر نمایند.
ما
خواستار حقوق برابر برای زنان و مردان در همه زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی
هستیم.
ما
خواهان افزایش حداقل دستمزد، متناسب با تورم واقعی و هزینههای معیشتی واقعی
خانوارهای کارگران و همسانسازی حقوق معلمان شاغل و بازنشسته با سایر حقوقبگیران
هستیم.
ما
معتقدیم، درحالیکه خط فقر حدود هشت میلیون تومان است، تعیین حداقل دستمزد به
میزان یکمیلیون و هشتصد هزار تومان، بیتوجهی آشکار به معیشت وزندگی اکثریت
زحمتکشان است.
ما
خواستار فراهم کردن شرایط لازم برای دستیابی تمام کودکان به آموزش رایگان،
با کیفیت و عادلانه، خدمات بهداشتی رایگان و امکانات ورزشی و تفریحی مناسب
هستیم.
ما
خواهان لغو سیاستهای خصوصیسازی، سیاستهای ارزانسازی و بیثباتسازی نیروی کار،
تعدیل اقتصادی، تعطیلی کارگاهها و اخراجهای بیرویه، توقف خرید خدمات آموزشی و
برخورداری از امنیت شغلی معلمان خرید خدمت و نیروی کارآموزشی در بخش خصوصی هستیم.
ما
خواستار توقف فوری کار کودکان و بازگرداندن کودکان بازمانده از تحصیل به چرخه
مدرسه هستیم.
ما
خواهان اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری بهصورت کامل، بهخصوص برای بازنشستگان
فرهنگی و تأمین بیمه پایه فراگیر، کارآمد و رایگان برای تمام بازنشستگان هستیم.
ما
ضمن قدردانی از خدمات کادر درمانی در شرایط دشوار کنونی، خواهان پرداخت همه
مطالبات پرستاران و کارکنان کادر درمانی فداکار، افزایش دستمزد و کاهش ساعات کار آنان
و همچنین در اختیار گذاشتن تمامی امکانات ایمنی و بهداشتی برای مقابله با ویروس
کرونا هستیم.
ما
خواستار برخورداری همه کارگران، معلمان و بهویژه معلمان بازنشسته و دیگر حقوقبگیران
از تأمین اجتماعی کارا و مؤثر، ازجمله بیمه بیکاری کافی هستیم.
ما
تمام کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان و حقوقبگیران را به همبستگی بیشتر
فرامیخوانیم و تنها راه احقاق حقوق پایمالشده آنان را، گسترش و تقویت تشکلهای
مدنی مستقل و اتحاد عمل بین تشکلها بر سر مطالبات اساسی و مشترک میدانیم.
بیشک مطالبات فوق درگرو برخورداری از آزادی بیان و آزادی حق تشکلیابی است.
ما با هر نوع سرکوب آزادی به شکل آشکار و پنهان مخالف هستیم.
به
امید تحقق جامعهای آزاد و برابر به همراه صلح و شادی و رفاه
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
اسامی
تشکل ها صنفی فرهنگیان و تشکل های کارگری امضاء کننده بیانیه :
کانون
صنفی معلمان ایران (تهران)
سندیکای
شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
کانون
صنفی معلمان اسلامشهر
کانون
معلمان همدان
کانون
صنفی فرهنگیان استان بوشهر
انجمن
صنفی معلمان کردستان_مریوان
انجمن
صنفی معلمان کردستان_ سقز و زیویه
انجمن
صنفی بازنشستگان کشوری
انجمن
صنفی فرهنگیان شاغل و بازنشسته کرمانشاه
کمیته
هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
کمیته
پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری
شورای بازنشستگان ایران
اتحاد بازنشستگان
سندیکای کارگران فلز کار میکانیک
تشکل ها و نهادهای صنفی و مدنی که می خواهند از این بیانیه حمایت نمایند لطفا
اسم کامل تشکل خود را برای ما ارسال نمایند.
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
بیانیه تعدادی از تشکلهای مستقل دانشجویی درباره روز جهانی کارگر ۱۳۹۹
روز
جهانی کارگر،
علیه
نظام سرمایه داری و توحش سازماندهی شده آن
روز جهانی کارگر امسال در شرایطی توسط میلیونها کارگر و مزدبگیر در سرتاسر
دنیا و به عنوان روزی اعتراضی گرامی داشته میشود که در چند ماه گذشته، زندگی واقعی
و مادی بشر به شدت تحت تاثیر شیوع ویروس کرونا قرار داشته. اپیدمیای که به بشر
قرن 21 نشان داد، حاکم ساختن سود و بهره کشی در مناسبات تولیدیِ سرتاسر دنیا، نه
فقط یک ظلم تاریخی در حق میلیاردها انسان و واریز کردن زحمات شبانه روزی آنان به
جیب سرمایهدارها و مفتخورها است؛ بلکه تحمیل فرمول استثمار شونده و استثمارگر
(سرمایه داری) حتی با ادامه حیات بشریت نیز در تضاد است.
نظام سرمایه داری به خصوص در سالهای اخیر، به منظور افزایش سوددهی و امکان
غارت و چپاول بیشتر جامعه؛ اگر نگوییم تمام، اما بیشتر امکانات اجتماعی نظیر
بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و ... را که مردم حکومتها را به پرداختن و رعایت
کردن آن مجبور کرده بودند، از جامعه دریغ کرده است. همین عامل در عقب ماندن و
فراگیر نبودن امکانات بهداشت و درمان و به تبع مرگ صدها هزار نفر در جریان شیوع
کرونا، عامل مستقیم بوده و هست.
در واقع علی رغم آنکه نظام سرمایه داری در سرتاسر جهان توانسته است بر پایه
فرمولهای اقتصادی-سیاسی خود و البته به کمک سرکوبی سیستماتیک، وضعیت موجود را روز
به روز برای توده مردم مشکلتر کند و کیسههای خود را پر پول تر؛ در نتیجه مقابله
با ویروسی مانند کرونا، ناتوان گشته و حتی در پیشرفتهترین کشورهای جهان نیز شاهد
فلاکت، بیکاری، بیماری و مرگ روزانه هزاران انسان هستیم.
در حالی که مطالبه همیشگی و پاسخ طبقه کارگر، عموم جامعه و همچنین ما
دانشجویان رو به این وضع خفتبار، ایجاد جامعهای بر پایه آزادی و برابری همگانی
بوده است. جامعهای که انسان در آن فارغ از شغل و مهارتش و به واسطه عامل انسان
بودن، حق زندگیای مرفه و لایق شأن انسان را داشته باشد.
نظام حاکم در ایران اما، به عنوان نماینده سیاسی این نظام استثمار و بی حقوقی
در ایران؛ عریانتر، وحشیتر و بیپردهتر از دولتهای متعارف سرمایه داری در جهان،
مشغول تشدید وضعیت نامناسب زندگی بشر به واسطه اعمال بیحقوقی بیشتر سیاسی،
اجتماعی و اقتصادی رو به جامعه است.
به همین واسطه ما در ایران شاهد فقر و فلاکت بیشتر، بردگی مزدی و استثمار
وحشیانه تر، تقریبا نبود هیچگونه امکانات رفاهی اجتماعی برای عموم مردم، تبعیض و
سرکوبی نهادینه توسط حاکمیت و البته بیکاری و تورمی بی سابقه هستیم که تامین معاش
حداقلی روزانه بخش وسیعی از جامعه را هم با مشکل مواجه کرده است.
این تحمیل همراه بوده با صدها و هزاران معضل اجتماعیای که رو به انسانیت در
این جامعه دهان کجی کرده و عملا امکان زندگی با حداقل استانداردهای حتی نظامهای
سرمایه داری در سایر نقاط جهان را هم برای عموم این جامعه ناممکن ساخته است. در
کنار این غارت و دزدی بی سابقه هم، سیستم عریض و طویل سرکوبی قرار دارد که رو به
هر ندای آزادیخواهانه و برابری طلبانهای، شمشیر میکشد و نتیجه آن کارنامه بیش
از 4 دهه اعدام، شکنجه و تلاش برای به حاشیه راندن آزادیخواهان در این جامعه بوده
است.
البته که رَوَند مذکور هیچگاه با سکوت و سر خم کردن ما دانشجویان، کارگران و
عموم جامعه همراه نبوده. کما اینکه پس از تلاش های فراوان حکومت در سال های اخیر
برای منفعل ساختن جامعه و فعالین سیاسی و اجتماعی، طی یک سال گذشته جامعه ایران
جامعه ای پویا و زنده بوده است که توانسته تغییرات بزرگی را بوجود بیاورد و مقدمات
تغییر کامل بنیادهای جامعه برای دست یافتن به یک جامعه انسان محور را پایه ریزی
کند.
اعتراضات از روز جهانی کارگر سال گذشته تا هم اکنون؛ علیه حجاب اجباری و
قوانین تحمیلی اسلامی در دانشگاه در اردیبهشت سال گذشته، علیه کلیت وضع موجود در
آبان ماه در سطح سراسری، علیه کشتار و جنایت در آبان و دیماه؛ از مواردی بودند که
نشاندهنده خیز جدی جامعه برای "تغییر" است. همینطور افشاگری مداوم جنبش
های اعتراضی و فعالین این جنبش ها علیه عملکرد سودجویانه حاکمیت در قبال شیوع
کرونا نیز از دیگر موارد رویارویی خواسته های جامعه و حکومت بوده است.
به همین خاطر صراحتا اعلام میداریم که لازم است مطالباتی که خواستههای عمومی
جامعه هم هستند، به عنوان چراغ راه مبارزاتمان علیه وضعیت مسموم امروز قرار گیرد:
-
ایجاد تشکلهای مستقل از حکومت؛ اعم از کارگری، دانشجویی و اداره شورایی تمام
جامعه
-
آزادی اعتصاب، تظاهرات، اعتراض، آزادی بیان و عقیده، تشکل و تحزب
-
آزادی تمام زندانیان سیاسی و منع تعقیب قضائی آنان
-
برابری زنان و مردان در تمام عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی
-
افزایش حداقل دستمزد به میزان ٩ میلیون تومان در ماه (مطابق مطالبه تشکلهای مستقل
از حکومت کارگری)
-
برقراری بیمههای اجتماعی و بویژه بیمههای درمانی و حق بیکاری برای کارگران بیکار
و جویندگان کار
- رفع
کامل تبعیض بر پایه جنسیت، قومیت، ملیت، عقیده و مذهب و الغای تمام قوانین مربوطه
-
بهداشت و آموزش رایگان
-
ترمیم حقوق بازنشستگان به طوری که از حداقل دستمزد کمتر نباشد، یکسان سازی حقوق
بازنشستگان و شاغلان، بیمۀ کامل و تأمین مسکن برای بازنشستگان، نظارت نمایندگان
منتخب بازنشستگان بر صندوقهای بازنشستگی و دارائیهای عمومی بازنشستگان
-
معالجه و مداوای کامل و رایگان همۀ بیماران کرونائی؛ افزایش حقوق و پرداخت پاداش
به همۀ کارکنان بهداشت و درمان بویژه در مبارزه با کرونا؛ تأمین زندگی خانوادههای
جانباختگان کرونا
-
منع کار کودکان و تأمین زندگی و آموزش کودکان کار
- دانشجویان پیشرو دانشگاه اصفهان
- جمعی از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
- جمعی از دانشجویان دانشگاه آزاد نجف آباد
- جمعی از دانشجویان دانشگاه علمی کاربردی مشهد
- جمعی از دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک تهران
- جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل
- کانال دانشگاه ما
=========
اعلامیه مشترک
سندیکای کارگران نیشکر
هفت تپه
گروه اتحاد بازنشستگان
گروه اتحاد بازنشستگان
رویاروئی با کرونای طبیعی و کرونای سرمایه داری!
به مناسبت اول ماه مه (۱۲ اردیبهشت) ۱۳٩٩
اول ماه مه امسال، طبقۀ کارگر و دیگر توده های استثمار
شده، زیر ستم و محروم جامعه با شرایط بسیار وخیمی روبرو هستند: بیماری کرونا در
سراسر جهان به شیوع مرگ آور و یکه تازی ویرانگر خود ادامه می دهد و میلیون ها
انسان، بویژه محرومان جامعه را به زیر گیوتین مرگ می فرستند در حالی که نظام
سرمایه داری، به رغم انباشت عظیم ثروت و امکانات علمی، اقتصادی، تکنولوژیکی و غیره
از رویاروئی با این اپیدمی عاجز مانده است.
کرونا صدها میلیون انسان را در سراسر جهان مجبوربه
قرنطینه نشینی کرده است. در این انزوای دردناک، یا در گوشۀ بیمارستان های غالبا بی
تجهیزات و مملو از بیماران کرونایی، انسان های بسیاری منتظر مرگ یا تشدید بیماری
خود یا نزدیکانشان هستند. اما این تنها یک روی فاجعه است، روی دیگر فاجعه، نظام
استثمارگر و مخرب سرمایه داری است که برخلاف کرونا موسمی نیست بلکه دیرپاست و به
شکل مداوم و با دامنۀ وسیع تری زندگی میلیاردها کارگر و زحمتکش را در سراسر گیتی
به مرگ تدریجی تهدید می کند.
کرونا باعث افزایش بیکاری دائمی یا موقت ده ها میلیون
کارگر در جهان شده است؛ اما نباید از نظر دور داشت که نظام سرمایه داری پیش از
کرونا صدها میلیون بیکار در سراسر جهان به ارمغان آورده بود! کرونا جان صدها هزار
تن را در سراسر جهان گرفته – که بسیاری از آنان از محرومان جامعه بوده
اند – نظام سرمایه داری شیرۀ جان و زندگی صدها میلیون را هر روز و هر ساعت می مکد
و آنان را به فرسودگی، بیماری، تباهی و مرگ تهدید می کند. فراگیری کرونا در گستره
وسیع جهانی تنها به خاطر مرگبار بودن این ویروس و لاعلاجی آن در سطح کنونی تکامل
دانش پزشکی نیست. این شیوع و گسترش مرگبار تا حد بسیار زیادی ناشی از منافع سلاطین
سرمایه است که به چیزی جز سود نمی اندیشند و حد اکثر تلاش خود را برای کاستن بودجه
های آموزش، بهداشت و درمان و تأمین اجتماعی و افزایش هزینه های نظامی و امنیتی به
کار بسته اند که حاصل آن چیزی جز فروپاشی ساختار جامعۀ بشری نیست. بحران کرونا
پوسیدگی مناسبات حاکم و بحران بزرگ اقتصادی جاری را نمایان کرد. این درسی است که
کارگران و زحمتکشان از بروز بحران های اقتصادی، سیاسی و طبیعی و محیط زیستی موجود
می آموزند و پاسخ ایجابی آن باید مهیا کردن شرایطی در جهت تأمین رفاه، آسایش، صلح
و ثبات برای جامعه انسانی باشد.
نظام سرمایه داری در روز جهانی کارگر امسال حالت ویژه ای
به خود گرفته است: کرونای سرمایه داری در شرایط شیوع کرونای طبیعی، چهرۀ کریه و
مرگبار خود را عریان تر نشان داده و در نتیجه ضرورت همبستگی و اتحاد کارگران در
سراسر جهان را بیش از پیش آشکار ساخته است.
در ایران نظام سرمایه داری به شکلی وحشیانه تر و کورتر
از بسیاری نقاط دیگر جهان عمل می کند. مزد کارگران در ایران از پائین
ترین مزدها در سراسر جهان است و نرخ بیکاری و تورم در ایران از بالاترین نرخ های
جهانی. اکثریت قریب به اتفاق کارگران بیکار از مستمری بیکاری و دیگر بیمه های
اجتماعی محرومند. وضع زنان در ایران بویژه زنان کارگر از مردان کارگر نیز بدتر است
و زنان کارگرعلاوه بر استثمار و ستمی که بر عموم کارگران حکفرماست
از ستم و تبعیض جنسی نیز رنج می برند. کارگران حق طلب و فعالان مدافع
حقوق کارگران از سوی نظام سرمایه داری و دستگاه های قضائی، امنیتی و انتظامی زیر
شدیدترین فشارها قرار گرفته اند و می گیرند. پاسخ نظام سرمایه داری و نهادهای حاکم
به خواست های کارگران ضرب و شتم، شکنجه، حبس های طولانی، اخراج و انواع فشارها،
توهین ها و تحقیرهاست.
یک نمونه از غارتگری و سرشت پلید نظام سرمایه داری ایران
و حامیان آن تصویب حداقل مزد در چند هفتۀ گذشته است، حداقلی که از یک پنجم خط فقر
در جامعه نیز کمتر است. اما ستم بر طبقۀ کارگر ایران تنها ستم و استثمار اقتصادی
نیست. کارگران ایران زیر ستم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نیز هستند و اول ماه مه
فرصتی است که در آن کارگران از هم سرنوشتی خود و هم طبقه ای خود و دیگر زخمتکشان
در ایران و در سراسر جهان آگاه شوند و برای حل معضلات مشترک و درد مشترک چاره
اندیشی کنند. درد مشترکی که تا نظام سرمایه داری پابرجاست از میان نخواهد رفت کارگران
زیر یوغ ستم و استثمار باقی خواهند ماند. پیام اول ماه مه پیام مبارزۀ متحدانه
برای تغییر بنیادی جامعه است.
ما در شرایط کنونی همۀ کارگران و همۀ پشتیبانان حنبش
کارگری را به اتحاد عمل برای گسترش و تعمیق مبارزه حول محورهای زیر دعوت می کنیم:
- ایجاد تشکل های مستقل کارگران صنعتی،
معدنی، ساختمانی، کشاورزی و خدماتی در تمام سطوح (کارخانه و محل کار، واحد تولیدی
و خدماتی، منطقه ای و سراسری)
- آزادی اعتصاب، تظاهرات، اعتراض، آزادی بیان
و عقیده، تشکل و تحزب
- آزادی کارگران زندانی و زندانیان سیاسی؛
منع تعقیب قضائی کارگران زندانی و بازگشت بی قید و شرط آنان به کار و محل زندگی
خود
- برابری زنان و مردان در تمام عرصه های
حقوقی، سیاسی، اقتصادی- اجتماعی، مدنی و فرهنگی
- مزد برابر کارگران زن و مرد برای کار
یکسان
- افزایش حداقل دستمزد به میزان ٩ میلیون
تومان در ماه برای خانوار متوسط کارگری (از نظر تعداد اعضا)
- برقراری بیمه های اجتماعی و بویژه بیمه های
درمانی و حق بیکاری برای کارگران بیکار و جویندگان کار
- مبارزه با هرگونه تبعیض جنسیتی، عقیدتی، ملی، و قومی
در محیط کار.
- آموزش رایگان در تمام سطوح.
- ترمیم حقوق بازنشستگان به طوری که از حداقل
دستمزد کمتر نباشد، یکسان سازی حقوق بازنشستگان و شاغلان، بیمۀ کامل و تأمین مسکن
برای بازنشستگان، نظارت نمایندگان منتخب بازنشستگان بر صندوق های بازنشستگی و
دارائی های عمومی بازنشستگان
- معالجه و مداوای کامل و رایگان همۀ بیماران
کرونائی؛ افزایش حقوق و پرداخت پاداش به همۀ کارکنان بهداشت و درمان بویژه در
مبارزه با کرونا؛ تأمین زندگی خانواده های جانباختگان کرونا.
- منع کار کودکان و تأمین زندگی و آموزش
کودکان کار.
مستحکم باد اتحاد و همبستگی کارگران در سراسر جهان
پرتوان باد مبارزۀ کارگران برای رهائی از استثمار و نظام
طبقاتی
فرخنده باد اول ماه مه روز جهانی کارگر
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
گروه اتحاد بازنشستگان
۷ اردیبهشت ۱۳۹۹
===
بیانیه سندیکای کارگران
نیشکر هفت تپه
تاریخ
طبقه کارگر جهانی با آتش و خون نوشته شده است
گرامی باد اول ماه مه روز جهانی کارگر!
تاریخ مبارزه طبقاتی نشان می دهد که مبارزه طبقه کارگر با طبقه سرمایه دار
آشتی ناپذیر است؛
سال ۱۸۸۶ اول ماه مه در آمریکا ، چرخ های تولید
متوقف شد،از دودکش کارخانه ها دودی بیرون نیامد و هزاران اعتصاب با حضور صد ها
هزار کارگر شروع شده بود.
در اول ماه مه ۱۸۸۶ پلیس شیکاگو به سوی
کارگران تظاهر کننده شلیک کردند که در جریان این تیر اندازی تعدادی از کارگران
زخمی، کشته، بازداشت و اعدام شدند.
طبقه سرمایه دار با در دست داشتن قدرت های مالی، نیروهای نظامی وسرکوبگر،
روزنامه، رادیو وتلویزیون، نهاد های فرهنگی، دروغ پراکنی، خرافه پرستی و تسلیم
پرستی و… و ده ها و صد ها نهاد و سازمان دیگر در تلاشی شبانه روزانه بوده و هستند
تا مبارزه طبقاتی کارگران را سرکوب و یا به انحراف بکشانند و لبه تیز و ضد
استثمارگرانه مبارزه کارگران را کّند کرده و با استفاده از شخصیت های کاذب و
دروغین و بظاهر کارگری و وعده های پوچ و وجود تشکل های به ظاهر کارگری به نیات شوم
خود برسند.
اول ماه مه یکی از فرصت های تاریخی برای طبقه کارگر جهانی است که با درس گرفتن
از نقاط مثبت و انگشت گذاشتن بر ضعف ها، به ارزیابی از مبارزه خود بر علیه کلیت
نظام سرمایه داری بپردازد.
روز جهانی کارگر روزی است که کارگران در اکثر کشور های (غیر از ایران) این
امکان را دارند که با حضور در خیابان ها زمین زیر پای سرمایه داری را به لرزه در
آورند.
متاسفانه امسال به دلیل وجود ویروس کرونا مارش طبقاتی برگزار نخواهد شد، اما
باید تمام کارگاه ها و کارخانه ها ومراکز کار و تولید را تعطیل کرد و کارگران و
خانواده های کارگری در محافحل خانواده گی و یا از طریق فضای مجازی به برگزاری و
گرامی داشت این روز بپردازند.
ما در شرایطی اول ماه ۱۳۹۹ را گرامی می داریم که میلیونها انسان کارگر و زحمتکش ( کارگران شاغل و
بیکار) بیشتر از گذشته دچار فقر، تنگدستی و نداری شده اند.
اکثریت جمعیت ایران یعنی کارگران و مزد بگیران توان یک زندگی بخور و نمیر را
از دست داده اند.
بیکاری و اخراج سازی های روزانه، عدم پرداخت مطالبات و دستمزد ها، عدم امنیت
شغلی و وجود قرار داد های سفید امضاء، وجود شرکت های پیمانکاری، لشکر عظیم
بیکاران، اخراج و زندانی کردن فعالین و نماینده گان کارگران،سرکوب اعتراضات و
اعتصابات کارگران، صدور احکام بغایت وحشیانه زندان و شلاق، وجود کودکان کار،
کولبری، اعتیاد، فساد و صدهامصیبت دیگر،تنها گوشه هایی از توحش افسار گسیخته و
مناسبات استثمارگران صاحبان زر و زور در ایران است.
امسال هم به مانند سال های گذشته سرمایه داران و مدافعان سر سخت آنها برای
میلیون های انسان کارگر و زحمتکش تصمیم گیری کرده و مزد سال ۱۳۹۹ را تعیبن کردند؛ مبلغ بسبار ناچیز که
چندین مرتبه پایین تر از خط فقر قرار دارد. تعیین اینمبلغ در حالی است که کارگران
و تشکل های مستقل کارگری مبلغ ۹ میلیون تومان را اعلام کرده اند.
کارگران؛
سود پرستان در نبود اتحاد و همبستگی ما کارگران اینگونه یکه تاز میدان شده اند.
سود پرستان در نبود اتحاد و همبستگی ما کارگران اینگونه یکه تاز میدان شده اند.
طبقه کارگر در ایران می تواند با استفاده از ظرفیت های مبارزاتی، بدون توهم به
جناح بندی های موجود و بدون توهم به کسانی که به دروغ خود را نماینده کارگران
معرفی می کنند ( شورا های اسلامی کار،خانه کارگری ها و … ) که بیش از ۴۰ سال است با تعیین دستمزد های بغایت
برده وار حامی و شریک سرمایه داران در تحمیل فقر، فلاکت و سرکوب کارگران بوده اند،
متحدانه دست به مبارزه بزند.
در اول ما مه امسال باید مروری داشته باشیم بر اعتصابات و اعتراضات کارگری در
سال گذشته با این هدف که بتوانیم
نقاط ضعف خود در امر مبارزه را پیدا کرده و در صورت امکان آنرا به حداقل ممکن
برسانیم.
در اول ماه مه امسال باید یاد کنیم از شورش گرسنگان( در دی ماه و ابان ماه )
در ایران که برای برخورداری از یک زندگی شایسته، برای داشتن رفاه و آسایش، برای
داشتن خدمات تامین اجتماعی، خدمات پزشکی رایگان، برای برخوردار شدن از تحصیل
رایگان، برای داشتن پوشش اختیاری، برای داشتن امنیت شغلی،برای داشتن تشکل،
برخوردار بودن از آزادی بیان و در یک کلام برای نان، کار و آزادی به خیابانها
آمدند و بسیاری از این عزیزان در جریان تظاهرات جان باختند، را گرامی بداریم و
لازم است خواستار آزادی کارگران و دیگر زندانیان سیاسی در بند باشیم.
امسال باید بیشتر از گذشته به نیروی طبقاتی خود باور داشت باشیم و بیشتر از
گذشته بر علیه مناسبات تبعیض آمیز ، سود پرست و استثمارگرانه نظام سرمایه داری
متحدانه دست به مبارزه بزنیم.
ما باید با درس گرفتن از تجارب تاکنونی و با اتکاه به دانش، عقلانیت و خرد
جمعی، راه مبارزه برای رسیدن به خواست هایمان را مشخص کنیم.
داشتن زندگی شایسته و انسانی، داشتن رفاه، آسایش و امنیت، داشتن جامعه ای آزاد
و برابر بدور از هر گونه ستم و تبعیضی امکان پذیر است.
ناتوانی مناسبات سرمایه داری در ارائه خدمات و تامین زندگی شایسته و برابر
برای تمامی شهروندان، نشان از کهنه بودن آن دارد.
نظامی که در آن حتی برای برخوردار شدن از خدمات درمانی، بهداشتی و تحصیلی مورد
نیاز، مستلزم به داشتن امکانات مالی می باشد. این یعنی گندیدگی و کثافت نظام
سرمایه داری، نظامی پر از نابرابری های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی.
کارگران و زحمتکشان؛ برای برخوردار شدن از نعمات مادی که ما خود تولید کننده
آن هستیم، و برای داشتن زندگی شایسته بدور از فقر و فلاکت، بدور از تبعیض و
نابرابری ها، باید متشکل شویم و در کنار هم برای داشتن یک زندگی انسانی تلاش کنیم.
کارگران، هم زنجیران؛
با اتحاد، همبستگی و متشکل شدن به استثمار انسان از انسان پایان دهیم.
اول ماه مه روز جهانی کارگر بر شما مبارک باد!
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
اردیبهشت ۱۳۹۹
اردیبهشت ۱۳۹۹
=========
بیانیه مشترک ۳ تشکل
به مناسبت اول ماه مه
روز جهانی همبستگی کارگران
عدم تعهد و بی مسئولیتی در برابر سلامت عمومی و تامین
معیشت ، مردم را بر سر دوراهی مرگ ناشی از ویروس یا مرگ ناشی از فقر کشانده
این درجه از بی اعتنائی و سرکوب مزد توسط صاحبان قدرت و
ثروت، تنها با پاسخی برآمده از قدرت اتحاد و همبستگی کارگران شاغل و بازنشسته
میتواند متوقف شده و تغییر یابد.
سال گذشته گرامیداشت پرشکوه روز جهانی کارگر در ایران
بشدت سرکوب و بخشونت کشیده شد و دهها نفر بازداشت و کماکان زیر وثیقه و احضار
ومحکومیت ناعادلانه بسر میبرند.
و اما مزدبگیران جهان اول ماه می متفاوتی را در سال ۲۰۲۰
تجربه میکنند. موج بازگشتی از تخریب امکانات و ظرفیت های حیات و طبیعت توسط
سودسرمایه، به شکل اپیدمی، گلوی میلیاردها انسانی را فشرده که خود نقشی در این
وضعیت نداشته اند.
با شیوع ویروس مرگبار کرونا، تناقضات و تبعات ویرانگر
این سیستم بر زندگی انسانها از زیر آوار تبلیغات بیرون آمده و رونمائی شد!
مدرنترین کشورها و قوی ترین اقتصادهای جهان زیر تسلط مناسبات بازار و سودسرمایه
نتوانستند از سلامت و معیشت مردمان بدرستی محافظت و مراقبت کنند.
ثروت انباشته شده هزاران سال تمدن بشری بویژه تولیدات
شگرف صد سال اخیر که امروزه در تسلط انحصاری سرمایه داران متمرکز شده ، نتوانست
نیازها و معیشت انسانها را بدون توسل به مکیدن نیروی کار برای چند ماه تامین کند.
کرونا نه تنها یک بحران سلامتی بلکه اقتصادی، امنیتی و سیاسی شد و به اشکال
گوناگون زندگی ها را نابود و بیش از پیش ثابت کرد که این سیستم برای تامین و تضمین
زندگی و نیازهای بشریت کار نمیکند.
سیستمی که با این درجه از پیشرفتهای باورنکردنی نتواند
زندگی انسانها را بیدغدغه و مرفه تضمین کند و همواره فقر، مرگ، دلهره، اضطراب و
ویرانی را رواج میدهد، چرا باید ادامه یابد؟!
طبقه مزدبگیر و همه ۹۹درصدیهای جهان ، راهی جز اتحاد و
همبستگی بمنظور پایان دادن و دگرگونی این مناسبات وارونه ندارند.
اما در ایران ابعاد این تخریب و صدمات، هولناک تر از
سایر جوامع در بستری از رها شدگی و محرومیت، عدم تعهد و بی مسئولیتی در برابر
سلامت عمومی و تامین معیشت ، مردم را بر سر دوراهی مرگ ناشی از ویروس یا مرگ ناشی
از فقر کشانده که ناچارا” برای رهائی از فقر ، به وضعیت پر ریسک بیماری گرفتار
میشوند و مانند همیشه آسیب، صدمات، قربانی و فلاکت، سهم اکثریت محروم جامعه از
بحران هاست.
دراوج چنین شرایط طاقت فرسایی، و تنها چند ماه پس از
سرکوب خونین قیام مردم در آبان ماه ٩٨ و اعتراضات و حوادث دیماه، سرمایه داری حاکم
برایران ، در تعرضی دیگر با تکرار نمایش همه ساله اش در شورای مزد، “کاهش مزدی”
بیسابقه را به طبقه کارگر تحمیل نمود. این بار نه تنها چون همیشه به رقم
کارشناسانه و واقعی سبد معیشت اعتنائی نکرد و قوانین وتوافقات خود را هم زیر پا
نهاد بلکه به اعداد و ارقام مرجع خود هم استناد نکرد بگونه ای که حتی نیاز به
تائید و امضای نمایندگان مجاز و انتصابی کارگران را هم نادیده گرفت.
این دیگر حتی یک مذاکره نمایشی و ظاهری هم نیست. این
تصمیم، جنگی علیه معیشت و زندگی کارگران شاغل و بازنشسته است که با قلدری و علیرغم
اعتراضات محافل و نهادهای “خودی” هم، بر اجرای آن پافشاری شد.
این درجه از بی اعتنائی و سرکوب مزد توسط صاحبان قدرت و
ثروت، تنها با پاسخی برآمده از قدرت اتحاد و همبستگی کارگران شاغل و بازنشسته
میتواند متوقف شده و تغییر یابد. در نتیجه هنوز پرونده مزد ۹۹ برای کارگران و
بازنشستگان بسته نشده و تا حصول نتیجه برای دستیابی به تامین هزینه های واقعی
زندگی، تلاش و مبارزه ادامه خواهد داشت.
زنده باد اتحاد و همبستگی سراسری مزدبگیران وهمه جنبشهای
ضد تبعیض برای تغییر بنیادی جهان
شورای بازنشستگان ایران
گروه کارگران و معلمان ۱۹ اسفند
اتحاد بازنشستگان ایران
هشتم
اردیبهشت 1399
===================
قطعنامه روز
جهانی کارگر ١٣٩٩ – سنندج
منتشرشده
روی 30 آوریل, 2020
در شرایطی جنبش
بین المللی طبقه کارگر به استقبال اول مه میرود که اپیدمی کرونا جوامع بشری در
سراسر دنیا را مورد هجوم و تهدید جدی قرار داده است. تاکنون این بیماری قابل
پیشگیری جان نزدیک به ۲۵۰هزار نفر در دنیا را گرفته و بیش از
سه میلیون نفر را هم مبتلا کرده است.
ما کارگران و
مردم در جهان یکبار دیگر دیدیم که ادعای سرمایه داری مبنی بر «اذلی و ابدی» بودن
این نظام پوچ است. دیدیم که این نظام ضد انسانی و حتی لیاقت و ظرفیت دفاع از
سلامتی را ندارد. سران دولتهای سرمایه داری از دمکرات تا استبدادی، شهروندان و
بویژه محرومان را به حال خود رها کرده اند. استراتژی «مصونیت گله ای» یعنی بمیرید
و بسازید تا فرمان کار اجباری در قتلگاه کرونا بدون کمترین امکانات بهداشتی، پاسخ
این نظام به میلیاردها کارگر و خانواده هایشان است. این در شرایطی است که این نظام
سرمایه های هنگفت صرف تولید سلاحهای ویرانگر و رقابت و جنگهای خانمانسوز میکند.
تنها کمتر از ده درصد این سرمایه میتوانست هزینه کامل زیرساختهای مدرن پزشکی و
درمانی و هزینه پیشگیری و آمادگی برای چنین شرایطی را تامین کند. اگر این سیاست را
دنبال نمی کنند، بدلیل ناتوانی در محاسبه هزینه ها و نیازها نیست، بدلیل اینست که
بهداشت و درمان عرصه رضایت بخشی برای سودآوری نیست. این بسادگی یعنی سود و فقط سود
سرمایه بر جان انسانها مقدم است. این نظامی است که ما کارگران و ساکنین کره خاکی
را اسیر کرده است.
در ایران وضعیت
وحشتناک تر است. شرایط زندگی برای اکثریت جامعه یعنی مردم محروم و کارگر و زحمتکش،
هر روز و هر ساعت با فقر و گرانی و فلاکت اقتصادی بدتر میشود. کرونا نیز به فقر و
سیل و زلزله و کلیه فروشی و سرکوب روزانه اضافه شد. در بیماری شدید کرونا هم باید
کارگر کار کند و برای سرمایه سود تولید کند. میگویند «در خانه بمانید» اما حقوق ها
را پرداخت نمیکنند، وسائل بهداشتی و تست را خصوصی و بازاری کرده اند، جامعه کارگری
را بین دو راهی مرگ در محیط کار آلوده و بیماری و گرسنگی به اسارت گرفته اند. این
در حالی است که میلیاردها دلار هر روز اختلاس میشود، اما حاضر نیستند برای طب و
درمان و بهداشت و آموزش و مسکن و معیشت، از ثروتی که ما کارگران تولید میکنیم و
آنها به جیب میزنند، هزینه کنند. ما کارگران و همه مردم دنیا دیدند که کمکهای
دریافتی از کشورهای مختلف را حتی در اختیار مردم مبتلا نگذاشتند، وسائل بهداشتی را
احتکار و با بازار فرستادند تا از بیماری و رنج مردم نیز پول پارو کنند. حتی اجازه
تاسیس بیمارستان به پزشکان بدون مرز ندادند تا فجایع و عملکردشان را بتوانند انکار
کنند. و امروز نیز حکم به قتل عام ما کارگران داده اند. میگویند حاضرند دو سه
میلیون نفر را قربانی کنند تا پیشاپیش با خیزش سی میلیون گرسنه مقابله کنند!
ما جنبش طبقه
کارگر، ما آزادیخواهان، سرمایه داری و عملکرد ضد کارگری و ضد انسانی اش در بحران
کرونا را محکوم میکنیم و این نظام جنایتکار را در پیشگاه بشریت آزادیخواه محاکمه
میکنیم. ما کارگران میگوئیم این نظام نمیتواند جامعه را اداره کند و باید برود. ما
کارگران که هر روز چرخهای جهان را بحرکت در میاوریم، هر دقیقه نیازهای میلیاردها
بشر را تولید میکنیم، خود نیز میتوانیم آنرا اداره و مدیریت کنیم. این نظام شایسته
بشر امروز نیست.
از اینرو ما
امضاء کنندگان این قطعنامه خواست ها و سیاست کارگران را برای اوضاع کنونی اعلام
میکنیم و جامعه را فرامیخوانیم که حول آن بسیج و متحد شود:
١- ویروس
کرونا از کنترل خارج شده و با سرعت در حال گسترش است. فورا باید مناطق مخاطره آمیز
قرنطینه شود. امکانات تدارکاتی، معیشتی و بهداشتی شهروندان مناطق قرنطینه شده،
باید توسط دولت تامین شود.
٢- کلیه
مراکز کار اعم از تولیدی و خدماتی تا رفع خطر بیماری کرونا تعطیل شوند. حقوق
کارگران بدون کم و کاست پرداخت شود. تنها مراکز ضروری تولیدی و خدماتی و
بیمارستانی با کاهش ساعت کار باز باشند.
٣- شعار
«در خانه بمانید» ظاهر خوبی دارد، اما بدون نان و دارو و پشتوانه هزینه های روزانه
شعاری عوامفریبانه است. برای تحقق آن تامین معیشت همه شهروندان در این دوره خواست
محوری جامعه است و دولت موظف به تامین آن است.
٤- بسیاری
از هم طبقه ایهای ما خانه ای ندارند که در آن بمانند. حاشیه نشینان، حلبی آبادها،
کودکان کار، کارتن خوابها ،گورخوابها، دستفروشان، معتادین، کارگران بخش بازیافت
زباله، عمدتا بی مسکن هستند و دولت نیز همان آلونک خارج محدوده شان را نیز با
بولدوزر ویران میکند. ما کارگران این اقدامات ضد انسانی را محکوم میکنیم و دولت را
موظف به اسکان این شهروندان میدانیم.
٥- ما
کارگران سیاستهای نژادپرستانه دولت و کارفرمایان در قبال کارگران مهاجر افغانستانی
از جمله اخراج و ندادن هیچ امکانی به آنها و عدم پذیرش در بیمارستانها را قویا
محکوم میکنیم. کلیه ساکنین ایران باید بدون تبعیض از معیشت و منزلت و سلامتی و
بهداشت برخوردار باشند.
٦- طرح
پرداخت «بیمه بیکاری به کارگرانی که به خاطر کرونا بیکار شده اند»، فریبی بزرگ
است. کار در محیط ناامن کار باضافه کرونا جنایت علیه کارگران است. مسئولیت ابتلا
با کارفرمایان و دولت است و آنها موظف به پرداخت بیمه بیکاری مکفی یا تامین معیشت
استاندارد برای بیکاران هستند.
٧- اخراج
ها باید ممنوع شود. کارفرمایان کرونا را بهانه بیکارسازی وسیع کرده اند. مضافا
اینکه مراحل اداری پیچیده و کشنده، آنهم برای گرفتن بیمه ای که قبلتر از حقوق ها
کسر شده است، تنها ادامه سیاست مکیدن زالوصفتانه آخرین قطره های خون کارگران است.
کلیه کارگران اعم از شاغل و بیکار باید مشمول تأمین اجتماعی شوند و دولت در پرداخت
این بیمه مسئولیت مستقیم دارد.
۸- ما
«حداقل دستمزد » اعلام شده از جانب دولت را تحمیل گرسنگی و مرگ تدریجی بر کارگران
و خانوادهای کارگری میدانیم. آن را به شدت مردود اعلام میکنیم. ما کارگران
علیه دستمزد زیر خط فقرو علیه فقر و بیکاری بر اتحاد و همبستگی سراسری پافشاری
میکنیم.
۹- تهدید و
بازداشت فعالین کارگری و اجتماعی ادامه دارد. ما خواهان توقف بازداشتها و احضارها
و سرکوبگریها هستیم. زندانیان سیاسی باید آزاد شوند. جان هزاران زندانی سیاسی و
عادی در دوره شیوع ویروس کرونا در زندانها با خطر بیماری و مرگ روبرو است. ما
خواهان آزادی فوری کلیه زندانیان در این دوره هستیم. در دوره ای که جامعه با ترس و
نگرانی ویروس کرونا روبرو است، دور دیگری از اعدامها شروع شده، ما خواهان توقف
اعدامها و لغو مجازات اعدام هستیم.
۱۰ – ما
بر آزادی بیان و عقیده، تشکل، اعتصاب، تجمع ، و گردهمایی به عنوان حقوق پایه
ای کارگران و مردم پافشاری میکنیم. تعطیلی روز اول مه و گرامیداشت این روز
از حقوق اولیه کارگران است.
ما به پزشکان و
پرستاران و کارکنان در کادر درمان، به کارگران بخش نظافت، به کارگران آمبولانسها و
حمل و نقل، به کارگران مراکز تولید مواد غذائی و بهداشتی که در صف اول نجات
دهندگان جامعه جهانیاند، درود میفرستیم. در بحران بیماری کرونا نیز این انسان
دوستان و کارگرانند که ناجیان جهان هستند نه دولتها و سرمایه داران بی خاصیت.
ما کارگران
همراه با هم طبقه ای هایمان در سراسر جهان روز کارگر را گرامی میداریم و با جنبش
طبقه کارگر جهانی اعلام همسرنوشتی و همبستگی میکنیم. ما خود را در هر گوشه جهان
بخشی از مبارزه علیه سرمایه داری و تلاش برای ایجاد جهانی آزاد و برابر و مرفه
میدانیم. ما با خانواده های کارگری و محرومان و کسانی که قربانی بیماری کرونا شدند
اعلام همدری میکنیم و برای بیماران آرزوی سلامتی و بهبود داریم. اول مه را به طبقه
کارگر ایران و جهان تبریک میگوئیم.
زنده باد اول مه
زنده باد همبستگی جهانی طبقه کارگر
دهم اردیبهشت ۱۳۹۹
۱- جمعی از
فعالین کارگری سنندج
۲- انجمن
کارگران فصلی و ساختمانی سنندج
۳- جمعی از
کارگران اخراجی نساجی کردستان
۴- جمعی از
کارگران اخراجی پردیس سنندج
۵- جمعی از
کارگران اخراجی شاهوسنندج
==========
قطعنامه تشکلها و گروه های کارگری و فعالین کارگری به مناسبت اول ماه مه ٢٠٢٠
روز جهانی کارگر
منتشرشده روی 27 آوریل,
2020
١
-انجمن صنفي کارگران برق و فلزکار کرمانشاه
٢-سندیکای نقاشان البرز
٣-کانون کارگران ساختمانی کردستان
٤-گروهی از کارگران و فعالین کارگری سقز
روز جهانی کارگر امسال با شرایطی همراه است که ویروس کرونا جوامع بشری در سراسر دنیا را مورد هجوم و تهدید جدی قرار داده است. تاکنون این بلای قابل پیشگیری و قابل مهار، جان بیش از 100 هزار نفر در دنیا را گرفته و بیش از دو میلیون نفر هم مبتلا کرده است
٢-سندیکای نقاشان البرز
٣-کانون کارگران ساختمانی کردستان
٤-گروهی از کارگران و فعالین کارگری سقز
روز جهانی کارگر امسال با شرایطی همراه است که ویروس کرونا جوامع بشری در سراسر دنیا را مورد هجوم و تهدید جدی قرار داده است. تاکنون این بلای قابل پیشگیری و قابل مهار، جان بیش از 100 هزار نفر در دنیا را گرفته و بیش از دو میلیون نفر هم مبتلا کرده است
این همان دنیایی است که نظام سرمایه داری از اواخر قرن بیستم اعلام ابدی بودنش
را جار زد و گفت این پایان تاریخ تکامل اجتماعی بشر است و گفتند همین است که هست و
مصلحت بشر در این است که این سیستم را بپذیرد! اما گندیدگی آن خیلی سریع فضا را
متعفن و مشمئز کرد. کار به جائی کشید که بعضی از سران و رهبران نظام حاکم در برخی
کشورها درماندگی و ناتوانی خود و سیستمشان در برابر مهار کرونا و بن بستها و بحران
های بعد از آن را اعلام کردند و از سمت خود کنار کشیدند.
نظامی که قرن ها سرمایه های هنگفت اجتماعی را صرف تولید جنگ افزارهای ویرانگر
کرده است، نظامی که به خاطر سود پرستی محیط زیست را نابود کرده است، اما کمترین
اقداماتی برای رفاه و سلامت اجتماعی را انجام داده است. به همین خاطر امروز شرمسار
و ناتوان در برابر یک ویروس به زانو در آمده و به عجز و لابه افتاده است.
اما در ایران شرایط زندگی برای مردم محروم و کارگران به عنوان اکثریت آن، طی
چهل و یک سال گذشته به طور وحشتناکی بدتر بوده است. کرونا آخرین بلائی است که تا
به امروز توسط سیستم حاکم بر سر مردم آوار شده است. در مدت چهل و یک سال گذشته
مردم ایران به خاطر وجود باندهای مافیائی، رانت خواری و دزدیهای سازمانیافته، ثروت
و اموال اجتماعی غارت و چپاول گردیده است. پولهای سرسام آوری هزینه بنیادها و
مؤسسات زائد، هزینه آخوند پروری هم برای داخل و هم برای کشورهای منطقه و آسیای
شرقی و آفریقا شده است. منابع مالی عظیمی مدام صرف نیروهای نیابتی و هم پیمانان
حکومت در سوریه، عراق، لبنان و یمن و غیره گردیده است. به خاطر ماجراجوئی های
سران، تحریم اقتصادی بر کشورتحمیل گردیده و به همین خاطر برای مردم جامعه امکان
برخورداری از یک زندگی حداقلی و حتی بخور و نمیر باقی نمانده است.
هدایت و گسترش عامدانه ویروس کرونا در جامعه، مردم را با خطر مرگ مواجه کرده
است. این بلای کشنده، طبق اظهارات سران دولت و حکومت قرار است به فرصتی برای وادار
نمودن دولت آمریکا به لغو تحریم ها، نه برای هزینه معیشت مردن، بلکه برای مقاصد
خود تبدیل کنند.
از طرفی پزشکان بدون مرز و بیمارستان و امکانات درمانی آنها را بیرون می کنند
و ادعا می کنند که وضعیت دکتر و دارو و درمان خوب است. مشکل تأمین مایحتاج مردم
ندارند و وضع ایران از کشورهای غربی بهتر است. از طرفی دیگر می گویند تحریم هستند
و نمی توانند کار را تعطیل کنند. می گویند حاضر هستند دو میلیون نفر را قربانی
کنند تا مبادا گرسنگان به خیابان بریزند و برای دولت و حکومت بحران ایجاد کنند.
دولت و حکومت هیچ مسؤلیتی در قبال حفاظت از مردم در برابر کرونا را بر عهده
نگرفته و مردم عملا به دست کرونا سپرده شده است.
از اینرو ما تشکلهای امضاء کننده قطعنامه خواست ها و مطالبات کارگران و همه
مردم جامعه را به شرح زیر بر می شماریم و خواهان تحقق فوری آنها هستیم.
1- قبل از هر چیز به مناسبت اول ماه مه قدردانی خود را از پرستاران و
کارگران بیمارستانها بعنوان خط مقدم جنگ با هیولای کرونا که به خاطر عدم تأمین
ملزومات پیشگیرانه توسط دولت در معرض خطر هستند، اعلام میکنیم. ما خواستار تجهیز
تمامی بیمارستانها و مراکز درمانی به استانداردهای لازم و قابل قبول برای پیشگیری
از بیماری کرونا هستیم.
2- ویروس کرونا از کنترل خارج شده و با سرعت در حال گسترش است. این وضعیت
در مکانهای تجمع اجتماعی بسیار خطرناکتر است. تمامی مراکز تجمع از جمله مراکز کاری
و ادارات ، زندانها، پادگانها و… باید تعطیل شوند. در این شرایط تنها مراکزی
میتوانند دایر باشند که تأمین کننده نیازهای ضروری جامعه هستند . در این مراکز نیز
باید بالاترین استانداردهای بهداشی و جلوگیری از شیوع کرونا برقرار باشد.
3- در خانه ماندن آحاد مردم به خاطر جلوگیری از سرایت بیشتر ویروس در
میان مردم بدون تأمین معیشت میسر نیست. دولت باید با پرداخت حقوق کافی به همه مردم
محروم و تأمین مایحتاج روزمره فورا اقدام کند. هیچ بهانه ای از جانب دولت مبنی بر
وجود تحریم و نبود پول و بودجه برای طفره رفتن از انجام وظایف فوریش در شرایط
بحرانی موجود، برای مردم قابل قبول نیست.
4- طرح دادن » بیمه بیکاری» به کارگرانی که به خاطر کرونا بیکار شده اند،
در راستای سیاستهای فریبکارانه ارزان تمام کردن بیکارسازی ها و خریدن وقت برای
سیستم حاکم است. از نظر ماه معیشت تمامی کارگران بیکار، تمامی کارگران مشمول تأمین
اجتماعی و غیر مشمول قانون تأمین اجتماعی که بیکار شده اند و همه مردم محروم و
نیازمند جامعه باید تامین شود و دولت در قبال آنها مسئول است. تامین معیشت یعنی
تامین پرداخت مقرری ای که اقلام اساسی زندگی بخش های محروم جامعه را جوابگو باشد.
در این دوره بحران کرونا آب، برق و گاز باید رایگان باشد.
5- زندان ها یکی دیگر از مکانهای پر خطر برای گسترش ویروس کرونا است و
جان صدها هزار زندانی در خطر جدی است. تاکنون ده ها زندانی در اثر ابتلا به کرونا
جان خود را از دست داده اند. زندانیان سیاسی باید فوری و بی قید و شرط آزاد شوند و
زندانیان عادی، فارق از نوع اتهام و جرمشان باید تا پایان بحران کرونا به مرخصی
فرستاده شوند.
6- اخراج پزشکان بدون مرز که برای کمک به بیماران کرونائی به ایران آمده
بودند به عنوان یک اقدام ضد انسانی از جانب دستگاههای دولتی و حکومتی را محکوم می
کنیم. پزشکان بدون مرز باید بتوانند بدون هیچ قید و شرطی وارد شوند و کمک های
داروئی و پزشکی توسط هر دولت خارجی و نهادهای بین المللی به مردم ایران باید
پذیرفته گردند.
7- حداقل دستمزد 1835000 تومانی تعیین شده برای کارگران در سال 1399 توسط
شورای عالی کار که بیش از 4 برابر زیر خط فقر است، مورد اعتراض شدید کارگران است.
خواست حداقل حقوق 9 میلیون تومانی اعلام شده توسط تشکلها، جمعها و محافل کارگری که
مورد تأید همه کارگران است باید فورا توسط دولت پذیرفته شود.
8- دستگاههای سرکوبگر قضایی و امنیتی در شرایط خطرناک کنونی اقدام به
احضار و بازداشت فعالین کارگری و اجتماعی نموده اند. باید به این تهدیدات و
سرکوبگریها و بازداشتها فورا خاتمه داده شود. همه بازداشت شدگان باید فوری آزاد گردند.
هیچ فعال کارگری و اجتماعی نباید به زندان بروند. دستگاه قضائی حق احضار فعالین
دارای پرونده قضائی برای اجرای حکم را ندارد و پرونده های فعالین باید مختومه
اعلام گردند.
9-تشکل، تجمع، اعتصاب، تحزب، آزادی بیان و عقیده، و گرامیداشت روز جهانی کارگر
از حقوق پایه ای ما کارگران و کل جامعه هستند و باید بر آنها ارج گذاشته شود.
زنده باد اول ما می
زنده باد همبستگی جهانی طبقه کارگر
1-انجمن صنفي کارگران برق و فلزکار کرمانشاه
2-سندیکای نقاشان البرز
3-کانون کارگران ساختمانی کردستان
4-گروهی از کارگران و فعالین کارگری سقز
اردیبهشت 1399
@anjomanbfk
==============
قطعنامه اتحادیه آزاد
کارگران ایران بمناسبت روز جهانی کارگر سال ۹۹
روز جهانی کارگر در حالی فرا میرسد که اکثریت کارگران و مزدبگیران در جهان به
این امر واقف شده اند که سیستم سرمایه داری و دولتهایش نه تنها نقشی در راستای
بهبود زندگی و حفظ جان و سلامت میلیونها و میلیاردها نفر از ساکنین این کره خاکی
ندارد، بلکه خودِ سیستم حاکم تنها عامل فقر و فلاکت و بیماری و خانه خرابی مردم
است.
از چند ماه گذشته که شیوع بیماری کرونا منجر به مرگ صدها هزار نفر از انسانها
شده است و هر روز به تعداد مبتلایان به این بیماری افزوده میشود، دولتهایی که ده
ها سال ثروتهای جوامع مختلف را در اختیار خود داشته اند و با تصاحب منابع طبیعی
کشورها و انباشت کلان سرمایه به نفع خود و سرمایه داران مفتخور اقدام کرده اند،
عملاً هیچ حرکت جدی برای حفظ جان افراد جامعه انجام نداده اند. همین حکومتها که از
مالیاتهای اجباری که از کارگران و مزدبگیران و کل شهروندان جوامع مختلف به سودِ
طبقه ی انگل صفت سرمایه داران ارتزاق میکردند حاضر نشدند تا همان ثروتها را در
راستای گذار از بحران بیماری کرونا هزینه کنند و تنها با اقداماتی سخیف و صرف
هزینه هایی ناچیز دست به نمایشهایی تهوع آور زدند تا به دروغ نشان دهند که
میخواهند مظهر خیر عمومی باشند.
در تمامی کشورها مردم را به حال خود رها کرده و تنها به در خانه ماندن توصیه
میکردند و هیچ تلاشی برای تأمین نیازهای شهروندان انجام ندادند و بعد از مدت زمان
کوتاهی نیز با رفع قرنطینه و محدودیتها، مردم را در معرض خطر مرگ قرار دادند تا
دچار بحرانهای بزرگ اقتصادی نشوند.
اما با این وصف هم، طبق گزارش رئیس برنامه جهانی غذا به شورای امنیت سازمان
ملل، ۸۲۰ میلیون نفر در دنیا گرسنه میخوابند
و ۱۳۰ میلیون نفر هم در معرض گرسنگی قرار
دارند و بحران کرونا ۱۳۰ میلیون نفر دیگر در جهان را به مرز قحطی رسانده است. این یعنی اینکه
نزدیک به ۱۵ درصد مردم دنیا گرسنه هستند و جهان
گیریِ بیماری کرونا به ”جهان گیریِ گرسنگی” منجر شده است. این میزان از گسترش
گرسنگی در دنیا نه به دلیل کمبود غذا، بلکه بدلیل نبود پول تهیه غذا از سوی این
تعداد از ساکنین دنیاست.
در ایران بیش از چهار دهه است که دوره نوینی از مناسبات سرمایه داری حاکم شده
است که روز به روز بر تعرض اقتصادی و اجتماعی به جامعه افزوده است. حمله به معیشت
مردم از طریق روند فاجعه بار کاهش دستمزد کارگران و مزدبگیران در راستای تشدید
انباشت سرمایه، چپاول و غارت سرمایه های اجتماعی و منابع طبیعی کشور به نفع اقلیتی
دزد و غارتگر که یک شبکه گسترده مافیای رانتی را شکل داده اند، حمله به آزادی های
فردی و اجتماعی آحاد جامعه و سرکوب گسترده ی فعالین صنفی و سیاسی در جهت شدت
بخشیدن به استبداد و اختناق و ده ها مورد دیگرِ تعرض اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به
جامعه از سوی حاکمیت اتفاق افتاده است تا اینکه جامعه ایران را به این موقعیت
فاجعه آمیز و فلاکتبار کشانده است.
این همه تعرض، کشور ثروتمندی مانند ایران را به جامعه ای تبدیل کرده است که
سیمای واقعی آن با فقر و فلاکت و بیکاری تنیده شده است و شاخصهای اجتماعی آن را
گسترش پدیده زجرآور کودکان کار و خیابانی، اعتیاد گسترده زنان و مردان و کودکان،
فحشا و تن فروشی، گورخوابی و کارتن خوابی و اخبار هر روزه خودکشی شکل می دهد.
حکومتگران که کسی جز غارتگرانِ دسترنج ما کارگران و مزدبگیران نیستند به این
همه اکتفا نکرده و درصدد هرچه بیشتر کردنِ این تعرضات و به یغما بردن جان و مال
آحاد جامعه اند. در حالیکه در اواخر سال گذشته نرخ واقعی سبد معیشت خانوار نزدیک
به ۹ میلیون تومان برآورد میشد، نهاد
ضدکارگری و ضدانسانی شورای عالی کار در راستای تأمین منافع کارفرمایان و حاکمان
سرمایه دار اقدام به تصویب مزد خفتبار ۱۸۳۵۰۰۰ تومان بعنوان حداقل مزد کارگران نمود. این درحالیست که نزدیک به ۷۰ درصد از کارگران کشور و بازنشستگان
تأمین اجتماعی را حداقل بگیران تشکیل میدهند و این بخش بزرگ جامعه را به زندگی پنج
برابر زیر خط فقر محکوم نموده اند. اینکه آمار میزان بیکاران جامعه که هیچگونه
درآمدی ندارند نیز به شدت روند صعودی داشته است هم در راستای سیاستهای غارتگرانه
حاکم بوده و هست.
از سوی دیگر حاکمیت در برابر هر نوع صدای مطالبه گرانه و فعالیتهای صنفی،
کوچکترین تاب آوری نداشته است و با برخورد شدید پلیسی و امنیتی به هر نوع مطالبه
گری و حق خواهی یورش برده و کارگران و فعالین صنفی تمامی عرصه ها را دستگیر و
سرکوب و زندانی نموده است.
در چنین شرایطی است که کارگران و معلمان و بازنشستگان و دیگر مزدبگیران در
مقابل طمع سیری ناپذیر سرمایه داران حاکم سکوت نکرده و در دفاع از زیست و معیشت و
کرامت خود هر روزه و هرباره و از هر طریق ممکن دست به اعتراض زده و خواهان تحقق
بخشیدن به مطالبات معیشتی و اجتماعی خویش شده اند.
جنبش عظیم مطالباتی مردم ایران روز به روز قدرتمندتر و تعرضی تر به جلو آمده و
مبارزات کارگران به نقطه ثقل تحولات در جامعه بدل گشته است. جنبش بزرگ علیه فقر و
فلاکت و معیشت طلب در چند سال گذشته چندین بار نمود توده ای و سراسری و گسترده ای
را در سطح خیابانها بروز داده است که نمونه های دیماه ۹۶ و ۹۸ نشان دهنده ی همین واقعیت بود که
جامعه هیچ روزنه ای در راستای بهبود شرایط موجود در مقابل خود نمی بیند و تنها و
تنها راه موجود را در اقدام برای وقوع تغییرات بنیادین در کشور می داند.
در سالهای اخیر اعتصابات قدرتمند کارگران در مراکزی از جمله هپکو، فولاد اهواز
و نیشکر هفت تپه به تسخیر خیابانها انجامید و تمامی جامعه را معطوف به خود کرد.
تحصن های گسترده معلمان و رانندگان و تجمع های بازنشستگان برای دستیابی به
مطالباتشان نشان داد که میلیونها کارگر و مزدبگیر به میدان آمده اند تا معادلات را
تغییر داده و خواسته هایشان را محقق کنند.
پس از شیوع بیماری کرونا چه در ایران و چه در کل دنیا بیشتر از پیش روشن شد که
مناسبات اقتصادی،اجتماعی سرمایه دارانه حاکم در هر رنگ و لعابی، چه دولتی و چه
غیرِآن نه تنها در خدمت آحاد جامعه نیست بلکه درمقابل جامعه و به نفع اقلیتی
مفتخور و غارتگر عمل میکند و این مناسبات ضدانسانی تا جایی پیش رفت که عملاً زندگی
و سلامت میلیونها انسان را در معرض خطر مرگ بر اثر ابتلا به بیماری کرونا قرار داد
و بر این اساس طبقه کارگر چه در ایران و چه در دنیا عبور از کل این مناسبات را در افق
خود خواهد گذاشت.
از اینرو کارگران ایران در مقابل تعرضات سیستماتیک حاکمیت سرمایه داری چه در
سطح تغییرات جزئی اجتماعی و چه در روند تغییرات بنیادین اجتماعی، مطالبات زیر را
بعنوان حداقلی ترین خواستهای خود قرار خواهد داد:
۱- افزایش فوری حداقل دستمزد به ۹ میلیون تومان در ماه و پرداخت بیمه
بیکاری به کارگران بیکار و جوانان آماده کار به میزان حداقل مزد. دستمزد کارگران
باید توسط خود کارگران تعیین گردد و نهاد دولتی-کارفرمایی ”شورای عالی کار” باید
منحل اعلام گردد.
۲- آمار واقعی ابتلا و تلفات بیماری
کرونا باید به جامعه اعلام گردد و مراکز درمانی و بیمارستانها در تمامی شهرها در
راستای درمان مبتلایان کاملاً تجهیز گردند و امکانات پیشگیری از ابتلای به بیماری
و آموزشهای صحییح پزشکی باید به فوریت و رایگان در اختیار کل جامعه قرار گیرد.
۳- پرستاران و پزشکان و کل کادر درمان و
خدمت در مراکز درمانی سنگر واقعی حفاظت از زندگی و سلامت مردم در بحران کرونا بوده
و هستند. حفظ سلامت آنان و تهیه لوازم و تجهیزات پیشگیری از بیماری برای کادر
درمان باید در اولویت قرار گیرد.
۴- با توجه به اینکه خطر ابتلا به
بیماری کرونا هنوز بسیار بالاست مراکز کاری از جمله کارخانه ها و کارگاه ها،
ادارات و سایر محیط های کاری تا پایان دوران بحران تعطیل شوند و دولت مؤظف به
پرداخت حقوق و بیمه بیکاری به تمام کارگران و کارمندان است.
۵- زندانها از جمله خطرناکترین اماکن در
شرایط بحران کروناست. تمامی زندانیان بایست تا پایان دوران بحران یا آزاد گردند و
یا به مرخصی فرستاده شوند. بدیهی است که زندانیان سیاسی و فعالین صنفی که در زندان
به سر مییرند باید فوراً و بدون قید و شرط آزاد گردند. فعالیتهای صنفی و عقاید
سیاسی نباید جرم تلقی گردد.
۶- پایان دادن به امنیتی کردن اعتراضات
صنفی و مدنی، لغو مجازات اعدام و شلاق، لغو کلیه احکام صادره علیه فعالان کارگری،
معلمان و دیگر جنبشهای آزادیخواه و برابری طلب و آزادی بی قید و شرط همه
کارگران، معلمان و فعالان سیاسی و اجتماعی در بند.
۷- آزادی بی قید و شرط ایجاد تشکلهای
مستقل، اعتصاب، اعتراض، راهپیمائی، تجمع، اندیشه و بیان، احزاب و مطبوعات.
۸- پرداخت فوری مطالبات معوق کارگران،
بازنشستگان، معلمان و کارمندان بخش خصوصی و دولتی همراه با خسارت دیر کرد و تصویب
قانونی برای جرم دانستن عدم پرداخت حقوق و مزایا.
۹- تامین امنیت شغلی و توقف اخراج سازیها،
برچیده شدن قراردادهای موقت، امحا شرکتهای تامین نیروی انسانی و
پیمانکاری، قرار گرفتن کلیه کارگران شاغل در کارگاههای کوچک ، مناطق آزاد و ویژه
تحت پوشش کامل قانون کار و عدم افزایش مبلغ بیمه کارگران ساختمانی.
۱۰- قطع دست دولت از صندوقهای
بازنشستگی، سپردن اختیار صندوق سازمان تامین اجتماعی و دیگر صندوقهای بازنشستگی به
هیات امنایی از نماینده های منتخب اعضا، محاکمه غارتگران صندوقهای بازنشستگی و
جبران خسارتهای وارده به اعضا. فروش سهام شرکتهای تابعه تأمین اجتماعی (شستا)
باید لغو گردد.
۱۱- ممنوعیت کار کودکان و فراهم کردن
امکانات زندگی، تحصیل رایگان و برابر برای همه کودکان فارغ از تعلق خانوادگی،
جنسیت، قومیت و مذهب مطابق با استانداردهای پیشرفته امروزی.
۱۲- برقراری بالاترین استانداردهای ایمنی
کار در تمامی محیطهای کارگری.
۱۳- بر چیده شدن حجاب اجباری و تمامی
قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان، برابری کامل و بی قید و شرط حقوق زنان و مردان در
تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی.
۱۴- به رسمیت شناخته شدن حق شهروندی برای
مهاجرین افغانستانی و دیگر مهاجران و منع هر گونه اعمال تبعیض آمیز علیه آنان.
۱۵- اول ماه مه روز جهانی کارگر باید
تعطیل رسمی اعلام و هر گونه ممنوعیت و محدودیت برگزاری مراسم این روز ملغی شود.
اتحادیه
آزاد کارگران ایران- دهم اردیبهشت نود و نه
========
بیانیهی
کانون نویسندگان ایران
به
مناسبت روز جهانی کارگر
اول
ماه مه، روز جهانی کارگر، گرامی باد!
اول ماه مه، روز جهانی کارگر، را امسال در شرایطی گرامی میداریم که وضعیت
معیشتی کارگران دشوارتر و سرکوب اعتراضاتشان شدیدتر از پیش شده و شیوع ویروس
کرونا نه فقط معاش اندک آنها که جانشان را نیز در معرض خطر قرار داده است.
اگر چه سرکوب خشن و بازداشت و زندان پاسخ هموارهی صاحبان قدرت به اعتراضها و
اعتصابهای کارگری در ایران بوده است، از یک سال پیش اوجی تازه به آن داده و جمع
پرشمارتری از کارگران و حامیان آنها را با پروندهسازیهای جعلی روبهرو کردهاند.
بازداشت تعداد زیادی از کارگران و حامیان آنها در تجمع روز جهانی کارگر در سال
گذشته از نمونههای این پروندهسازیهاست؛ "بازداشتهای موقتی" که برخی
تا آستانهی سال جدید ادامه یافت و به احکام سنگین و حبسهای طولانی مدت ختم شد.
در حالی که دامنهی این سرکوبها روز به روز گستردهتر میشود، روزنامهها و
رسانههای دیگر از انعکاس اخبار واقعی منع، و روزنامهنگاران و شهروندان متعهدی که
دست بر این بیعدالتیهای روزافزون میگذارند با ارعاب و بازداشت مواجه میشوند.
شیوع ویروس کرونا بهانهای تازه در دست دولت شده است تا بر محدودیت آزادی بیان
بیفزاید و منتقدان و معترضان به سیاستهای مقابله با بیماری کرونا را به سکوت
وادارد؛ همزمان با عدم حمایت از معاش مردم فرودست و باز نگه داشتن کارخانهها و
کارگاهها جان شمار بسیاری از کارگران و آحاد مردم را به خطر انداخته است. در
جریان همهگیری بیماری کرونا ضمن برملا شدن تبعیضهای بیشمار، بار دیگر ثابت شد
این کارگرانند که حامی و بانی حقیقی رفاه وسلامت جامعه هستند؛ نمونهی مثال زدنی
آنها کادر درمانی و خدماتی بیمارستانها، پرستاران و پزشکانیاند که با وجود همهی
کمبودهای ناشی از بیاعتنایی تلنبار شدهی دولتها مسئولانه به مصاف کرونا رفتند و
هنوز نیز بدان مشغولاند. در مقابل، دولت همراه با نمایندگان کارفرمایان در متن
بیکاری و گرانی سرسامآور، حداقل دستمزد امسال را با کاهشی واقعی، ولو نسبت به خط
فقر، تعیین کرد؛ بعضی مفسدان اقتصادیِ بنام را از حبس به مرخصی فرستاد ولی درهای
زندان را حتی در شرایط مرگبار کرونایی بر روی کارگران معترض، حامیان آنها و بسیاری
دیگر از زندانیان سیاسی و عقیدتی بسته نگهداشت و در آستانهی روز کارگر موجی تازه
از بازداشت فعالان کارگری به راه انداخت.
کانون نویسندگان ایران، در آستانهی روز جهانی کارگر، بر آزادی سریع و بیقید
و شرط فعالان کارگری تاکید میکند و این روز را به همهی کارگران به ویژه کارگران
بخش سلامت و بهداشت و کارگران بخش کتاب و نشریات شادباش میگوید.
کانون
نویسندگان ایران
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
====
رهاورد جنبش طبقۀ کارگر
در تاریخ جنبشهای زحمتکشان جهان – ناصر زرافشان
جنبش طبقۀ کارگر شاید
آخرین مرحلۀ این مبارزه باشد، امّا تا ستم و استعمار وجود داشته باشد این مبارزه
نیز ادامه خواهد یافت. آینده از آن اکثریت یعنی زحمتکشان است نه باجخواران. که در
خدمت قدرت، سر در توبره آژانسهای اطلاعاتی قدرتهای بزرگ سرمایهداری دارند
در بارۀ اول ماه مه و دلیل گزینش این روز بعنوان روز جهانی کارگر بارها گفته و
نوشتهاند و هدف من در اینجا تکرار آنها نیست. امّا اکنون دیگر اوّل ماه مه فقط یک
روز نیست. فقط سالگرد حوادث خونین شیکاگو و کشتار و اعدام کارگران امریکائی بدست
پلیس، دولت سرمایهداران و دادگاههای آنها نیست. نماد یک جنبش است: جنبش جهانی
طبقۀ کارگر. امّا این جبش در مقایسه با مبارزات پیشین زحمتکشان علیه طبقات مالک و
استثمارگر مرحلۀ نوین و کیفاً متفاوتی از مبارزۀ عمومی و رهائیبخش بشریت علیه ستم
و استثمار است و هدف من در این نوشتۀ کوتاه این است که برخی ویژگیهای تازه، تجارب
و دستیافتههای جنبش طبقۀ کارگر را که تا پیش از آن در تاریخ مبارزات زحمتکشان
وجود نداشته و در واقع آوردۀ جنبش طبقۀ کارگر برای گنجینۀ تجارب مبارزات زحمتکشان
علیه استثمار است، برشمارم.
انقلاب فرانسه اگر چه از دیدگاه درجۀ رشد
نیروهای مولد جامعه و بستر عینیاش یعنی شرایط اقتصادی، یک انقلاب بورژوائی بود، و
در نتیجه پس از سقوط امپراتوری مطلقۀ بوربونها و نظام فئودالی بورژوازی به قدرت
رسید، امّا خیزش مردم فرانسه علیه نظام فئودال و سلطۀ کلیسا و ستم آنان، یک شورش
همگانی و نیروی انسانی اصلی انقلاب، نیروی زحمتکشان و تشکلهای مردمی مانند کلوپ
ژاکوبنها بود. از اینرو در آن انقلاب رگههائی رادیکالتر از تفکر بورژوائی و
لیبرالی و اندیشههائی در مخالفت با مالکیت خصوصی و استثمار سرمایهداری – مانند
جریان بابوف و پیروان او – هم وجود داشت. بورژوازی که پس از این انقلاب در فرانسه
به قدرت رسید، چون از امواج خروشان و بنیان کن مردمی در روزهای انقلاب وحشت کرده
بود، در مضمون لیبرالیسم اوّلیه که ملهم از افکار روسو و دیگران بود هم تجدید نظر
کرد و مفهوم شعارهای اصلی این انقلاب یعنی آزادی و برابری را هم متناسب با وضعیت و
شرایط جدید خود – که اکنون در قدرت قرار داشت – تغییر داد. آزادی، که در انقلاب
فرانسه بمعنای رهائی از جور و ستم استبداد مطلقۀ امپراتوری فئودالی فرانسه بود به
عرصۀ آزادی فردی تقلیل و به آزادی سرمایهدار در استفاده از سرمایۀ خود محدود شد و
برابری به معنای برابری در برابر قانون، یعنی حقوق برابر تعبیر شد که بدیهی است
بدون برابری امکانات و شرایط اقتصادی حرف مفت است. بورژوازی از اصل «حقّ مردم برای
انقلاب» که مهمترین اصل «اعلامیۀ حقوق بشر و شهروندان» بود عدول کرد و کار به
جائی رسید که «دیکتاتوری ژاکوبنی» و «استبداد سلطنت مطلقۀ فئودالی» را در عرض
یکدیگر «نامشروع» تلّقی کردند. اکنون بورژوازی مأموریت تاریخی خویش را به انجام
رسانده و چون خود به «مشروطهاش» رسیده و به قدرت حاکم تبدیل شده بود، طبیعی بود
که از این پس رسالت و بار تحول تاریخی به دوش طبقۀ دیگری منتقل شود.
در دورۀ پیشا سرمایهداری به دلیل این که
بورژوازی نوخاسته و رو به رشد هم مانند دهقانان با فئودالها و اربابان زمین و
نظام سیاسی و عقیدتی آنان یعنی کلیسا و سلطنتهای مطلقۀ آن دوران در تضاد و در حال
ستیزه بود. عموماً در جنبشهای ضد فئودالی، دهقانان را زیر پرچم خود گرد آورده و
از آنان بعنوان پیاده نظام و نیروی میدانی خود استفاده میکرد. کارگران در این
جوامع هنوز کم شمار و ضعیف بودند و در جنبشهای اجتماعی نقش چندانی نداشتند.
امّا با رشد سریع سرمایهداری و زوال فئودالیسم و سقوط امپراتوریها و سلطنتهای
مطلقۀ متکی بر آنها، از یکسو بورژوازی خود به قدرت حاکم تبدیل و نقش و جایگاه
تاریخی آن تغییر کرد و از سوی دیگر دهقانان به شهرها هجوم و با اشتغال آنان به کار
در مؤسسات سرمایهداری، طبقۀ کارگر نیز از لحاظ کمّی و کیفی رشد کرد و بعنوان
نیروی تاریخساز جدید در برابر نظام سرمایهداری قرار گرفت.
رشد طبقۀ کارگر و سر برآوردن در عرصۀ تاریخ
بعنوان نیروی اصلی کار، دستاوردها و نتایج نوینی بدنبال داشته است که پیش از آن در
تاریخ سابقه ندارد. مهمترین این ویژگیها و دستاوردها بشرح زیر است:
۱- تشکیل سازمان سیاسی مستقل برای طبقۀ
کارگر – پیش از آن به ندرت زحمتکشان سازمان سیاسی مستقلی داشتهاند که رهائی آنان
از ستم و استثمار طبقات مالک را بعنوان هدف استراتژیک و نهائیاش در برنامۀ خود و
در برابر خویش قرار داده باشند. غالباً طبقات بردهدار یا مالک از آنان زیر پرچم
خود، در ارتشهای خود بعنوان سرباز و نیروی میدانی و رزمی استفاده میکردند که باید
برای تحقق هدفهای همان مالکان و تصفیۀ حسابهای آنان با یکدیگر کشته شوند. البته
شورشهای بردگان عهد باستان و جنبشهای دهقانی سدههای میانه و عهد فئودالی کم
نبوده است، اما این شورشها غالباً واکنشی، محدود به مناطق محلی معین یا برای
مطالبات موردی بوده است.
لنین ضمن بررسی تاریخ عهد باستان مینویسد: «بردگان،
همانطور که میدانیم طغیان میکردند، سر به شورش برمیداشتند، جنگهای داخلی راه میانداختند،
امّا هرگز نمیتوانستند اکثریتی را که دارای آگاهی طبقاتی باشد، و احزابی را با
این مشخصات ایجاد کنند که مبارزۀ آنان را رهبری کند. آنان نمیتوانستند به روشنی
درک کنند که هدفهایشان چیست و حتّی در انقلابیترین لحظات تاریخ هم همیشه نقش
پیاده نظام طبقات حاکم را داشتند.»(۱) خیزش بردگان به رهبری اسپارتاکوس منحصراً یک سازمان نظامی ایجاد کرد و هنگامی
که آن ارتشهای شورشی سرکوب شدند، آن سازمان نظامی هم از هم پاشید. هرگاه هم
بردگان توانستند برای مدت طولانیتری در قدرت بمانند، در یک قلمرو محدود «دولتهائی»
را به سرکردگی «پادشاهان» خود ایجاد کردند که از بقیه تودههای برده جدا و منفک
بود. این دولتها هم وقتی که نیروی نظامی برتر بردهداران آنها را در هم شکستند،
از میان رفتند. دهقانان و رعایای عصر زمینداری هم – اگر چه جنگهای دهقانی در
مقایسه با شورشهای بردگان در مرحلۀ بالاتری از مبارزۀ انقلابی قرار داشت – قادر
نبودند یک سازمان سیاسی قابل اتکاء و درست بنا کنند. اقدام انقلابی خود بخودی
بوسیلۀ تودههای دهقانی منجر به تأسیس و ایجاد سازمانهای شورشی گوناگونی شد که
محدود به همان مناطق شورش بود. امّا این فعالیتهای انقلابی هرگز هیچ حزب سیاسی
بوجود نیاورد. اینها عمدتاً سازمانهای نظامی دهقانان شورشی بودند که به زمان و
مکان شورش محدود میشدند.(۲)
پس از انقلاب کبیر فرانسه در دورۀ بین
سالهای ۱۷۸۹ و ۱۸۷۱ یعنی ار انقلاب فرانسه تا کمون پاریس هنوز مبارزه برای رهائی جامعه از
شر فئودالیسم و بقایای آن جریان داشت و از اینرو هنوز انرژی انقلابی تودههای مردم
صرف نیرو بخشیدن به انقلاب بورژوائی میشد. تا بطور قطعی به حکومت فئودالها پایان
بخشد. بورژوازی لیبرال هم که از امواج خروشان مردمی در جریان انقلاب ۱۷۸۹ وحشت کرده بود، تلاش میکرد از آزاد
شدن دوبارۀ انرژی انقلابی تودههای مردم جلوگیری و با مهار کردن این انرژی جامعه
را آرام و زیر کنترل خود نگهدارد و برای حفظ و تقویت نفوذ خود بر طبقۀ کارگر و
تبدیل آن به زائدۀ مطیع خود با شبه نظریههای گوناگون که در همۀ آنها انقلاب و قهر
انقلابی مذمّت و نظم بورژوا لیبرال پایان تاریخ معرفی میشد از موضعی فضل فروشانه و
قیم مابانه کارگران را نصیحت و حرکات سیاسی مستقل طبقۀ کارگر را خطرناک و زیانبخش
اعلام و سعی میکرد با سرابهای گوناگون کارگران را وسوسه و اغواء کند؛ امّا
انفجارات ناگهانی و منفک از یکدیگر در فرانسه، آلمان و جاهای دیگر روی میداد که در
جریان رشد و ارتقاء خود به خیزش کارگران پاریس در سال ۱۸۴۸ و بعداً کمون ۱۸۷۱ پاریس منجر شد و کارگران در جریانات این مبارزات و حمامهای خونی که
بورژوازی در ۱۸۴۱ و در کمون پاریس از آنها براه انداخت
معنای واقعی نصایح بورژوازی لیبرال و وعده و وعیدهای شیرینی را که به آنها میداد
کاملاً بچشم دیدند و درک کردند. در آن دوره تلاشهای پراکندهای برای ایجاد سازمانهای
سیاسی طبقۀ کارگر در اینجا و آنجا وجود داشت. انجمن ملّی چارتیستها در بریتانیا
در سال ۱۸۴۰ ایجاد شده بود و در فرانسه و آلمان هم
جمعیتهای مخفی و توطئهگر گوناگونی که سنت جنبش «توطئه برابران» بابوف در روزگار
انقلاب فرانسه را زنده کرده بودند، تشکیل شده بود یا تشکیل میشد. از یکسو نظرات
سوسیالیستهای تخیّلی – که گمان میکردند سوسیالیسم آنها در بطن خود نظام سرمایهداری
بدون هیچگونه مبارۀ سیاسی و از طریق ترویج اندیشههای سوسیالیستی و آشتی طبقات
تحقق خواهد یافت – و از سوی دیگر نظرات کمونیستهای تخیّلی مانند بابوف، اگوست
بلانکی و تئودور دزامی – که معتقد بودند زمان انقلاب بزرگ دوم فرا رسیده و باید
بطور خلقالساعه یک دیکتاتوری انقلابی برپا کرد – بطور پراکنده در سطح جنبش کارگری
وجود داشت. فرقههای سوسیالیستی و نیمه سوسیالیستی پراکنده و متعددی مانند انجمن
مخفی کارگران برابریخواه و اتحادیه دادگران اینجا و آنجا بوجود آمده بودند که
بیشتر منشاء خرده بورژوائی داشتند. امّا هیچ یک از اینها جای خالی یک جهانبینی
همهجانبه، منطقی و روشن برای طبقۀ کارگر را پر نمی-کرد. طبقۀ کارگر که رفته رفته
از موجودیت، هویت و منافع خویش بعنوان یک طبقه آگاه میشد و با درک جایگاه و شرایط
تاریخی خود احساس میکرد در آستانۀ یک مبارزۀ قطعی قرار گرفته است، شدیداً به یک
بینش جامع و منطقی که جایگاه و مأموریت تاریخی و مصالح و منافع این طبقه را بطور
مستقل ارائه کند، به یک شالودۀ ایدئولوژیک برای تأسیس و ایجاد سازمان سیاسی مستقل
و فراگیر خویش نیاز داشت. تاریخچۀ «اتحادیۀ دادگران» و چگونگی تبدیل شدن آن به
«اتحادیۀ کمونیستها» که گئورگی فرانتسوف در کتاب «فلسفه و جامعهشناسی» آن را
بیان کرده است به خوبی وجود یک چنین نیاز شدیدی را نشان میدهد:
« این انجمن نیمه ترویجی و نیمه توطئهگر، که
عمدتاً از آلمانیها تشکیل میشد، در سال ۱۸۳۶ پدید آمد و در اولین سالهای دهۀ ۱۸۴۰ بعنوان یک سازمان بینالمللی با شاخههای متعدد فعالیت داشت و مرکز آن
در لندن و شاخهها (لژها)ی آن در فرانسه، آلمان، سوئیس و کشورهای دیگر قرار داشت.
امّا نظریه اجتماعی آن بسیار نامشخص بود. اعضای آن بطور کّلی نسبت به مسائل نظری،
بویژه به اقتصاد سیاسی بی توجه بودند. آنها تحت تأثیر کمونیسم تخیّلی وایتلینگ
بودند که در مرحلۀ اولیه خود نقشی مترقی را ایفا کرده بود. امّا تا نیمۀ دهۀ ۱۸۴۰ دیگر به وبال سنگین و مزاحمی برای رشد
و تکامل آن بخشی از جنبش طبقۀ کارگر که هنوز تحت تأثیر آن بودند تبدیل شده بود.
انگلس مینویسد: «کوشش ویتلینگ در واپسنگری و دنبال کردن ردّ کمونیسم تا رساندن
آن به مسیحیت اولیّه – صرف نظر از برخی فرازهای بسیار درخشانی که در کتاب «انجیل
گنهکاران تهیدست» او میتوان یافت – فقط منجر به این نتیجه شده بود که در سوئیس
جنبش تا حد زیادی نخست به دست ابلهانی مانند آلبرشت بیافتد و سپس مورد بهرهبرداری
پیغمبران دروغینی مانند کوهلمان قرار گیرد …، برخلاف نظرات تئوریک پیشین که تاب
تجزیه و تحلیل و نقد جدّی را نداشتند و در برابر انحرافات و گمراهیهای حاصل از
آنها، در لندن هر روز بیشتر این موضوع را درک میکردند که با نظریۀ جدیدمان، حق بهجانب
ما، یعنی من و مارکس است.» در سال ۱۸۴۷ اکثریتی از اعضای آن اتحادیه پذیرفتن نظریهای را که بدست مارکس و انگلس
به ضابطه کشیده شده بود از سوی خود اعلام و از آنان دعوت کردند که به آن اتحادیه
بپیوندند و نظرات خود را در قالب یک مانیفست ارائه کنند. در همان سال آن اتحادیه
نام اتحادیۀ کمونیستها را برای خود برگزید و به جای شعار قدیمی آن «همه انسانها
برابرند». شعار جدید «کارگران همۀ کشورها متحد شوید!» را پذیرفت. مانیفست حزب
کمونیست، برنامۀ عملی مبارزۀ پرولتاریای جهانی برای رهائی خود، در فوریۀ سال ۱۸۴۸ در آمد.»(۳)
طبقۀ کارگر نه تنها حزب مستقل خود را با اساس
ایدئولوژیکی مبتنی بر جایگاه و منافع خویش ساخت تا بجای این که بعنوان زائدۀ مطیع
بورژوازی و خرده بورژوازی از گردۀ آن بار بکشند، بتواند برای منافع خود علیه آنها
مبارزه کند، بلکه در تحولات اجتماعی بعدی و از جمله در انقلاب اکتبر با طرح شعار
صلح و مخالفت با جنگ که نتیجۀ منطقی اصل اتّحاد کارگران کشورهای مختلف بود، توانست
دهقانان را هم که تا آن زمان در جنبشهای اجتماعی زائده و پیاده نظام سنتی احزاب و
دولتهای بورژوائی بودند، بعنوان همپیمان به زیر پرچم خویش درآورد. دلیل ستیز
اس.ار.ها و منشویکها با حزب بلشویک در جریان انقلاب روسیۀ روی آوردن گسترده
دهقانان و سربازان – که عمدتاً منشاء دهقانی داشتند و پیشتر همواره زائده و زیر
پرچم بورژوازی و خرده بورژوازی بودند – به این حزب بود.
۲- خصلت جهانی جنبش طبقۀ کارگر – دولتهای
بردهدار عهد باستان، امپراتوریهای مطلقۀ عهد فئودالی و سرمایهداران عصر «مدرن»
برای جنگ با یکدیگر و تصفیۀ حساب میان خود، همواره از جان و زندگی زحمتکشان هزینه
کردهاند. صفوف ارتشهای این دولتها را همیشه بردگان یا دهقانانی پر کردهاند که
در داخل کشور خودشان نیز تحت ستم و استثمار اقتصادی طبقات مالک قرار داشتهاند.
خود زحمتکشان هم با وجود اینکه در مواردی در مخدودۀ محلی و ملّی علیه ستم و
استثمار خود میشوریدند، امّا خود به خاطر تفاوتهای قومی، نژادی، مذهبی، زبانی و
… با یکدیگر، به جان هم میافتادند و به کشتار یکدیگر دست میزدند؛ چنان که همین
امروز هم دامن زدن به اختلافات قومی و نژادی و مذهبی و زبانی، یکی از دستاویزهای
امپریالیستها برای برافروختن آتش جنگ و تفرقه و تجزیه کشورهای دیگر است.
شعار «کارگران همۀ کشورهای جهان متحد شوید» که
مبنای همبستگی بینالمللی جنبش کارگری است و نخستین بار اتحادیۀ کمونیستها آنرا
مطرح کرد، بوسیلۀ جهان بینی و جنبش طبقۀ کارگر، وارد تاریخ و مبارزات تاریخی شد.
مارکس و انگلس با تحلیل روند تولید و ساز و کار استثمار سرمایهداری و ارائۀ یک
شناخت علمی از این روند و روابط و مبادلات بینالمللی حاصل از آن، مبنای علمی و
نظری این شعار را تشریح کردند و بدست دادند، این موضوع در تاریخ جهان بدعتی بنیادین
و دارای آثاری جدّی و عمیق است. مثلاً در زمینۀ جنگ و صلح که یکی از کهن-ترین
مسائل و مشکلات جوامع انسانی است، اگر کارگران همۀ کشورها با یکدیگر متحد باشند،
در جنگ بین جهانخواران متحارب و برای منافع آنان به روی یکدیگر سلاح نمیکشند و
یکدیگر را نمیکشند. به همین دلیل مثلاً در کنگرههای بینالمللی ۱۹۱۰ (کُپنهاگ) و ۱۹۱۲ انترناسیونال دوم به احزاب سوسیال دموکرات عضو توصیه میشد که در پارلمانهای
ملّی خود علیه اعتبارات جنگی رأی دهند و جنگیدن کارگران کشورهای مختلف با یکدیگر،
برای سود سرمایهداران خیانت اعلام شد.
مبارزۀ لنین در سالهای جنگ جهانی اول با ادامۀ
این جنگ – که در واقع کشتار زحمتکشان بدست یکدیگر در راه منافع و اختلافات
امپریالیستها بود – و مخالفت او با سردمداران وقت بینالملل دوم که هر یک پشت سر
دولتهای بورژوائی کشور خود قرار گرفته و تنور این جنگ را میتاباندند، و طرح شعار
صلح از سوی بلشویکها در انقلاب روسیه که مورد استقبال مردم این کشور و روی آوردن
تودههای وسیع آنان به بلشویکها شد، بر چنین اساسی متّکی بود.
۳- جهانبینی طبقۀ کارگر علمی و مبتنی
بر «نظریۀ تکامل اجتماعی» است – پیش از سدۀ نوزدهم و سر برآوردن جدّی طبقۀ
کارگر در عرصۀ مبارزات اجتماعی و شکل گیری تشکّلهای کارگری،نظریه و اندیشۀ
اجتماعی مسیری طولانی را در جستجوی راه خویش و پاسخ پرسشهائی که در زمینۀ تحولات
اجتماعی برای آن مطرح بوده طی کرده است. این تلاشها در سدۀ نوزدهم به بار مینشیند.
با انقلاب صنعتی و رشد سرمایهداری، جامعه و چشم-اندازی که از آینده داشت دگرگون
شد. علوم یکی پس از دیگری به پیروزیهای بزرگی دست مییافت. عصر بخار که جهان را
دگرگون کرده بود در شرف پایان بود و رفته رفته روشن میشد که عصر الکتریسیته که
نیروئی حتّی انقلابیتر از بخار است جای عصر بخار را میگیرد. در اواخر سدۀ هژدهم
این فکر عمومیت یافته بود که عصر تسلط علم نزدیک است. پیشرفتهای سریع علوم طبیعی
و کشفیات تازه و تکان دهندۀ علمی که بسیاری از باورهای دیرینۀ بشر را زیر سؤال
برده بود، به اندیشۀ اجتماعی هم تکانهای بزرگی وارد کرده بود. طبقۀ کارگر هم که
مولود همین جامعۀ صنعتی و نتیجۀ رشد روابط سرمایهداری است، همزاد این
تحولات و نو اندیشیها بود و با آنها پیوند طبیعی و ذاتی داشت. از اینرو سر
برآوردن طبقۀ کارگر در صحنۀ مبارزات اجتماعی بعنوان نیروی اصلی کار، با انقلابی که
در تاریخ اندیشۀ اجتماعی صورت گرفت همزمان و مربوط بود و جنبش اجتماعی و جهانبینی
طبقۀ کارگر زیر تأتیر جریانهای بزرگ اندیشۀ این عصر شکل گرفت. با شکل گیری انجمنها،
اتحادیهها و تشکلهای دیگر کارگری و مبارزات عملی کارگران، این طبقه که از
موجودیت و هویت خود بعنوان یک طبقه آگاه شده و در حال ساختن و پرورش دادن نیروهای
خود بود در عمل با مسائل اساسی و متعددی راجع به حال و آیندۀ خویش روبرو بود
که میبایست برای آنها جواب و راهحل بیابد. چشمانداز آیندۀ طبقۀ کارگر در این
شرایط جدید چیست؟ این طبقه چگونه باید در عرصۀ سیاسی عمل کند؟ آیا آنگونه که
سوسیالیستهای تخیّلی میگفتند کار ترویجی و تدریجی خود بخود آنها را به آشتی
طبقات و سوسیالیسم خواهد رساند یا آنگونه که کمونیستهای تخیّلی و آگوست بلانکی
معتقد بودند زمان انقلاب بزرگ دوم فرا رسیده بود و وظیفۀ فوری آنها ایجاد یک
دیکتاتوری انقلابی بود؟ چه شکلها و روشهائی را باید در مبارزه بکار برد؟ هدفهای
فوری و بلند مدت طبقۀ کارگر در مبارزهای که آغاز کرده چیست و شکل و ساختار جامعۀ
آینده باید چگونه باشد؟ مؤثرترین طریق سازماندهی نیروها برای پیروزی کدام است؟ این
مسائل در سازمانها و تشکلهای گوناگون کارگری که بوجود آمده بودند و در میان
فعالان سیاسی مورد مطالعه و بحث بود. مارکس و انگلس ضمن مطالعات خود، همۀ این بحثها
و مطالعات را هم رصد و انها را نقد میکردند. سرانجام به شرحی که قبلاً بیان شد
آنان با درک عمیقشان از منطق عینی تکامل جامعه و تاریخ – که پروژۀ اندیشۀ
فلسفی آلمان بود – و آرمانها و طرحهای برابری خواهانه انقلاب فرانسه که بوسیلۀ
سوسیالیستها و کمونیستهای تخیّلی فرانسه مطرح و دنبال میشد و بر مبنای تحلیل
علمی و عمیقی که در ادامۀ مطالعات اقتصادی بریتانیائیها از روند تولید سرمایهداری
و انباشت سرمایه و قانونمندیهای آن بعمل آوردند، توانستند «نظریۀ تکامل اجتماعی»
را به ضابطه درآورند که چکیده و فراوردۀ نهائی قرنها جستجوی اندیشۀ اجتماعی برای
یافتن پاسخ پرسشهائی است که در باب تحّول و تکامل اجتماعی مطرح بود. در
واقع جهانبینی طبقۀ کارگر در نتیجۀ تلاقی و رشد و تکامل سه جریان بزرگ فکری در
پیشرفتهترین جوامع آن روزگار یعنی اندیشۀ فلسفی و تاریخی آلمان، اقتصاد سیاسی
بریتانیا و سوسیالیسم و کمونیسم تخیّلی فرانسویها و در سایۀ نبوغ و تلاش مارکس و
انگلس تشکیل و تبلور مییابد.
با رشد و قوام یافتن طبقۀ کارگر و جنبشهای آن
در سدۀ نوزدهم، نظریه پردازان گوناگونی پیدا شدند که در جنبش آزادیخواهانه
آن دوران درگیر بودند. امّا تنها مارکس و انگلس به دیدگاهی علمی از «فرمودمان» آن
عصر دست یافتند. نقطۀ آغاز حرکت آنان دستاوردهای پیشرفتهترین اندیشههای اجتماعی
زمان خود بود. آنها اولاً عمیق-ترین شناخت را از این دستاوردها کسب کرده بودند؛
ثانیاً آنها را نقادانه بررسی و از نو به ضابطه کشیدند؛ ثالثاً کاستیهای آنها را
برطرف و هر جا که گذشتگان در ادامۀ جستجوی خود با دشواری روبرو شده و آن را متوقف
ساخته و وضعیتی را که نمیتوانستند در تحلیل خود از آن فراتر رفته و علل آن را
تشریح کنند به «طبیعت اشیاء و امور» یا به «طبیعت انسان» نسبت داده بودند، از
موانع عبور کرده و ماهیت و علل و دلائل آن وضع را تحلیل کردند، و رابعاً یافتههای
نظری خود را در عمل نیز به برکت تجارب حاصل از مبارزات طبقۀ کارگر در فرانسه،
آلمان و بریتانیا با عمل محک زدند و از آنها نتیجهگیری کردند. لنین در مقاله سه
منبع و سه جزء مارکسیسم مینویسد: «نبوغ مارکس دقیقاً در این است که او پاسخ پرسشهائی
را که تا آن زمان بوسیلۀ پیشرفتهترین ذهنهای بشریت مطرح شده بود، یافته و ارائه
کرده است.(۴)
چنین بود که جنبش طبقۀ کارگر بر یک شالودۀ عمیق
و محکم نظری ساخته شد که منشاء پویائی و تغییر در جامعۀ انسانی، تحلیل عمیق جامعۀ
سرمایهداری و چشمانداز آیندۀ بشریت «یافتن جهان نوین از طریق نقد جهان کهن» را و
نیز کلیۀ مسائل اساسی مربوط به ساختار و پویش و توالی شکلبندیهای اجتماعی و
اقتصادی را از نقش و عملکرد روابط تولیدی و اقتصادی هر شکلبندی اجتماعی از جمله
شکلبندی سرمایهداری در تعیین نحوۀ توزیع ثروتها و در نتیجه در شکلدهی به ساختار
طبقاتی و اجتماعی آن جامعه و نقش و تأثیر این ساختار در پیدایش دیدگاهها و نظریههای
سیاسی و حقوقی متفاوت و مخالف یکدیگر گرفته تا مبارزه طبقاتی، انقلابات اجتماعی
نقش قهر در تاریخ، ماهیت واقعی دولتها و قدرتهای سیاسی و نظامهای حقوقی آنها،
جنگ و صلح، سازمان سیاسی و روشهای مبارزۀ اجتماعی طبقۀ کارگر و … همه را در
برمیگیرد. و از آن زمان تا همین امروز سرمایهداری که خود را پایان تاریخ معرفی و
کارگران را زائده مطیع و به زیر پرچم خود میخواهد انواع و اقسام «شبه نظریه»های
توخالی و تکراری را برای مقابله با این جهان بینی مطرح و بسیار پیامبران دروغین را
در عرصههای فلسفه، اقتصاد، سیاست و جامعه شناسی از اسپنسر و کینز و ماکس وِبِر و
… گرفته تا توجیه گران دون پایهتر از قماش هایدگر و پوپر و آرون و آرنت … و
مبلغین و مروجین بومی و محلّی دست هشتم آنها را بکار گرفته است که در دانشگاههای
کشورهای کانونی این نظام که عموماً زیر نفوذ و کارگزار سرمایۀ بزرگ و کانون تبلیغ
همین شبه نظریه-ها هستند تربیت شده و پس از بازگشت به کشورهای خود، با حمایت
سرمایهداری بومی و محلی و محافل قدرت به ترجمۀ دست و پا شکسته و تبلیغ و اشاعه
این نظرات مشغولند. وجه اشتراک اغلب این «نظریه پردازان» با یکدیگر بسیاری از آنها
دشمنی لجوجانه آنها با مارکسیسم – لنینیسم و تلاش در تحریف آن و توجیه نظام حاکم و
از سوی دیگر ارتباطات مشکوک آنها با محافل قدرت و آژانسهای اطلاعاتی کشورهای بزرگ
سرمایهداری است که یا رسماً با آنها همکاری و در بنیادهای وابسته به آنها کار
میکنند و یا در حالت توجیه شدهتر، آژانسهای مزبور «بنابه ملاحظات انساندوستانه»
هزینههای «پروژههای مطالعاتی» آنها را تأمین میکنند.
امّا مبارزۀ زحمتکشان برای تغییر جهانی که در
آن اکثریتی کار و خلق ثروت میکنند و اقلیتی حاصل کار آنان را تصاحب و مصرف میکنند
با پیدایش طبقۀ کارگر و جنبش آن شروع نشده و عمری به درازای تاریخ دارد. جنبش
طبقۀ کارگر شاید آخرین مرحلۀ این مبارزه باشد، امّا تا ستم و استعمار وجود داشته
باشد این مبارزه نیز ادامه خواهد یافت. آینده از آن اکثریت یعنی زحمتکشان است نه
باجخواران. که در خدمت قدرت، سر در توبره آژانسهای اطلاعاتی قدرتهای بزرگ سرمایهداری
دارند.
۱- V.I.Lenin Collected Works.vol 29, P.486
۲- G.P.Frantsov.Philosophy and Sociology, progress
publishers. Moscow, p.105
۳- Ibid, P. 109
۴- V.I.Lenin, collected work, vol 19. P. 23 (در مقاله سه منبع و سه جزء مارکسیسم)
==============
بیانیه ی شورای هماهنگی
تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران به مناسبت ۱۲ اردیبهشت
روز ملی معلم و شهادت دکتر
ابوالحسن خانعلی
مردم شریف ایران
معلمان گرچه درکلاس درس روبروی دانش آموزان نشسته اند ، اما در همه حال در
کنار آنان هستند، سرما و گرما را در کنار آنان حس می کنند، دیوارکلاس برسرشان خراب
می شود، خود را سپر بلای فرزندان این سرزمین می کنند، آتش بی تدبیری حاکمان
پیکرشان را در کلاس درس بریان می کند ، خود را به سیل می سپارند ، در دورترین
روستاها در برف و یخبندان خود را به کلاس درس می رسانند، فقط به عشق انسانیت و
تربیت کودکان این سرزمین و رسیدن به جامعه ای آزاد و آباد و پرورش شهروندانی آزاد
اندیش ، قانونمدار و انسان دوست.
راستی و درستی، نظم و انضباط ، اخلاق نیک و گفتار نیک، وجدان بیدار
وظیفه شناسی و امانت داری از اصول بنیادین آنان است. اما افسوس در این راه ، هرچه بیشتر تلاش می کنند، حقوق طبیعی آنان _ توسط
حاکمانی که باید مجری عدالت باشند، گویی به عمد_ بیشتر پایمال می شود.
با زبان انسانیت ، مسالمت جویانه و با منطق فرهنگ و تمدن انسانی فریاد عدالتخواهی
سر می دهند، انحطاط و انحراف اخلاق و دانش، در تعلیم و تربیت را گوشزد می کنند،اما
با کمال تاسف اهانت می شنوند، زندان و شکنجه می شوند، تحقیر می شوند، از کار اخراج
و محکوم به شلاق می شوند.
اما هموطن ارجمند ، دانش آموز گرامی، همکارشریف:
ما را سریست باتو ، که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم برآن سریم. اعضای شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان
ایران، بر پیمان خویش تا اجرای عدالت ایستاده اند، تا همه ی ارزشهای انسانی از دست
رفته را به جامعه بازگردانند. از این رو یکبار دیگر برخواسته های خویش پای می فشارند، و در
این راه تا پای جان ایستاده اند:
- آموزش رایگان و با کیفیت در مدارس و دانشگاهها - مطالبات شاغلین و بازنشستگان شریف
ز - تاکید برهمبستگی معلمان و دانش آموزان، تا رسیدن به خواسته های قانونی و
طبیعی خود. - تبرئه و آزادی معلمان زندانی / محمود بهشتی،
محمد حبیبی ، اسماعیل عبدی و سایر معلمان زندانی زیر حکم - کنار گذاشتن آموزش و پرورش تجاری
- آموزش به زبان مادری
- بازگشت به کارمعلمان فعال صنفی اخراج شده از جمله محمد حبیبی
یازدهم اردیبهشت ۹۹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
====
بیانیه
کانون صنفی مستقل فرهنگیان آذربایجان شرقی
به
مناسبت روز معلم
روز معلم امسال در حالی فرا میرسد که مشکلات فرهنگیان ایران در روزگار سخت
کرونایی دچار تلاطم های زیادی است.در حالیکه به علت شیوع ویروس کرنا مدارس تعطیل
شده است و آموزش بصورت مجازی ادامه دارد و خود معلمان از همان ابتدای تعطیلی مدارس
و بصورت خودجوش در فضای مجازی به آموزش دانش آموزان خود مشغول بودند آموزش و پرورش
بسیار دیر به فکر نرم افزاری بنام "شاد"افتاد تا معلمان و دانش آموزان
با عضویت در آن آموزش را ادامه دهند.نرم افراری که مشکلات عدیده ای داشته و خود این
نرم افزار به یکی دیگر از مشکلات بی پایان فرهنگیان تبدیل شده است.
فارغ از مشکلات معیشتی که همیشه دامن گیر معلمان بوده و هست،مسایل و مشکلات
دیگری از جمله عدم اجرای اصول ۳۰ و ۱۵ قانون اساسی توسط آموزش و پرورش،
فراموشی بازنشستگان ،مشکلات بی پایان دانشجو معلمان،سرباز معلمان،دانش آموزان
روستایی و عشایری،عدم دسترسی کلیه دانش آموزان به اینترنت وادامه آموزش
بصورت مجازی،اجبار معلمان به نصب اپلیکشن شاد همزمان با رفتارهای مستبدانه و
دیکتاتورگونه اخراج محمد حبیبی معلم زندانی و سکوت تامل برانگیز وزیر
آموزش و پرورش و از همه مهمتر گفتارها و رفتارهای ناصحیح مدیران ارشد آموزش و
پرورش و پاشیدن نمک به زخمهای کهنه این دستگاه عریض و طویل،همه و همه دست به دست
هم داده است تا دستگاه عظیم آموزش وپرورش را زمینگیر کند.
کارنامه دولت باصطلاح تدبیر وامید در زمینه آموزش و پرورش درطی
سالهایی که در سر کار بوده است نشان می دهد علاوه بر اینکه اراده ای در زمینه رفع
مسایل و مشکلات ریز و درشت آموزش و پرورش نداشته بلکه در بیشتر
موارد به مشکلات آن اضافه کرده است . روند آموزش و پرورش در ایران به
گونه ای است که دولتها با انباشتن مشکلات آموزش وپرورش بدون برداشتن قدمی کوچک در
راه رفع آنها،با خریدن زمان این مشکلات را به دولت بعدی تحویل میدهد و معلمان نیز
با قرار گرفتن در وضعیت جدید همواره به دنبال احقاق حقوق خود از راههای مسالمت
آمیز بوده اند و در این راه تاوان بسیاری نیز پرداخته اند.
پرونده سازی ، بازداشت و حبس و اخراج نمونه هزینه هایی است
که فعالان صنفی متحمل می شوند .
کانون صنفی فرهنگیان آذربایجان شرقی ضمن پاسداشت روز معلم و تبریک آن به یکایک
همکاران خود در سراسر ایران از دولت تدبیر و امید انتظار دارد تا دست از رفتارهای
عوام فریبانه در خصوص مشکلات فرهنگیان بردارد و در راستای رفع این
مشکلات بکوشد.این کانون همچنین ضمن محکوم ساختن حکم اخراج محمد
حبیبی معلم زندانی خواستار پاسخگویی شخص وزیر بوده و انتظار دارد ضمن آزادی
این معلم شجاع از زندان،حکم اخراج وی کن لم یکن تلقی شده و به مدرسه بازگردد زیرا
کانون معتقد است که جای معلم کلاس درس است نه زندان.
کانون
صنفی مستقل فرهنگیان آذربایجان شرقی
اردیبهشت ۱۳۹۹
========
روز
ملی معلم،
در
گرامی داشت دکتر ابوالحسن خانعلی
یاشار
جاوید
روز۱۲ اردیبهشت به مناسبت شهادت دکتر
ابوالحسن خانعلی روز ملی معلم است. به یاد و در گرامی داشت معلم ۲۹ ساله دبیرستان
جامی؛ دانشجوی دکترای فلسفه دانشگاه تهران؛ که با شلیک گلوله سرگرد
ناصر شهرستانی، رئیس کلانتری بهارستان، در تاریخ ۱۲ اردیبهشت سال۱۳۴۰ در تجمع صنفی
اعتراضی معلمان در میدان بهارستان تهران کشته شد. این اعتراض صنفی معلمان به دعوت
«باشگاه مهرگان» که در واقع تشکل صنفی معلمان بود و ریاست آن را محمد درخشش برعهده
داشت برپا شده بود. در پی کشته شدن دکتر خانعلی اعتراضات معلمان ادامه یافت و روز
هیجدهم اردیبهشت معلمان در اجتماع چند هزار نفری خود روز۱۲ اردیبهشت، روز شهادت دکتر خانعلی، را روز معلم نامگذاری کردند. یازده
روز اعتصاب و اعتراض معلمان موجب استعفای شریف امامی از نخست وزیری و عقب نشینی
شاه و دربار برای تن دادن به خواستههای معلمان، از جمله افزایش حقوق
معلمان و انتخاب محمد درخشش رئیس باشگاه مهرگان بعنوان «وزیر فرهنگ» در دولت علی
امینی گردید. تهران بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد چنین اعتراضات با شکوهی را به خود ندیده بود. روزنامه
اطلاعات در تاریخ ۲۳ اردیبهشت اولین
روز آغاز به کار مدارس را چنین توصیف کرد:
" معلم
و شاگرد در آغوش هم اشک ریختند. خانمها با لباس سیاه و آقایان با کراوات سیاه
سرکلاسها حاضر شدند. درتمام مدارس به احترام شهادت دکتر خانعلی یک دقیقه سکوت شد.
امروز شاگردان معلمین خود را گلباران کردند. "
بعد از این پیروزی بزرگ، به نظر میرسد که حرکات صنفی معلمان تا آستانه انقلاب
دچار رکود شد. اما در برهه انقلاب ۵۷ معلمان بار دیگر به میدان آمدند و شعار سرنگونی شاه شعارهای
صنفی را تحتالشعاع قرار داد. اعتصاب بزرگ معلمان در مهر و آبان سال۵۷ رویدادی فراموش نشدنی است.
بعد از انقلاب ۵۷، جمهوری اسلامی سعی
کرد روز معلم در۱۲ اردیبهشت را به مناسبت ترور مرتضی
مطهری جا بیندازد. این تحریف و جعل آشکار تاریخی در حالی بود که ترور مرتضی مطهری
در تاریخ یازده اردیبهشت سال۵۹ اتفاق افتاده بود. سیاست سرکوب معلمان، خصوصا ً معلمان مترقی و پیشرو در
چهار دهه حاکمیت سیاه استبداد فقاهتی چنان عیان است که جامعه فرهنگی ایران آن را
با تمام گوشت و پوست و استخوان خود لمس کرده است. از بازداشت و اعدام معلمان و
دانش آموزان انقلابی در دهه شصت گرفته تا فعال مایشائی «انجمن اسلامی معلمان» در
تسویه و اخراج معلمان دگراندیش که شرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد. اما با این
وجود بعد از نزدیک به دو دهه رکود در حرکات صنفی معلمان، از آغاز دهه هشتاد
اعتراضات گسترده معلمان بار دیگر در کف خیابان شروع شد. این بار هم اعتراضات به
«معیشت و منزلت» معلمان بود که از سوی حاکمان حکومت اسلامی با سرکوب و بازداشت
تعداد زیادی از فعالان صنفی پاسخ داده شد. حرکات اعتراضی معلمان در سال ۸۰ که اوج آن در روز ۶ بهمن با حضور ده هزار معلم در میدان
پاستور در مقابل دفتر ریاست جمهوری (محمد خاتمی) صورت گرفت، با ضرب و شتم شدید
توسط نیروهای امنیتی و انتظامی مواجه شد. اعتصاب فراگیر سال ۸۲ و تجمع های گسترده معلمان در سالهای ۸۵ و۸۶ در مقابل مجلس نیز گرچه نتوانست به نتیجه ی معینی برسد ولی از حافظه
تاریخی و جمعی فرهنگیان پاک شدنی نیست. در پرشکوه ترین این اعتراضات و کنشگری
معلمان در روز پنجشنبه۱۷ اسفند ۸۵ بیش از بیست و پنج هزار معلم که
زنان در آن نقش برجستهای داشتند جلوی مجلس تجمع کردند و فریاد زدند: «
معلم میمیرد، سازش نمیپذیرد»، « معلم بپا خیز برای رفع تبعیض». این اعتراضات منجر به بازداشت دهها تن از فعالان صنفی معلمان از
جمله هاشم
خواستار، رسول بداقی، محمود باقری، علی اکبر باغانی، محمد داوری، محمود بهشتی
لنگرودی، اسماعیل عبدی، عبدالرضا قنبری و ... گردید.
جمهوری اسلامی در اقدامی جنایتکارانه در سحرگاه ۱۹ اردیبهشت سال ۸۹، فرزاد
کمانگر معلم دلسوز و زحمتکشی که ۱۲ سال در روستاهای محروم کردستان تدریس میکرد را نیز به اتهام واهی عضویت
در پژاک - که هرگز هم این اتهام اثبات نشد - به دار آویخت. با وجود هزینههای گزاف
اعدام، زندان، تبعید، اخراج و تعلیق از کار، مبارزات معلمان در دهه ۹۰ نیز تداوم یافت. محمد
حبیبی عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان تهران که هم اکنون بیش از دو سال است
به جرم فعالیت های صنفی زندانی شده است و اخیراً حکم اخراج ایشان از معلمی را هم
به همسرش ابلاغ کرده اند مینویسد: « اگر اعتصاب های سال های
دهه هشتاد را گام های اولیه جنبش معلمان برای حضوری فعال در جامعه مدنی تلقی کنیم،
اعتراضات گسترده و مسالمت آمیز دهم اسفند ماه ۹۳ را
می توان، سرفصل جدیدی در تاریخ جنبش معلمان به حساب آورد. بلوغ مدنی، انسجام جمعی
و سازماندهی خودجوش با بهره گیری از شبکه های مجازی و همراهی کانون صنفی معلمان از
ویژگی های موثر این تحرک جمعی بود. گستردگی این اعتراضات در سراسر کشور به گونه ای
بود که به حق می توان، جنبش معلمان را، پیشتاز اعتراضات مدنی در جامعه کنونی ایران
تلقی کرد.»*
از فرازهای مهم اعتراضات و مطالبه گری معلمان در دهه ۹۰ می توان به «کمپین
بودجه عادلانه برای افزایش دستمزد معلمان و بهبود کیفیت آموزش در مدارس» با ۱۴۰ هزار امضاء فرهنگیان در بهمن
سال ۹۵ ، تجمع اسفند سال۹۵، سه دور تحصن در مدارس در مهر، آبان و
اسفند سال ۹۷ در ده ها استان و شهرهای ایران به
همراه چندین تجمع اعتراضی در شهرهای مختلف در بهمن ماه و همچنین گردهمائی در روز
معلم در اردیبهشت ۱۳۹۸ را نام برد.
حال بار دیگر در آستانه روز ملی معلم هستیم ؛ آن هم در ایامی که شیوع ویروس
کرونا در جهنم حکومت اسلامی اعتراضات خیابانی و کنش های اجتماعی را تا حد زیادی
تحت تأثیر قرار داده و به محاق برده است. اکنون حدود یک میلیون معلم شاغل در پیوند
با بیش از ۱۴ میلیون دانش آموز که ۹۰ درصد آن ها ازخانواده های اقشار کم درآمد و فرودستان
جامعه هستند به استقبال برگزاری این روز میروند. معلمانی که در تشکل های صنفی
مستقل خود متشکل شده اند، ضمن دفاع از «معیشت و منزلت» همکاران شاغل و بازنشسته
خود همواره علیه سیاست « کالائی سازی آموزش» از سوی حاکمان بوده و بر حق تحصیل
رایگان، عادلانه و با کیفیت برای همه دانش آموزان تاکید دارند. طبق اصل ۳۰ قانون اساسی کذائی جمهوری
اسلامی: «
دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوران متوسطه
فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور تا سرحد رایگان گسترش
دهد». این همان مطالبه ای است که فعالان صنفی معلمان بر آن پای می فشارند ولی با احکام زندان، اخراج و
تعلیق پاسخ می گیرند. معلمان با وجود تعرض همه جانبه ی حکومت اسلامی به امنیت شغلی
آنها و رواج بیش از پیش عناوین شغلی مانند «خرید خدمات آموزشی» یا «حقالتدریسی»
در بخش دولتی و «معلمان آزاد» در بخش خصوصی و فقدان قراردادهای ثابت و رسمی، اما
همچنان هم به عنوان بزرگترین نیروی کار مزدبگیر دولتی و
هم در پیوند با میلیونها دانش آموز و خانوادههای آنها از وضعیت و قدرت منحصر
بفردی در جامعه طبقاتی ایران برخوردار هستند. حکومت اسلامی میتواند برای مقابله
با هر اعتصابی در حوزه تولید کالاهای صنعتی و کشاورزی از خارج محصول وارد کند، ولی هرگز نمیتواند در مقابله با
معلمان و کمبود نیرو در حوزه آموزش مثلاً از چین معلم وارد کند. از این لحاظ این
بخش از نیروی کار در بخش خدمات آموزشی موقعیت ممتازی در جامعه دارند که هیچ حکومتی
را یارای مقابله با آن نیست. امروز این معلمان هستند که در جامعه امید می آفرینند
و فردائی روشن را نوید می دهند.
یاشار جاوید
چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت۱۳۹۹ برابر با۲۹ آوريل ۲۰۲۰
….......................................................
https://www.tribunezamaneh.com/archives/70448 *
====
نامه
سندیکاهای فرانسه به علی خامنه ای
در
مورد دستگیری مجدد اسماعیل عبدی
و
اخراج محمد حبیبی از وزرات آموزش
آيتالله
سید علی خامنه ای
رهبر
جمهوری اسلامی ایران
دفتر
رهبری
تهران، ایران
پاریس ۲۹آوریل ۲۰۲۰
آقای
رهبر
سازمان های سندیکایی فرانسوی س اف د ت، س ژ ت، اف اس او. سولیدر، او ان اس آ،
توجه شما را نسبت به وضعیت هشدار دهنده معلمان ایرانی اسماعیل حبیبی و محمد حبیبی
جلب می کند.
ما از دستگیری اسماعیل عبدی، عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران
(تهران) مطلع شده ایم. عبدی در ۱۷ مارس از زندان آزاد می شود، اما در ۲۱ آوریل زمانی که برای تمدید مرخصی به دفتر دادستانی زندان اوین مراجعه می
کند، دوباره دستگیر و زندانی می شود. با توجه به شرایط کنونی و خطر شیوع کرونا
ویروس کووید۱۹ در ایران، و وضعیت غیر بهداشتی
زندان ها و بازداشتگاه ها در ایران که بر وخامت اوضاع افزوده، زندانی شدن حبیبی در
چنین شرایطی جانش را در معرض خطر جدی قرار می دهد.
آقای اسماعیل عبدی، که قصد تهیه ویزای سفر به کانادا جهت شرکت در کنگره
جهانی آموزش بین الملل را داشت در ماه ژوئن ۲۰۱۵ دستگیر می شود.
محمد حبیبی، یک عضو دیگر هیات مدیره کانون صنفی معلمان تهران در
تاریخ ۴ اوت ۲۰۱۸ به ده سال و نیم حبس محکوم شد. مضافا آن که دادگاه او را به ۷۴ ضربه شلاق و ۲ سال ممنوعیت هر نوع فعالیت سیاسی و
اجتماعی محکوم کرد. او در ماه مه در یک تظاهرات آرام دستگیر شده بود. اخیرا
خانواده اش نامه اخراجش از ورزارت آموزش و پرورش را دریافت کرده اند.
در آستانه اول ماه مه، روز جهانی کارگر، این خبرها دریافتی از ایران
بسیار نگران کننده هستند.
ما
سازمان های سندیکایی فرانسه:
اعمال سرکوبگرایانه و اذیت و آزارهای علیه معلمان، سندیکالیست ها،
فعالین مدافع حقوق کارگران و حقوق بشر، و هنرمندان در ایران را محکوم می کنیم؛
خواهان لغو همه محکومیت های غیرعادلانه و خلاف آزادی های و حقوق بنیادی
هستیم. هم چنین در دوران اپیدمی ویروس کووید۱۹ خواهان آزادی بدون قید و شرط و فوری همه سندیکالیست ها و فعالین مدافع
حقوق کارگران زندانی شده به خاطر فعالیت های سندیکایی اشان هستیم؛
از رژیم ایران می خواهیم که به پیمان های بین المللی که دولت ایران امضا
کرده، از جمله حق ایجاد تشکل های مستقل، حق برگزاری تجمعات، حق اعتصاب، و حق
قراردادهای جمعی، احترام بگذارد. سلام های محترمانه ما را بپذیرید.
کنفدراسیون
فرانسوی دموکراتیکِ کار (س اف دِ تِ)
کنفدراسیون
عمومی کار (س ژِ تِ)
فدراسیون
سندیکائی متحد (اِف اِس او – فرهنگیان)
اتحادیه
سندیکائی برای همبستگی (سولیدر)
اتحادیه
ملی سندیکاهای امستقل (اونسا)
سلام های محترمانه ما را بپذیرید
رونوشت به:
آقای
حسن روحانی، رئیس جمهور
آقای
ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضائیه
آقای
محسن حاج میرزایی، وزیر آموزش و پرورشه
سفیر
ایران در پاریس
--------------------------------------
ترجمه و پخش از :
همبستگی سوسیالیستی با کارگران ایران – فرانسه
================
کانون کنشگران دموکرات و
سوسیالیست هانوفر: روز جهانی کارگران خجسته باد
اول ماه مه روز
تاریخی عزم و رزم کارگران جهان است، که هر ساله قدرت اردوی کار و زحمت را به معرض
نمایش میگذارند، و نشان میدهند که انسان را کالا یا شئی نمیدانند، و خواهان
روابط انسانی اند، و یک زندگی بهتر توام با رفاه و سلامت برای همگان را نوید میدهند.
ما در شرایطی به استقبال اول مه میرویم که ویروس کرونا زمین و زمان را به هم
ریخته و بیشترین آسیب را به اقشار فرودست یعنی کارگران و زحمتکشان وارد کرده است.
هم اکنون میلیونها نفر بیکار شدهاند و فقر و فلاکت به طور فزاینده ابعاد بیشتری
مییابد. ویروس کرونا اما ابعاد فاجعهبار نئولیبرالیسم، سیاست خصوصیسازی،
کالایی کردن بهداشت سلامت، کم کردن پرستاران نسبت به بیماران را … در
کشورهای اصلی سرمایهداری نیز به معرض نمایش گذاشته است. و دهها هزار از شهروندان قربانی
بی عدالتی رژیمهای سرمایه داری شدهاند. اما ورود ویروس کرونا در ایران و
کشورهایی که فاقد هر گونه نهاد و تشکیلات اجتماعی کمک به مردم اند، اثرات به مراتب
مخربی برجای میگذارد. بسیاری از کارگران هنوز حقوق معوقه خود را دریافت نکرده و
انبوهی دیگر از آنان فاقد بیمه پزشکی اند .۸۰ درصد کارگران قرارداد سفید امضا دارند، یعنی هر لحظه صاحب
سرمایه اراده کند اخراج میشوند. رژیم اسلامی در اطلاع رسانی راجع به کرونا هم
نظیر سایر اعمال گذشته خود آمار و ارقام دروغین به مردم ارائه می دهد. تورم بالای
چهل درصد و سقوط روزانه ارزش پول رایج ایران که سفره مزدبگیران را
هرروزه کوچکتر میکند. دولت سقف حقوق کارگران را یک میلیون و ۸۳۵ هزار تومان اعلام کرده و فعالان و نمایندگان نهادهای کارگری ۴ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان را نسبت به نرخ تورم اعلام کردهاند. این در حالیست که در ایران اعتصاب ممنوع است و کارگران برای
ایجاد حق تشکل کارگری همچنان مبارزه میکنند و بسیاری از کارگران زندانی و یا
بیکار و از کار اخراج شدهاند. ولی کارگران زیر سرکوب سازمانیافته همچنان برای
ساماندهی و پیوند بخشهای مختلف جنبشهای اجتماعی تلاش میکنند. کولبران کردستان و
دستفروشان شهرها در شرایطی بسی دشوار در پی تامین معاش خویش اند. و
بخشی اعظم نیروهای رانده شده از روستا و وامانده در شهر یا مهاجرت از درون شهر به
حاشیه آن در حلبی آبادهای حومه شهرها گرسنگی میکشند این نادیده شدگان و فرودستان
هم شاید باروت انقلاب فردا باشند. معلمان که همچنان برای حق تشکل و آموزش رایگان
در کنار دانشجویان علیه کالایی کردن آموزش مبارزه میکنند، فعالان زنان
علیه حجاب اسلامی و تبعیض جنسی در کنار فعالان زبان مادری و حامیان محیط زیست برای
جامعهای عاری از ستم و سلطه و آب وهوایی سالم و در یک رابطه دوستانه با طبیعت
پیکار میکنند. و با مقاومت و مبارزه جامعه و خود را آبدیده میکنند. کرونا
همچنان در حال درو کردن جان آدمی حتی در زندانهای ایران است و رژیم اسلامی هیچ
ارزشی برای حفظ جان انسانها قایل نیست. نویسندگان را به زندان فرا میخوانند و
قوه قضاییه همچنان احکام سنگین زندان واعدام را صادر میکند و
احکام اعدام هم کماکان برای ایجاد رعب و وحشت اجرا میشود. بسیاری از
فعالان کارگری و معلمان، زنان، دانشجویان و….قبل از اول ماه مه بازداشت شده اند.
ویروس کرونا هم به کمک رژیم ناکارآمد اسلامی برای از بین بردن یاران ما در زندان
آمده است و جان زندانیان سیاسی در معرض خطر قرار گرفته است.
اکنون زمان تغییر
فرا رسیده است، چهره پلشت جمهوری اسلامی امروز بیش از پیش برای فرودستان، محرومان
و به طور کلی اردوی کار و زحمت عیان شده است. دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ چشمههایی از این بیداری عمومی اند.
از این رو به جای اینکه از اوضاع گله و شکایت کنیم، باید دست به سازماندهی در
اشکال مختلف متناسب با شرایط هر بخش از فرودستان و تودههای تحت ستم بزنیم. در سال
گذشته نظیر سالهای پیشین جنبش کارگری«کت بسته دهان بسته» نبوده است، و در اشکال
مختلف تحصن، اعتصاب، راهبندان ، تجمع… چه در سطح واحدهای تولیدی و چه جلوی اماکن
دولتی دست به مبارزه زده است. هم اکنون جنبش کارگری ایران یکی از پرخروشترین
گردانهای طبقه کارگر در خاورمیانه محسوب میشود و «میرود که فتح کند فردا را».
اول ماه مه، روزی برای برگزاری یک مراسم آیینی نیست، بلکه روز همبستگی بین بخشهای
مختلف جنبش کارگری است، اول ماه مه در پیکار با اردوی سرمایه متولد شده، و تنها با
تمایز خود از اردوی سرمایه و در نبرد علیه مناسبات بهرهکشانهی آن معنا مییابد.
برای این که از دست نظام استوار بر بهرهکشی و بختک جمهوری اسلامی رها شویم، راهی
به جز سازماندهی و اتحاد و همبستگی همراه با افقهای روشن به سوی
آزادی، دموکراسی و برابری نداریم.
سرنگون باد رژیم
جمهوری اسلامی ایران
زنده باد همبستگی
کارگران و زحمتکشان
زنده باد آزادی و برابری
کانون کنشگران
دموکرات و سوسیالیست هانوفر
====
اول ماه مه روز جهانی کارگر،
تجدید میثاق کارگران جهان بر ضد سرمایه داری!
امسال در شرایطی به استقبال روز اول ماه مه می رویم که
شیوع بیماری کرونا، سایۀ شومش را بر سر چند میلیارد کارگر و زحمتکش در سرتاسر جهان
افکنده است.
منطق سرمایه داری که کسب حداکثر سود است، طبیعت را
نیز از تجاوز خویش در امان نگذاشته است. سرمایه داری افسارگسیخته با بهم زدن توازن
طبیعت به تخریب گستردۀ محیط زیستِ گیاهی، حیوانی و انسانی پرداخته است و از این
طریق زمینۀ أنواع بیماری های همه گیر را فراهم کرده است. همین منطق با پولی کردن
سیستم درمانی و بهداشتی، و جهت دادن سرمایه گذاری های تحقیق و داروسازی
و خدمات بیمارستانی به رشته های صرفاً سودآور، این سیستم را در برخورد با بیماری
های همه گیر، همچون کرونا، به کلی فلج کرده است. به این دلیل دست کم
دویست هزار نفر در اثر ابتلا به کرونا جان خود را از دست داده اند و میلیون ها تن
در معرض ابتلا به این بیماری قرار دارند. خطری که بی تردید و به اعتراف مقامات
رسمی و کارشناسان پزشکی و ایمنی به مقیاس زیادی ناشی از کمبود دارو، تخت و تجهیزات
بیمارستانی و نقصان کادر درمانی است. فاجعه ای که هنوز پایان نیافته است.
گفته می شود که کرونا فقیر و غنی نمی شناسد، اما پر واضح
است که کرونا، بیشترین قربانیانش را از میان آسیب پذیرترین طبقات و اقشار اجتماعی
می گیرد که توان محافظت خویش را در مقابل این ویروس ندارند. کارگران و زحمتکشانی
که یا خود مجبورند به دلایل اقتصادی کار کنند یا توسط دولت ها و
کارفرماها و سرمایه دارانی که نمی خواهند جریان سود آوری سرمایه هایشان لحظه ای
قطع شود به محیط های کار روانه می شوند، بی خانمان ها و آلونک نشین هائی که
هیچگونه امکان عملی برای رعایت فاصلۀ اجتماعی ندارند، کادر درمانی، پرستاران و
پزشکان درمانگاه های عمومی، کارکنان بخش های خدمات عمومی و ... میلیونها نفری
هستند که به علت جایگاه طبقاتی و شغلی شان در سازمان اجتماعی کار و فقر و فاقه، به
طور مستقیم در خطر مواجهه با ویروس کرونا قرار دارند.
بیماری های وسیعاً همه گیر تأثیر خود را بر اقتصادی که
از درون شکننده است، می گذارد. ویروس کرونا ، بحران ادواری سرمایه داری
را که نشانه هایش از قبل آشکار شده بود، در ابعاد جهانی تشدید کرده
است. غولهای بازار بورس و شرکتهای تولیدی و خدماتی زمینگیر شده اند. میلیون ها
کارگر و زحمتکش در آستانۀ از دست دادن کار و زندگی خویش اند.
اولویت دولتها مثل همیشه، نجات بانک ها، شرکت ها و
صاحبان سرمایه است. بانک های مرکزی در اروپا و آمریکا، چون سالهای 2008-2009 برای
این کار بسیج شده اند. تزریق هزاران میلیارد دلار به بازار برای حمایت از سرمایه
داران که به مقروض شدن هرچه بیشتر دولت ها منجر می شود، سیاست های اانقباضی بازهم
شدیدتری در زمینۀ دستمزدها و حقوق ها و کمک های اجتماعی و حمایتی را به دنبال
دارد. مثل همیشه ثروتمندان ثروتمندتر و فقرا فقیرتر می شوند و شکاف های طبقاتی
عمیقتر می گردند.
در ایران نظام سرمایه داری با خشونتی قرون وسطائی، هارتر
از نقاط دیگر جهان عمل می کند. تورم و بیکاری در ایران بیداد می کند و مزد کارگران
در ایران از پائین ترین مزدها در جهان است. سیستم تأمین اجتماعی در تار و پود فساد
مزمن، قادر به همراهی با میلیون ها کارگر و بیکار و بازنشسته نیست.
وضعیت زنان در ایران بویژه زنان کارگر و زحمتکش از این
هم بدتر است. زنان کارگر علاوه بر استثمار و ستمی که بر عموم کارگران حکفرماست
از ستم و تبعیض جنسیتی نیز رنج می برند.
کارگران مبارز و مدافعان حقوق کارگران زیر فشار نهادهای
سرکوب، به شدت تحت انواع ضربات و شکنجه و زندان و اخراج و توهین های قرون وسطائی
قرار دارند. در ایران، سالی که با گسترش بیماری کرونا تمام شد، سالی پر از درد و
رنج برای اکثریت مردم بود. در عین حال سالی سرشار از تجربۀ مبارزاتی برای بسیاری
از کارگران و زحمتکشان و دانشجویان بود. مروری بر آنچه در سال گذشته به
وقوع پیوسته، بخوبی این ادعاهای ما را ثابت می کند.
در آستانۀ سال گذشته، سیل ویرانگر در بعضی از استان های
فقر زده چون خوزستان، لرستان و گلستان و ... عید بسیاری از ساکنان این مناطق را به
درد و رنج بی خانمانی وعزا تبدیل کرد. در نبود کمکهای مؤثر دولتی و به رغم همیاری
توده ای و گسترش تشکل های مردمی برای کمک به مردمان محروم مناطق سیل زده که بعضاً
با سرکوب نیروهای نظامی و انتظامی و دستگیری هم روبرو شدند، داغی دردناک و دیرپا
بردل فرودستان مناطق محروم باقی ماند که از جراحات آن در آبانماه 98 به صورت خونین
فوران کرد و یکی از جنبش های بزرگ توده ای دوران اخیررا رقم زد. چند ماه پیش از آن
یعنی در مراسم اول ماه سال گذشته دهها تن از دانشجویان و شرکت کنندگان در تظاهرات
از جمله برخی اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد و غیره بازداشت شدند. برخی از آنها
ماهها در زندانهای رژیم ماندند و یا به حبسهای طولانی محکوم شدند.
در سالی که گذشت، جنبش دفاع و حمایت از بازداشتی های اول
ماه مه 98، یکی از درخشان ترین فصلهای مبارزاتی فعالان کارگری بود. جنبش اعتراضی
کارگران، معلمان و دانشجویان و بازنشستگان تا ماههای شهریور و مهر قطع نگردید.
محکومیتهای سنگین دانشجویان دستگیر شده در 11 اردیبهشت و در جریان اعتراضات بعدی،
ضربه ای بود که محیط دانشجویئ کشور را به شدت تکان داد. این روند با محکومیتهای
سنگین عدۀ بسیاری از فعالان کارگری همراه شد. در حالی که اعتصابات اینجا و آنجا در
کاغذ سازی پارس، کنتور سازی شهر صنعتی البرز، آذر آب و هپکوی اراک ادامه داشت.
هنوز مهر احکام ظالمانه و طولانی مدت و حکم قرون وسطایی
شلاق و تعیین وثیقه های سنگین نظام قضایی علیه کارگران و فعالان هفت تپه، فولاد
اهواز، کارگران شرکت واحد، دانشجویان و سایر عرصه های اجتماعی خشک نشده بود که
تجمع کارگران هپکوی اراک در محاصره گارد ویژه به خون کشیده شد. در حالی که ماه ها
و روزهای متوالی خیابان های اراک زیر پای کارگران معترض به لرزه درآمده بود،
کوچکترین اعتنایی به وضعیت فلاکت بار معیشت کارگران و وضعیت نابسامان شرکت صورت
نگرفت، اما به فوریت، نیروی گارد ویژه جهت قلع و قمع کارگران و خفه کردن فریاد حق
طلبی شان وارد عمل شدند.
سرکوب سنگین و مداوم هرگونه اعتراض در میان کارگران،
بازنشستگان، دانشجویان، معلمان و فرودستان، بغض و کینه ای را در میان توده ها
انباشت که با اولین جرقۀ 3 برابر شدن قیمت بنزین در آبانماه، ترکید و آتشی به پا
کرد که ارکان رژیم جهل و سرمایه را به لرزه در آورد. بیش از 25 استان و بیش از 65
شهر در همان روزهای نخست بپاخاستند تا به گرانی بنزین اعتراض کنند. رژیم با بسیج
ده ها هزار پاسدار، بسیجی، نیروی انتطامی، لباس شخصی ها و نیروهای ارتش این جنبش
اعتراضی را به خاک و خون کشید. صدها نفر کشته و ناپدید و هزاران نفر دستگیر و
زندانی شدند. هنوز هم رژیم از دادن آماراین کشتار وسیع خود داری می کند.
ترور قاسم سلیمانی، توسط دار و دستۀ ترامپ و تشدید تضاد
بین رژیم های ایران و آمریکا، فرصتی شد تا خامنه ای با استفاده از آن و برپائی
خیمه شب بازی تشییع جناره سردار جانی، بخواهد خیزش آبان و نتایج سیاسی آن را لوث
کند. اما سقوط هواپیمای اوکراینی و رو شدن دست مقامات سپاه در آن رویداد، این
ترفند را به کلی بهم زد. سرانجام پس از چند روز دروغگویی و بندبازی های رذیلانه،
مسئولان حکومت در کمال وقاحت و بیشرمی مجبور به اعلام و قبول اصابت موشک و ساقط
کردن هواپیمای مسافربری بویینگ ۷۳۷ اوکراین و کشته شدن 176 سرنشین آن توسط پدافند
موشکی سپاه شد. در پایان سال گذشته مردم نشان دادند که برای همیشه از این رژیم جدا
شده اند.
انتخابات قلابی مجلس با کمترین آرای شرکت کنندگان در
تاریخ جمهوری اسلامی برگزار شد. این به اصطلاح انتخابات، مشتی رجاله و فرصت طلب
سیاسی را روانۀ مجلسی کرد که اکثر آنان از اعوان و انصار مراکز قدرت آخوندی و
نظامی هستند و بقیه مجیزگویان این قدرت ها و در رأسشان بیت رهبری می باشند که تنها
فایده شان همراهی کالبد این رژیم به گورستان تاریخ خواهد بود.
آخرین تیری که در این سال بر پیکر رنج کشیده
کارگران و زحمتکشان پرتاب شد، تصویب مزد حداقل یک میلیون و هشتصد هزار تومانی بود
که کمتر از یک پنجم خط فقر است. حتی بر اساس محاسبات کارگزاران خود رژیم در شورای
عالی کار، مزد تصویب شده از یک سوم سبد معیشتی (بخوانید سبد جیره بندی) مورد قبول
این شورا کمتر است.
اول ماه مه (١١ اردیبهشت)، روزی است که ترس در دل سرمایه
داران و امید در دل کارگران می افکند. باید به هر وسیله که میتوانیم و به رغم
محدودیت هائی که اپیدمی کرونا بوجود آورده، خواسته های خود را به گوش همگان
برسانیم و این همان خواسته هائی است که ما در سال گذشته نیز فریاد کردیم:
* آزادی بی درنگ و بی قید و شرط زندانیان سیاسی و
عقیدتی،
* آزادی تمام دستگیرشدگان تظاهرات ها، معرفی تمام آمران
و عاملان سرکوب و تیراندازی به سوی تظاهرکنندگان،
* آزادی ایجاد تشکل های مستقل کارگری و فعالیت آنها،
* تعیین مزد حداقل بر اساس هزینۀ زندگی متوسط خانوار شهری
طبق آمار بودجه خانوار و افزایش َسالیانه چنین مزدی به تناسب تورم و رشد متوسط
بارآوری کار،
* ایجاد یک صندوق دولتی برای پرداخت فوری مزدهای عقب
افتادۀ کارگران،
* حل معضلات بازنشستگان در زمینۀ مستمری (دست کم معادل
مزد حداقل کارگران شاغل)، بیمۀ اجتماعی کامل، تأمین مسکن و حق نظارت نمایندگان
منتخب بازنشستگان بر صندوق های بازنشستگی و شرکت در ادارۀ آنها،
* خروج نیروهای سرکوبگر اعم از پاسدار، بسیجی، انتظامی،
امنیتی و لباس شخصی ها از دانشگاه ها، کارخانه ها و دیگر محل ها ی کار و فعالیت و
انحلال گشت ارشاد، خواستهای مبرمی اند که باید راهنمای جنبش اعتراضی باشند.
این خواست ها باید توأم با خواست برابری کامل حقوق
اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زنان با مردان، لغو تمام قوانین ارتجاعی ضد زن،
آزادی عقیده و بیان، آزادی اطلاع رسانی، حق اعتراض، لغو سانسور، حق اعتصاب،
تظاهرات و گردهمائی، جدائی دین از دولت و آموزش عمومی، حذف کمکهای دولتی به تمام
مؤسسات مذهبی، رفع ستم ملی، برابری حقوق همۀ ملت های ساکن ایران و حق آنها در
تعیین سرنوشت خود، مطرح شوند. در زمینۀ سیاست عمومی و سیاست خارجی رژیم، باید اصل
حکومت دینی، نظامیگری، شووینیسم و تلاش های دخالتگرانه و هژمونی طلبانۀ رژیم در
منطقه با صراحت و دقت نقد و افشا شوند و مبارزۀ پیگیر با آنها صورت گیرد.»
«منافع اساسی طبقۀ کارگر و آزادی این طبقه و تمام
زحمتکشان از استثمار، با حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی تضاد آشتی ناپذیردارند. هیچیک
از جناح ها و دسته های وابسته به رژیم، اصلاح طلبان درون و برون حکومت و یا
اپوزیسیونهای رنگارنگ بورژوائی نه قادر به تأمین منافع و حقوق کارگران اند و نه
چنین تمایلی دارند. حتی تحقق کامل خواستهای اقتصادی و سیاسی مبرمی که در بالا مطرح
شدند نیز برای آزادی کامل طبقۀ کارگر کافی نیستند هرچند به آن یاری می رسانند و
برای تکامل مبارزۀ طبقاتی اجتناب ناپذیرند. از این رو کارگران ضمن مبارزۀ پیگیر
برای دموکراسی و حقوق سیاسی و اجتماعی همۀ مردم، نباید از مبارزۀ اساسی خود با
نظام سرمایه داری در ایران و جهان، الغای کارِمزدی و طبقات، ذره ای منحرف شوند.
رسیدن به اهداف طبقۀ کارگر و توده های زحمتکش و استقرار دموکراسی واقعی در ایران
تنها با سرنگونی انقلابی رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و استقرار قدرت سیاسی کارگران
و زحمتکشان امکان پذیرند.»
اگر بخواهیم درسهای مبارزاتی سال گذشته و سالهای قبل از
آن را در چند جمله خلاصه کنیم، به این ضرورت ها میرسیم:
ضرورت مبارزۀ سیاسی کارگران؛ ضرورت ترکیب مبارزات
اقتصادی و سیاسی و ضرورت ایجاد سازمان های کارگری درخور این مبارزات یعنی حزب
سیاسی انقلابی طبقۀ کارگر و سندیکاهای مستقل کارگری در سطح کارخانه ها و دیگر
مراکز کار (مستقل از کارفرما، دولت، احزاب سیاسی و نهادهای مذهبی)
گرامی باد اول ماه مه روز اتحاد و مبارزۀ مشترک کارگران
جهان
به ضد نظام سرمایه داری!
سرنگون باد رژیم جهموری اسلامی با انقلاب کارگری!
زنده باد آزادی!
زنده باد سوسیالیسم!
کارگران
انقلابی متحد ایران - ٧ اردیبهشت ۱۳٩٩
===========
در صفی واحد به استقبال اول ماه مه می رویم!
اول ماه مه 1886 میلادی روزیست که کارگران شیکاگو با خواست 8
ساعت کار در روز به اعتصاب سراسری پرداختند.هرچند پلیس حامی سرمایه داران این
اعتصاب را به خاک وخون کشید، اما حرکت تاریخی کارگران شیکاکو به پرچم
همبستگی کارگران سراسر جهان تبدیل شد. اول ماه مه روزی است تاریخی که
به مسیررهایی بخش برای طبقه کارگر و کل بشریت تبدیل شده است . نظام سرمایه داری
براثر تمرکز هرچه بیشتر ثروت دردست مشتی کوچک وفقرعمومی اکثریت، جهان را به بربریت
کشانیده است. دیگر راهی نیست جز راه اکثریت همگانی که در آن هیچ بودگان همه
چیز گردند!
طبقاتِ حاکم تا به امروز، آزادی خود را در سلطه بر دیگر طبقات اعمال کرده اند،
تنها طبقه کارگر است که رهایی خود را در رهایی کل بشریت می تواند بدست آورد، زیرا که مالکیت بر طبیعت و ابزار تولید را
بصورت فردی منشاء تمام خسران وبدبختی کنونی جامعه بشری می داند و برآنست آنچه که
امروز بصورت ارزش اضافی از رنج زحمتکشان اخذ می شود وبه جیب مشتی کوچک بعنوان
انباشت سرمایه می رود، در نظام آینده از آنِ همگان است و برای رفاه وبهبود زندگی،
فرهنگ وبهداشت همگان بکار خواهد رفت.
کارگران ایران نیز طی صد سال گذشته به مبارزه ای بس سخت تحت دیکتاتوری سلطنتی
و جمهوری اسلامی برای بدست آوردن حقوق خود لحظه به لحظه و وجب به وجب جنگیده است.
اما با تمام صد سال مبارزه ناستوه و پیگیر ودائمی،امروزهمراه تهیدستان میلیونی
دیگر درزیرخط فقر زندگی می کنند.ازتشکل های کارگری مستقل خود محروم اند، حق تشکل و
حق اعتصاب ندارند و حتی از برگزاری مراسم روز جهانی کارگر اول ماه مه محروم هستند.این طبقه که شامل کارگران ومعلمان و بازنشستگان و پرستاران است امروزبرای
مقابله و مبارزه با سرمایه داری و از میان بردن رژیم حاکم متحدین بیشماری را به
همراه دارد که در جنبش های اجتماعی همچون زنان ، دانشجویان و رفع ستم ملی متشکل
هستند. این واقعیت را می بایست پذیرفت که بدون شرکت دوران سازِ طبقهی کارگر
درجنبش های اجتماعی، میتوان بجای سرنگونی انقلابی فقط نوعی پوست اندازی و یا
تغییرِشکلِ همین نظام را انتظار داشت.
امروزه رژیم جمهوری اسلامی به انتهای خط رسیده است. جنایات این نظام به
قدری در عمل برای تودههای مردم به اثبات رسیده که سقوط اش حتمی است. اگر چه
هنوز توازن قوا در میدان های نبرد خیابانی به سود جبههی انقلابی نچرخیده است اما
از هم اکنون افق پیروزمندانه آن بوضوح دیده می شود.
ما در اول ماه مه، پرچم سرخ این انقلاب را بدور از هرگونه فرقه گرائی و
گروه گرایی در هرکجای دنیا که هستیم همراه کارگران جهان بر دوش می
کشیم. باید دراتحاد جنبش کارگری با دیگر جنبش های اجتماعی یکی شویم ،باید در
این روز در یک صف متحد بایستیم وصدای رسای کارگران درایران را در جهان منعکس کنیم.
بی تردید کارگران و سایر زحمتکشان با پرچمی متحد و با اتکا به نیروی مستقل خود
جنازه ی رژیم جمهوری اسلامی را از خیابان ها بر می دارد وبه گورستان تاریخ
خواهد سپرد .
کمیته برگزاری سراسری اول ماه مه، با آگاهی به این
واقعیت که رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی بیش از چها ر دهِه است که از برگزاری
اول ماه مه جلوگیری کرده، مصمم است در حمایت از طبقه کارگردر ایران، برای آزادی
زنان و مردان, کارگران و تمامی زندانیان سیاسی، برای دفاع از حق مسلم طبقه کارگر
در ایجاد تشکل های مستقل خود و بدیل اداره شورایی ، در خارج از ایران ،اول ماه مه
را سراسری و مشترکاً با همراهی کلیه تشکل هاو نهادهای حامی کارگران و زحمتکشان،
بنام روز همبستگی با طبقه کارگردر ایران برگزار کند.
زنده باد اول ماه مه، روزهمبستگی جهانی کارگران
پیش بسوی برگزاری متحدانه روز اول ماه مه در سراسر جهان
کمیته مشترک برگزاری سراسری مراسم اول ماه مه در خارج از کشور
اردیبهشت 1399ـ مه 2020
================
زنده باد اول ماه مه، روزهمبستگی جهانی کارگران
پیش بسوی برگزاری متحدانه روز اول ماه مه در سراسر جهان
بحث و گفتگو، شعر و
موسیقی
همه فعالین کارگری،
سیاسی، مدافعین و طرفدارن جنبش کارگری را دعوت میکنیم که با هم روز جهانی کارگر،
روز مبارزه و اتحاد را برگزار کنیم!
پالتالک
Iran Karegaran Dar Avale Mahe May
جمعه 1 ماه مه 2020
ساعت 19.00 بوقت اروپای مرکزی
شورای برگزاری اول ماه مه
اردیبهشت 1399ـ مه 2020
====================================
خجسته باد روز جهانی کارگران, اول ماه مه
شورای مستقل همبستگی با
جنبشهای اجتماعی در ایران:
خجسته باد روز جهانی کارگران، اول ماه مه
خجسته باد روز جهانی کارگران، اول ماه مه
اول ماه مه فرا میرسد.
فرا رسیدن این روز خجسته را به همه کارگران و زحمتکشان جهان و بویژه کارگران شریف
کشورمان که بار تورم و گرانی, سرکوب و آزار نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی را مضاف
بر تاخت و تاز ویروس ویرانگر کرونا که بیشترین صدمات را به طبقه کارگر تحمیل
میکند, تحمل می کنند, تبریک میگوئیم. آنها که هم اکنون تعیین حداقل دستمزد رژیم را
که سقف حقوق کارگران را یک میلیون و ۸۳۵ هزار تومان اعلام کرده و بارها زیر خط فقر میبایستی در سبد تامین
مایحتاج خانواده بگذارند و پاسخگوی فرزندان خود باشند. اول ماه مه که یادآور
مبارزات کارگران و زحمتکشان علیه مناسبات غیر عادلانه سرمایه داری جهانی است,
همچنین انعکاس فریاد عدالتخواهی همه کسانی است که قربانی استثمار و استبداد هستند.
این روز نمایشگر قدرت
لایزال رزم و مبارزه این طبقه نیز هست. قدرتی که با اتحاد و همبستگی خود میتواند
چرخش و گردش تولید را در دستهای توانای خود بگیرد و مناسبات جهانی سرمایه داری را
با یک اراده واحد و همبسته فلج نماید. میتواند چرخش و مکانیسم هر مناسباتی را
متاثر کند و جهان را بکام پابرهنگان و گرسنگان شیرین نماید. سرود انترناسیونال که
سالها پیش نواخته شده است گویای حقیقت نهفته در اردوی کار و زحمت است. زمان آن فرا
رسیده است که همبستگی کارگران و زحمتکشان کشورمان درسهایی گران به نظام سرکوبگر و
استبدادی حاکم دهند و جملگی بپا خیزند. اردوی گرسنگان تا کنون درسهایی فراموش
ناشدنی از جمله دی ماه 96 و آبانماه 98 به استبداد حاکم داده اند. شورش قریب
الوقوع آنان میتواند تومار بیداد را در هم بپیچد و دنیایی نوین را ارمغان بیاورد.
برخیز ای داغ لعنت
خورده!
زنده باد اول ماه مه
روز جهانی همبستگی کارگران و زحمتکشان
شورای مستقل همبستگی با
جنبشهای اجتماعی در ایران
26.4.2020
iransolidarity@gmx.at
سرود انترناسیونال را
در لینک زیر بشنوید
=================
گرامی باد روز اول ماه مه روز همبستگی جهانی کارگران همه
کشورها!
نهاد های همبستگی با
جنبش کارگری در ایران –
خارج کشور
صد و سی سال پیش، انترناسیونال کارگری موسوم به انترناسیونال دوم؛ برای
گرامیداشت یاد کارگران آمریکائی، که پس از برگزاری باشکوه تظاهراتی عظیم و سراسری
و درخواست روزکار هشت ساعته، در درگیری با پلیس شیکاگو به خاک افتاده و تنی چند از
آنان به چوبه های دار سپرده شده بودند، این روز را روز اعلام همبستگی مبارزاتی
کارگران همه کشورها با یکدیگر نامیدند. این روز، روز قدرت نمائی جهانی کارگران و
بزرگداشت زحمات تا کنونی طبقه جهانی کارگر و یادآوری خونهائی است که پرچم
مبارزه طبقانی کارگران را به رنگ سرخ درآورده است.
امسال، باردیگر به استقبال
این روز میرویم، در جهانی که طبقه کارگر و زحمتکشان دیگر، علاوه بر تحمل فشار طاقت
فرسای بیعدالتی های ناشی از تداوم حیات سرمایه داری و جهانی شدن
نئولیبرالی آن، مورد تهاجم ویروس کرونا نیز قرار گرفته اند.
سال گذشته سال تشدید مبارزات کارگران بر علیه ادامه تهاجمات سرمایه داران بود،
از هفت تپه، هپکو، فولاداهواز، معلمان و بازنشستگان ایرانی تا کارگران و زحمتکشان
شیلیائی، آرژانتینی، اکوادوری، لبنانی، عراقی، هندی، ایتالیائی، آلمانی،
فرانسوی.... در همه جا ما با مقاومت توده ای در برابر حملات سرمایه داران و
دولتهای حافظ سرمایه به سطح زندگی، شرایط کار و دستاوردهای کارگران روبرو بودیم.
به اشکال و دامنه متفاوت اما با هدف و مضمونی مشابه. سالها بود که چنین فوران
همزمان و دامنه داری از مبارزات کارگران و زحمتکشان کشورهایی با شرایط رشد، ساختار
و جغرافیائی بکلی متفاوت، در تقابل با طبقه سرمایه دار و دول سرمایه داری گوناگون
با سیاستهائی با مضمون یکسان در کشور خودی! اعلام همبستگی متقابل میان
مبارزان درگیر در آن! از جلیقه زردها و اتحادیه های مبارز فرانسوی تا دانشجویان
سوسیالیست ایرانی! دیده نشده بود. آری در سالی که گذشت، همبستگی مبارزاتی
کارگران و مبارزین ضدسرمایه داری چندین روز از تبار اول ماه مه را در بستر مبارزات
کشورهای مختلف به نمایش گذاشت. پرتوان باد این همبستگی و همیاری درعمل مبارزاتی
کارگران و زحمتکشان جهان !
در سالی که گذشت، نظام سرمایه داری در کشورهای اصلی آن نشانه های جدی از ورود
به سیکل جدیدی از بحران را بروز داده بود. در سه ماه آخر سال میلادی گذشته، تولید
صنعتی در آلمان، ژاپن و فرانسه دچار افت شده و در چین و آمریکا با کاهش و کند شدن
رشد روبرو بودند. بویژه صنعت خودروسازی، موتور صادرات کشورهائی چون آلمان و
فرانسه، با پس رفت آشکاری روبرو شده بود. در سپتامبر گذشته بانک فدرال آمریکا
در یک هفته و درسه نوبت مجبور به دخالت و تزریق نقدینگی در " بازار مالی بین
بانکها" شد. چیزی که از بحران 2007 بدینسوی دیده نشده بود. اقتصاد کشورهای
بزرگ سرمایه داری به نقد بسوی بحران میرفت. اما بروز اپیدمی ویروس کرونا نه تنها
به یک ضربت تولید و اقتصاد کشورهای جهان را با رکود شدید و ناگهانی روبرو کرد بلکه
فجایع ناشی از ادامه حیات ننگین سرمایه داری را با شدت بیشتری آشکار کرد. تلفات
ناشی ازاین بیماری در تمام کشورهائی که سیاستهای دول سرمایه داری
به بازپس گرفتن بخش مهمی از دستاوردهای پس از جنگ جهانی دوم منجر شده
بود، ضعف شدید این دولتها در دفاع از شهروندان کشورهای خود را به نمایش گذاشت.
نابودی بخش مهمی از بیمه های اجتماعی، بهداشت عمومی و حمایت از بیکاران یعنی آنچه
که به نام " دولت- رفاه"، در اثر جنبشهای قدرتمند کارگری و رهائی بخش پس
از جنگ جهانی دوم وعقب نشینی ناگزیر سرمایه در مقابل اردوگاه کار، بوجود آمده بود،
زیر ضربات این سیاستها، به شدت خود را نشان داد. عدم دسترسی برابر به امکانات
بهداشتی، پزشکی و داروئی، نه تنها مابین کشورهای مختلف، بلکه در سطح هر کشور نیز،
اختلافات سطح زندگی و طبقاتی ناشی از مناسبات سرمایه داری را بیش از بیش برملا
کرد. خصلت انگلی و غارتگر این سیاستها در برابر همه کارگران و حقوق
بگیران کشورهای مختلف بازهم بیش از بیش عیان شد. مدافعان قلم به مزد این سیاستهای
سرمایه داری، امروز در موقعیت دفاعی قرار گرفته اند و کارگران جهان و طرفداران
حرکت به طرف سوسیالیسم فرصت کم نظیری برای تهاجم نظری و ایدئولوژیک بدست آورده اند
تا بطور نظام مند به افشای این مدافعان نظام سرمایه داری بپردازند. بویژه آنکه
بروز این اپیدمی که در واقع سومین نسل از ویروس های صنعتی ناشی از شرایط ناگوار
محیط زیست در اثر گسترش مناسبات سرمایه داری به تمام گوشه کنار جهان از جنگلهای
آمازون و کنیا تا منطقه ووهان چین و نابودی محیط زیست همراه و همپای آن، بوضوح
نشان میدهد که اشتهای سیری ناپذیر سرمایه به سود و انباشت بازهم بیشتر سرمایه در
هر دور تولید وتوزیع، دیگر نه در سطح یک یا چند کشور بلکه در پهنه گیتی، ضربات
جبران ناپذیری را به طبیعت وارد کرده است. گرمایش زمین، ویروسهای صنعتی، بیماری
ابولا، آلودگی بی حد وحصر هوا و مرگ و میر همراه آنان، همه و همه نشان میدهند که
ادامه حیات سرمایه داری نه تنها با خود نابرابری و بربریت را به ارمغان آورده بلکه
اساسا ادامه حیات نژاد بشر در کره زمین را به خطر انداخته است. امسال در سراسر
جهان کارگران و حقوق بگیران دیگر اول ماه را به روز به چالش کشیدن نظام جهانی
سرمایه داری تبدیل خواهند کرد، حتی اگر ویروس کرونا امکان تجمعات فیزیکی را از آنان
سلب کند! شعار ما اینست وقت آن رسیده است که می بایستی جهانی دیگر را بر پا کرد!
جهانی عاری از اختلافات طبقاتی و در هماهنگی با طبیعت! جهانی بر اساس برنامه ریزی
هوشمندانه تولید و بازسازی طبیعت نیمه ویران و نه بر اساس تولید لگام گسیخته در
جستجوی سود نابود کننده طبیعت و ایجاد شدیدترین نابرابری های طبقاتی و اجتماعی!
در ایران رکود و تورم توامان که نتیجه مستقیم سیاستهای نئولیبرالی دولتهای
گوناگون از رفسنجانی تا روحانی، ماجراجوئیهای نظامی و هسته ای، هزینه سرسام آور
دستگاه سرکوب و نهادهای انگلی رژیم اسلامی و در اثر تحریمهای یکجانبه و مغایر با
معاهده های بین المللی دولت ایالات متحده آمریکا تشدید شده است، شرایط زندگی روز
به روز دشوارتری را بر مردم ایران و بویژه کارگران و حقوق بگیران و لشکر عظیم
بیکاران تحمیل کرده است. گرانی و بیکاری تواما ارمغان این سیاست بوده است."
دولت امام زمان" وعده بهشت را در آسمان داده ولی جهنمی واقعی بر روی زمین به
پا کرده است. سرکوب خونین جنبش درخشان کارگران و تهیدستان شهر و روستا در آبانماه
گذشته بعنوان تنها " سیاست ممکن" با حمایت تمام جناحهای حاکمیت، در متن
ادامه و گسترش جنبش اعتصابی – اعتراضی کارگران در دفاع از سطح زندگی خود، ممانعت
از بسته شدن واحدهای تولیدی و خدماتی، مبارزه با خصوصی سازیها و... فاصله عظیمی را
که بین مردم ایران و رژیم حاکم وجود دارد بازهم بیشتر و آشکارتر به نمایش گذاشت.
پایه اجتماعی رژیم حاکم هرگز به این کوچکی نبوده و عملا محدود به مزدوران و حقوق
بگیران دستگاه دولتی سرکوب و دستگاههای ایدئولوژیک دولت ولایت شده و رفتار رژیم را
به سوی سیاست خشونت حداکثری سوق داده است.
علیرغم تمام سرکوبها و بگیر و ببندها، جنبش اعتراضی – اعتصابی کارگران و
زحمتکشان ایران در سال گذشته، در کشوری که حق اعتصاب و تشکیل سازمانهای مستقل
کارگری و کارمندی ممنوع است، با قدرت بیشتری ادامه یافت. طرح شعارهای کار،
نان، آزادی، مسکن، زندگی بهتر و در مواردی طرح صریح خواسته های کنترل کارگری و
اداره شورائی پله جدیدی در رشد آگاهی و سطح تقاضاهای به حق کارگران را نشان می زند.
فعالان کارگری نشان دادند که در مقابل حاکمیتی ناتوان، از طرح مدیریت کارگری و به
دست گرفتن امور به دست خود ابائی ندارند. آنها نشان دادند که جنبش کارگری ایران
گام به گام به قدرت واقعی و تعیین کننده خویش آگاهتر از پیش شده و به جلو
میرود. لزوم ایجاد نهادهای کارگری و مردمی مستقل بار دیگر خود را نشان میدهد.
ایجاد کمیته های محلات و امداد توسط جوانان و کارگران برای مقابله با تهاجم ویروس
کرونا و آشکار شدن چندباره ناتوانی همه جناحهای حاکم که جز غارتگری، اختلاس و
سرکوب شیوه دیگری ندارند، یادآور ابتکارات دوران مبارزات ضدسلطنتی بود و نشان
میدهد که دست زدن به این اشکال تعاونی و شورائی در حافظه طبقاتی کارگران و
زحمتکشان ایران ریشه عمیقی دارد. این همه نوید امکان واقعی برپائی جامعه ای نوین،
عاری از سرمایه داری و طبقات استثمارگر، عاری از ستمگری بر زنان و ملل ساکن ایران
بر فراز خرابه های جمهوری اسلامی را میدهد.
رشد موازی اعتراضات مطالباتی کارگران و خیزش اعتراضی خیابانی در سال
گذشته، وظیفه پیوند زدن این دو به یکدیگر را با شدت بیشتری مطرح کرد.
لزوم ایجاد هر چه گسترده تر و متنوع تر تشکیلات مستقل کارگری، کارمندی،
محلات و نمایندگی کردن از خواست های عمومی جامعه که بازتابی پرنگ در خیزش
آبانماه 98 داشت بعنوان بدیل کارگری باز هم خود را
نشان میدهد. تلاشهای دلاورانه زنان و مردان فعال جنبش کارگری و دیگر جنبشهای
اجتماعی درین راه به چشم میخورد. و این در هنگامه سرکوب نظام مند این فعالان،
ادامه صدور احکام زندان و به بند کشیدن آنان!
"نهاد های همبستگی با جنبش کارگری در ایران – خارج کشور" دراین روز همبستگی جهانی
کارگران، بار دیگر به این زنان و مردان شیردلی که در سخت ترین شرایط به کار مبارزه
و سازماندهی کمر همت بسته اند، درود فراوان رسانده و بار دیگر همبستگی عملی خود با
این مبارزه را اعلام میکنند.
زنده باد اول ماه مه روزجهانی همبستگی کارگران همه کشورها!
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران!
زنده باد آزادی! زنده باد برابری حقوق زن و مرد!
زنده باد سوسیالیسم !
boltanxaberi@gmail.com
اردیبهشت 1399 – مه 2020
--------------------------------
اول ماه مه، ویرس کرونا،بحران جهانی سرمایه وروزنه انقلاب !
منتشرشده روی 30 آوریل,
2020
سازمان زنان هشت مارس
امسال در شرایطی اول ماه مه، روز کارگران جهان، جدا از مرز، ملیت، جنسیت، رنگ و نژاد فرا می رسد که شیوع ویروس کرونا بحرانی جدی را در مقابل همه مردم دنیا قرار داده است. اگر چه حملات این ویروس به بدن انسان ها ، فقیر و غنی نمی شناسد، اما وقتی این ویروس به بدن انسان هایی که از خوردن میوه و غذاهای ویتامین دارمحروم اند، در خانه های فرسوده، چندین نفر در یک اتاق کوچک زندگی می کنند، از بیمه درمانی برخوردار نیستند ومهم تر این که در پی لقمه ای نان، برای این که خود و فرزندان شان از گرسنگی نمیرند، ناگزیرند از خانه خارج شوند و بیشتر در معرض ابتلا به این ویروس قرار گیرند، روشن است که بیشترین قربانیان از میان این مردم زحمتکش خواهد بود.
در شرایطی روز کارگر فرا می رسد که مردم جهان به چشم خود می بینند که همه
کشورها از جمله کشورهای امپریالیستی، همان کشورهایی که از چپاول و ویرانی و فوق
استثمار اکثریت مردم جهان فربه شده اند، هیچ گونه آماده گی برای این شرایط بحرانی
نداشتند. چرا که موضوع این سیستم سرمایه داری-امپریالیستی حاکم بر جهان کسب سود و مافوق
سود است که حاصل روابط تولیدی و اجتماعی استثمارگرایانه است. بر این پایه، سلطه
گری، رقابت، ستم، استثمارو فوق استثمار،نژاد پرستی، جنگ، جنگ های نیابتی، ستم
جنسیتی و…. قرار داشته و دارد و بر اساس این منطق سرمایه داری، جان انسان ها ارزش
ندارد.
در گیرو دار این بحران جهانی که هر روزه جان هزاران نفر را می گیرد، رقابت های
امپریالیستی در رابطه با کشف داروی ضد کرونا بالا گرفته و هر یک تلاش دارند
تحقیقات علمی و پیشروی ها در این زمینه را ازیکدیگر پنهان کنند. چرا که مهم ترین
منطق این سیستم و گرداننده گان آن را نه رفع نیازهای مردم، نه رفاه و آسایش مردم،
نه بهداشت و سلامتی مردم، بلکه سود و فرماندهی سود بر همه چیز حتا نسبت به جان
انسان ها تعیین می کند. کشف داروی ضد کرونا توسط هر کشورامپریالیستی قرار است به
عنوان اهرمی جهت کسب هر چه بالا ترسود و انباشت سرمایه عمل کند.
در شرایطی که گسترش ویروس کرونا جان میلیارد ها انسان را تهدید می کند، بسیاری
از مردان و زنان در سراسر جهان به خاطر حفظ سلامت خود و فرزندان شان مجبورند در
خانه به سر برند. خانه ای که قرار است مکان امنی برای فرار از مبتلا شدن به ویروس
کرونا باشد. اما این خانه برای میلیاردها زن در سراسر جهان نه تنها امن نیست بلکه
به مکان زجر، شکنجه و خشونت گسترده و قتلگاه شان توسط مردان بدل گشته است.
قرنطینه شدن بسیاری از خانواده ها در مقیاس جهانی نه تنها خشونت بر زنان را تشدید
نموده است، بلکه فشار مضاعفی را بر زنان در سازماندهی «وظایف» خانگی و هم زمان رو
برو شدن با انتظارات بیش از حد مردان خانه وارد آورده است. کار طاقت فرسای خانه
چندین برابر شده و انرژی میلیون ها زن را به خود اختصاص داده است. مردان در خانه
ها نقش دولت و نیروی نظامی را بر عهده گرفته و از زنان و کودکان نسق کشی می کنند.
در خشونتی که از جانب مردان بر زنان در همین دوره اعمال شده و می شود، مرز، ملیت،
رنگ و نژاد و طبقه معنایی ندارد، اگر چه سهم اکثریت زنان یعنی زنان طبقات زحمتکش و
محروم از تقسیم ستم جنسیتی و خشونت ناشی از آن بی داد می کند.
در جوامعی هم چون ایران که رژیمی تئوکراتیک در آن حاکم است، هر مردی تحت حمایت
قانون ضد زن مبتنی بر شریعت اسلامی، عرف و سنت و فرهنگ تهوع آور پدرسالاری حاکم حق
دارد هر نوع خشونتی را بر زن اعمال کند. در همین دوره شیوع ویروس کرونا در ایران،
خشونت بر علیه زنان به قدری تشدید شده است که سازمانی همانند بهزیستی مجبور شده
است شماره تلفن مخصوص برای زنان خشونت دیده باز کند.
در شرایطی به استقبال روز جهانی کارگر می رویم که زنان این نیمی از جمعیت
کارگران و زحمتکشان جهان به عنوان کارگر «آزاد مزدی» به رسمیت شناخته نمی شوند.
چرا که پنهان کردن این حقیقت توسط سرمایه داران امپریالیستی، آنان را قادر می سازد
که نیروی کار عظیم زنان را به ارزان ترین قیمت در اختیار بگیرند. میلیون ها زنی که
در کشاورزی های مکانیزه شده توسط سرمایه داران امپریالیستی در کشورهای در حال
«توسعه» سازماندهی شده اند برای صادرات انبوه محصولات شان به کشورهای پیشرفته، فوق
استثمار می شوند. علاوه بر صنعت کشاورزی میلیون ها زن در کشورهای جهان سوم هم چون
بنگلادش در مشقت خانه هائی از قبیل صنایع نساجی برای سرمایه داران غربی، شش روز در
هفته با ساعات کار طولانی، حقوقی معادل یک دلار در روز به تولید مشغول اند و چرخ
کارخانه ها را به حرکت در می آورند. نیروی کار ارزان زنان در سراسر جهان نسبت به
هم طبقه خود یعنی مردان کارگر باعث شده است میلیون ها زن سرپرست خانواده برای این
که بتوانند زندگی محقرانه خود و فرزندان شان را ادامه دهند به هر بیگاری و فوق
استثماری تن دهند. این ها نمونه های کوچکی است از «دستاوردهای» جهانی شدن سرمایه.
در شرایطی طبقه کارگر و زحمتکشان در ایران به استقبال اول ماه مه می روند که
اقتصاد ورشکسته جمهوری اسلامی، ورشکسته تر شده است. اقتصاد به گل نشسته و ادامه
تحریم ها، باعث بیکاری، فقر و فلاکت اکثریتی از مردم خصوصا کارگران، زحمتکشان و
تهیدستان جامعه شده است. با شیوع ویروس کرونا تضاد طبقاتی در ایران به نقطه اوج
رسیده و هر آن می تواند آتش مبارزات را برافروخته و موج وار پیش رود. موج مبارزاتی
که در پیش است مختص به ایران نخواهد بود و محرومان و تهیدستان بسیاری از کشورها را
در بر خواهد گرفت.
همین دوره چند ماهه از پیدایش و شیوع ویروس کرونا بیش از پیش روشن کرد که نظام
سرمایه داری حاکم بر جهان که اساس و حیاتش بر مبنای کسب هر چه بیشتر سود قرار
داشته و جان انسان ها هیچ ارزشی برایش ندارد ومحیط زیست را در خدمت به انباشت
سرمایه به مرز نابودی کشانده است را باید از بیخ و بن سرنگون کرد.
در این دوره حساس و سرنوشت ساز، وظیفه همه نیروها، کارگران و زحمت کشان مرد و
زنی که رویکرد، متد و روش آگاهانه و انقلابی برای رها کردن خود و طبقه خود از بند
ستم و استثمار دارند، این است که در راه رهایی همه ستمدیدگان گام بردارند.
می بایست روابط و مناسبات تولیدی، فرهنگ و ایدئولوژی طبقات ستمگر را از ریشه
دگرگون سازند. نیاز به رهایی همه زنان از قید ستم جنسیتی وهم چنین نجات کره زمین
را دارند. تنها با این دورنما است که کارگران و زحمتکشان آگاه و انقلابی می
توانند مبارزاتی که در پیش است را هدایت کرده و مسیر پیشروی آن را تضمین نمایند.
بر گرفته از نشریه هشت مارس شماره 50
======
گرامی باد اول ماه می روز جهانی کارگر!
هیچ راهی جز اتحاد بزرگ زحمتکشان نمانده است
اول ماه می، روز جهانی کارگر در حالی فرا میرسد که نظام جهانی سرمایهداری با شتاب به کام بحران رکود دیگری فرو میرود و شیوع ویروس کرونا، معایب ذاتی و ساختاری این نظام را بار دیگر در برابر چشمان بشریت آشکار کرده است.
سیاست نئولیبرالی ترجیح خصوصی سازی بهداشت و درمان و سود اقلیت یک درصدی، بر سلامت اکثریت ۹۹درصدی است که به جانباختن گروههای بزرگی از انسانهای محروم در سراسر جهان منجر شده است.
در کشور ما در اثر سیاستهای حاکمیت، گرسنگی با کرونا در نابودی معیشت و حق حیات ما، مزد و مستمری بگیران همدست شدهاند.
ترکیب بحران مزمن، رکود ساختاری، تحریم های مرگبار، فساد ساختاری، استبداد فراگیر با ویروس کرونا، نابودی گستردهتر مشاغل، سرکوب دامنهدارتر حقوق و مستمریها، دشوارتر شدن زندگی بازنشستگان را بههمراه داشته است و خطر فلاکت گسترده و سراسری، همهی فرودستان و زحمتکشان را تهدید میکند.
در شرایطی به استقبال روز کارگر میرویم که کارگران بسیاری اخراج شدهاند و بهجای دریافت بیمهی بیکاری، بهدنبال حقوقهای معوقه و عیدی خود از کارفرما هستند.
اکثر کارگران در کارخانهها به نبود یا کمبود ماسک و مواد ضدعفونی کننده معترض هستند چرا که بسیاری از آنها به بیماری کرونا مبتلا شدهاند.
پرستاران که جان خود را برای نجات بیماران کرونا فدا کردند، حق شان را با اخراج و عدم پرداخت معوقات کارانه دریافت کردند. همچنین با کمبود وسایل بهداشتی مواجهاند و جانشان در معرض خطر است.
معلمان برای تدریس با مشکلات عدیدهای مواجهاند و تعداد کثیری از جمعیت دانشآموزی گوشی و اینترنت ندارند.
از همه سو مشکلات مردم را احاطه کرده که در این میان مسئلهی افزایش ناچیز و حداقلی حقوق و دستمزد معضل بزرگی برای مزد و مستمری بگیران است. شاهدیم که بهجای همسانسازی، روش قطره چکانی و وعدههای توخالی را در پیش گرفتهاند! اموال بینالنسلی بازنشستگان در شرکتهای تامین اجتماعی را به تاراج بورس گذاشتهاند. به جای اجرای کامل قانون مدیریت خدمات کشوری که مطالبهی اصلی فرهنگیان است، طرح رتبهبندی را با ابهام در بودجه به اهرمی برای شکاف اندازی بین گروههای مختلف فرهنگیان تبدیل کردهاند! حداقل دستمزد کارگران را در شرایط تورم بالای ۴۰درصد، ۲۱درصد تعیین کردند. به کارگران ساختمانی، بی ثبات کاران، بیکاران، رانندگان، زنان سرپرست خانوار و کسبهی جزء، وعدهی بستههای حمایتی و وام ارزان دادند اما اکثریت بزرگ گروههای آسیب دیده از کرونا هیچ حمایتی دریافت نکردهاند.
پاسخ همهی تلاشهای صنفی و مطالبهگری، زندان، پرونده سازی امنیتی، اخراج از کار و سرکوب به اشکال دیگر بوده است. در اوج بیماری احضار و بازداشتها همچنان ادامه دارد.
عملا همهی آنانی که برای حقوق زنان، کارگران، بازنشستگان، فرهنگیان، پرستاران، معدنچیان، رانندگان، بیثباتکاران، کشاورزان، معلولان، کودکان کار و خیابان و اصناف مختلف تلاش میکنند، سرنوشت مشابهی دارند. برای گشایش چشم انداز زندگی در برابر فلاکت کنونی و دورنمای سیاهی و فروپاشی، هیچ راهی جز اتحاد بزرگ این اقشار نمانده است.
ضروریست که همهی گروهها و محافل حامیِ حقوقِ "بازنشستگان"، همسوئی کنشگرانه در مطالبهگری را تقویت کنند.
بر بخش سازمان یافتهی نیروهای این طیف است که به دور از خود محوریها، وظیفهی ایجاد همگرایی بزرگ نیروها را در مبارزه برای آزادی و عدالت اجتماعی در کانون توجه خویش بگذارند.
۹۹/۲/۱۰
اتحاد بازنشستگان
=======
بیانیه ی انجمن صنفی فرهنگیان شاغل
و بازنشسته کرمانشاه به مناسبت هفته ی معلم
به نام خداوند جان و خرد
با درود و تبریک روز معلم خدمت همکاران گرامی
بزرگداشت مناسبت ها به خاطر یادآوری و پافشاری بر ارزشهای نهفته در آن هاست
خدمات و وجود همه ی اقشار جامعه که قدمی در جهت نیازهای مورد قبول مردم بر می دارند قابل تقدیر است و اگر مفاهیم خاصی مانند فرهنگ و فرهنگی بیشتر جلوه گر می شود قطعا مسئولیت آنها نیز در قبال اجتماع افزون تر می باشد
معلم به حکم رسالت ذاتی خودکه تعلیم و تربیت، افزایش آگاهی برمبنای تجربه(علوم) و ترویج اخلاق انسانی است برخلاف بعضی مراکز هیچگونه امتیاز خاص(بدون اینکه برای مردم سودمند باشند) و یک جانبه ای نه انتظار دارد و نه می پذیرد
کار معلمی بعد از تامین نیازهای زیستی به این دلیل بالاترین اهمیت را دارامی باشد که با پیچیده ترین موجود زنده یعنی انسان آن هم کودک و نوجوانی که درمراحل رشد و شکل گیری شخصیت قرار دارد درحال تعامل است
در کشور ما هر چند از جهات بسیاری کمبودها و تبعیضات فراوانی داریم ولی خوشبختانه از نظر نام گذاری و تعیین مناسبت ها در رتبه ی اول جهان(ازجمله روز زن، دختر، کودک ، جوان و ...) هستیم! اما از حق نباید گذشت فقط در نامگذاری توجه فوق العاده ای به این وارثان انبیا شده است !
اما از نظرحقوق و منزلت اجتماعی شاید بیشتر از هر گروه و طبقه ای مورد انواع تبعیض و ستم قرار گرفته اند که بیان موارد اندکی به وقت بسیاری نیازمند است
امسال در حالی به مراسم گرامیداشت مقام معلم نزدیک می شویم که یکی ازشریف ترین آنها یعنی آقای محمد حبیبی عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران (تهران) به خاطر بیان گوشه ای از ظلم و ستم موجود درآ.پ.و درچهارچوب قانون اساسی مانندحق آموزش رایگان برای همه و موارد مشابه حدود دو سال است در زندان به سر می برند و در این شرایط شیوع بیماری کرونا نه تنها آزاد نشده اند بلکه به صورتی کاملا ناعادلانه از کار اخراج گردیده اند
بنابراین ما انجمن صنفی فرهنگیان شاغل و بازنشسته ی کرمانشاه به حکم وظیفه ی انسانی ملی و همکار بودن علاوه براعتراض شدید به حکم اخراج و تقاضای لغو آن، ایشان رابه دلیل شایستگی های فراوان به عنوان معلم نمونه معرفی می نماییم .
انجمن صنفی فرهنگیان شاغل و بازنشسته کرمانشاه
گرامی داشت روز جهانی کارگر و روز معلم، و ضرورت اتحاد
عمل در این دنیای بیدادگر و سودمحور!
منتشرشده روی 30 آوریل,
2020
مادران پارک لاله ایران
امسال روز جهانی کارگر و روز معلم را در شرایطی گرامی میداریم که مردم ایران و جهان به شدت درگیر ویروسی کشنده به نام کووید ۱۹ هستند و تا این لحظه بر مبنای اطلاعات اعلام شده در سایت دانشگاه جان هاپکینز، ۳ میلیون و ۱۸۷ هزار و ۹۱۹ نفر را مبتلا کرده و جان ۲۲۶ هزار و ۷۷۰ نفر را گرفته است. ویروسی که هنوز مشخص نیست چگونه منتشر شد و چرا دولت ها نتوانستند جلوی گسترش آن را بگیرند.
هم چنین بر مبنای آمارهای رسمی سراسر دروغ ایران، تا به حال حداقل ۹۳ هزار و ۶۵۷ نفر در ایران مبتلا شده و ۵ هزار و ۹۵۷ نفر کشته شدهاند،
در حالی که گفته میشود آمار واقعی مبتلایان و کشته شدگان در خوش بینانه ترین
وضعیت چندین برابر این تعداد است و حکومت با مهندسی اطلاعات یا حذف شهرهایی، آمار
مبتلایان و کشته شدگان غیر واقعی را اعلام می کند.
در این شرایط هزاران نفر از ضعیف ترین طبقات و اقشار جامعه در ایران و جهان
بیکار شده و از حداقل های زندگی خود محروم شده اند. هم چنین خشونت خانگی به شدت
افزایش یافته و بیداد میکند و زنان در تعدیل نیروهای انسانی جزو اولین گروهی
هستند که بیکار خواهند شد و از دو سو مورد تبعیض و تحقیر قرار می گیرند، هم از سوی
کارفرما و هم از سوی جامعه مردسالار و خانواده. خیرگزاری کار ایران (ایلنا) در
گزارشی که به بررسی وضعیت بازار کار ایران پرداخته گفته است: «نه تنها زنان دستفروشی که هر روز آنها را در مترو یا پیادهروهای شهر میدیدیم که بخش قابلتوجهی از زنان کارمند و کارگر هم بیکار میشوند و نمیتوانند بیمه بیکاری بگیرند.میدانیم که زنان زیادی هستند که به صورت توافقی مشغول به کار هستند.منشیهای پزشکان، کارگران خدماتی، کارمندان دفاتر خصوصی و…در بسیاری موارد زیر یک میلیون تومان حقوق میگرفته و بیمه هم نبودهاند».
در دنیایی که جان انسانها تبدیل به گذر زمان شده است و شمع وجودشان چون ثانیه
شمار ساعت، لحظه به لحظه و با یک تیک تاک میگذرد و خاموش میشود، نظام های
خودکامه و سودمحوری چون رژیم ایران کک شان هم نمی گزد و آن را به حساب بلایای
طبیعی میگذارند که این هم می گذرد.
ما می پرسیم چرا با وجودی که تجربه چنین ویروس های کشنده ای را بارها و بارها
در ایران و جهان داشتهایم، دولت ها آمادگی لازم را برای پیشگیری و درمان نداشتند
و این چنین دنیا با بحرانی عظیم مبتلا شده است؟ آیا جز این است که این نظام ها
مساله اصلی شان حفظ قدرت و کسب سود است؟ مردم در حال حاضر بیشتر نگران سلامتی خود
و خانوادههای شان هستند و خشم خود را فرو می خورند، مردمی که هنوز از زخم ها و
سرکوب ها و بیعدالتیهای قبلی کمر راست نکرده اند. گران شدن بنزین به اندازه کافی
سفره های خالی مردم زحمتکش را خالی تر کرد و کرونا نیز بر آن افزوده است و مردم
بدون هیچ پشتوانه ای به حال خود رها شده اند.
آری در شرایطی پا به روز جهانی کارگر میگذاریم که حکومت استبدادی ایران از
چند سویه زحمتکشان و فرودستان را تحت شدیدترین ستمها و تبعیض ها و نابرابریها
قرار داده و این شرایط روز به روز فاجعه بار تر می شود. این حکومت ظالم و فریبکار
نه تنها راهی برای برون رفت از این شرایط یا شرایط مشابه نمی یابد، بلکه از یک سو
با سرکوب های گسترده و از سوی دیگر با وقاحت و مظلوم نمایی سعی میکند که فقر،
تبعیض و آزادی کشی نهادینه شده در ساختار تبعیض آمیز قدرت را به حساب دیگران
بگذارد.
حکومت با تکرار سرکوب ها و جنایت ها، از طرفی سعی میکند جلوی هر حرکت و تجمع
و تشکلی را بگیرد و از طرفی آنچنان مردم را درگیر فقر و تنگدستی و زندگی روزمره
کرده که مردم نه زمانی و نه توانی برای مبارزه دارند. آنهایی هم که وضعیت بهتری
دارند سعی میکنند خودشان را حفظ کنند تا روز مناسب سر برسد. راهکارهای اصلاح
طلبانه و زرد حکومت هم دیگر رنگ و بویی ندارد که بتواند مردم را فریب دهد. ولی آیا
این شرایط میتواند دوام آورد یا جنبش های اجتماعی مردم هر روز ابعاد مستقل تر و
گستردهتری به خود خواهد گرفت تا بالاخره به این وضعیت پایان دهند؟!
هنوز از سرنگونی عمدی هواپیمای ۷۵۲ در ۱۸ دی ۱۳۹۸ توسط پدافند هوایی حکومت اسلامی ایران ۴ ماه بیشتر نگذشته، حکومت نه تنها راجع به چرایی و چگونگی آن به خانوادهها و
جامعه پاسخی روشن نداده، بلکه حاضر نیست جعبه سیاه را هم به کشورهایی که توان روشن
ساختن حقیقت را دارند، تحویل دهد. از سوی دیگر خانوادههای آسیب دیده را مورد
شدیدترین محرومیت ها، تهدیدها و بازداشت ها قرار میدهد تا شاید بتواند آنها را
به سکوت بکشاند. هیچ نهاد بینالمللی حقوق بشری نیز توان مجبور ساختن حکومت را
ندارد و در نهایت میخواهند با دادن غرامت مساله را فیصله دهند، ولی خانوادهها با
شهامت و به همراه هم ایستاده و به دنبال افشاگری و دادخواهی اند تا بتوانند آمران
و عاملان را به دادگاه های بینالمللی بکشانند.
هنوز از کشتار مردم در آبان ۱۳۹۸ یک سال نگذشته است. مردمی که در اعتراض به این همه بیعدالتی به خیابان آمدند
و به وحشیانه ترین شکل ممکن سرکوب شدند. گفته میشود ۱۵۰ نفر از آن جان های عزیز را کشته و هزاران نفر را مجروح و بازداشت کردهاند و
نمیدانیم در این مدت چه بلایی بر سر این خانوادهها و بازداشتی ها آورده اند.
خانوادههایی که صدای شان را برای دادخواهی بلند کردند، مورد تعرض و بازداشت و
شکنجه دوباره حکومت قرار داده و میدهند و خانوادههایی هم که با خون دل لب گزیده
و سکوت اختیار کردند، بالاخره روزی صدای شان بلند خواهد شد.
هنوز از اعتصاب ها و اعتراض های شجاعانه و ادامه دار کارگران صنعتی نیشکر هفت
تپه و فولاد اهواز دو سال نمی گذرد. اعتراض هایی که در آبان و آذر سال ۱۳۹۷ در اعتراض بهخصوصی سازی مجتمع نیشکر هفت
تپه و بازداشت تعدادی از نمایندگان کارگران شدت گرفت و کارگران و فعالان بسیاری را
راهی زندان ها و شکنجه گاه های حکومت اسلامی کرد و پرونده های آنها هنوز باز است
و خودشان و خانوادههای شان زیر شدیدترین فشارها، تهدیدها و محرومیتها قرار
دارند. کارگران شجاعی که در برابر بیعدالتیهای دولت و سودسالاران ایستادند تا
مجتمع قند نیشکر هفت تپه را با دستان توانای خود به صورت شورایی اداره کنند تا آن
را از ورشکستگی و هزاران کارگر را از بی خانمانی نجات دهند.
هنوز از اعتراض های سراسری و همبستگی غرور آفرین معلمان و بازنشستگان چندی
نگذشته است. در این حرکتها معلمانی بازداشت، احضار و به حبس محکوم شدند. محمد
حبیبی یک نمونه است که به ده سال زندان محکوم شد و در دوم اردیبهشت امسال نیز به
همسرش ابلاغ کردند که وی در دادگاه بدوی هیات تخلفات آموزش و پروش از کار برکنار
شد، به همین سادگی!
پرستاران و برخی پزشکان نیز در وضعیتی به مراتب سخت تر قرار دارند و ویروس
کرونا به شدت آنها را در شرایط خطرناکی قرار داده است. آنها که از حداقل های
حقوق و مزایا برخوردارند و بسیاری نیز به صورت موقت یا روزمزد یا کارآموز کار میکنند،
نه تنها از حقوق و مزایای کافی و تأمین های زندگی برخوردار نیستند، بلکه جان خود و
خانوادههای شان به شدت در معرض خطر است و تنها عشق و شاید نیاز خانواده است که آنها
را در این کارهای سخت و جان فرسا نگاه داشته است.
آری این حکومت مستبد و فاسد از سویه های مختلف اقشار و طبقات ضعیف و افشار
متوسط جامعه را جان به لب کرده است:
سویه ی معیشت و مسکن:
شرایط معیشتی مردم در ایران بسیار وحشتناک است و وضعیت زندگی کارگران و تمامی زحمتکشان و فرودستان روز به روز بحرانی تر می شود.
پیش از فاجعه کرونا وضعیتی بسیار وخیم داشتیم و در این دوران کارگران بسیاری از کار بیکار و خانه خراب شده اند. مردمی
که مجبورند با وسیله نقلیه عمومی و در همین ازدحام و با مواجه شدن با خطرات بسیار
به سر کار خود بروند و یا جویای کار باشند و قدرت خرید یک ماشین را هم ندارند. در
سایت بازار قیمت بازار پژو ۴۰۵ GLX را یک صد و شش میلیون تومان و قیمت کارخانه
را شصت و سه میلیون تومان اعلام کرده است. مردم اگر توان خرید وسیله نقلیه شخصی را
هم داشته باشند، باید تا سالها قسط بپردازند و زیر بار قرض کمرشان خم شود.
کارگرهای روزمزد، کارگرهای ساختمانی، دست فروش ها، گل فروش ها، دوره گردها، کودکان
کار و خانه به دوشان و بسیاری دیگر که نه بیمه ای دارند که بیمه بیکاری به آنها
پرداخت شود و نه دیگر امکانات اجتماعی، وضعیت شان به مراتب بدتر است. وضعیت آنقدر
بحرانی است که خودشان نیز به صدا در آمده اند.
رئیس انجمن صنفی کارگران ساختمانی در دنیای اقتصاد یک شنبه ۷ اردیبهشت گفته است: «۴ میلیون کارگر بیکار شدند» وی با اشاره به غفلت دولت از ۴ میلیون کارگر تحت پوشش بیمه خاص گفت:
«بهرغم اینکه این کارگران بهخاطر شیوع کرونا بیکار شدهاند، دولت برنامهای برای حمایت از آنها ندارد». یا مردمی که بیمه تأمین اجتماعی دارند و دولت با تحقیر و تبلیغ وعده ی کمکهایی را میدهد که حتی کفاف ده روز از زندگی آنها را نمیدهد و میرود که بسیاری از این افراد از کار بیکار شده
و زندگی خود و خانوادههای شان فلج شود. خبرگزاری ایسنا نیز گفته است: «
پرداخت بیمه بیکاری به کارگران آسیب دیده از کرونا مشروط شد» «
مدیرکل حمایت از مشاغل و بیمه بیکاری وزارت کار می گوید، ملاک دریافت مقرری بیمه بیکاری تنها ثبت نام در سایت نیست و بیمه بیکاری صرفا به افرادی تعلق می گیرد که سه شرط مشمول قانون کار بودن، مشمول قانون تامین اجتماعی و مشمول قانون بیمه بیکاری بودن را داشته باشند.».
سویه آزادی و حقوق انسانها برای ایجاد تشکل، تجمع و
اعتصاب: حکومت استبدادی اسلامی ایران، هیچ حقی را برای آزادی،
ایجاد تشکل، تجمع و اعتصاب کارگران، زحمتکشان و دیگر طبقات و اقشار جامعه به رسمیت
نمیشناسد. از یک سو از بالا و با انواع و اقسام روشهای سرکوب گرانه؛ از تهدید،
احضار، بازداشت، شکنجه، اخراج یا اعدام و بر هم زدن اجتماعات و اعتصاب ها، سعی میکند
تا جلوی ایجاد تشکل ها، تجمع ها، اعتراض ها و اعتصاب ها را بگیرد، تشکل هایی که در
این شرایط اسف بار سعی میکنند با چنگ و دندان خود را سرپا و مستقل و متحد نگاه
دارند. حکومت از سوی دیگر با ایجاد تشکل های زرد و موازی و گاه با تطمیع، سعی میکند
در بین کارگران و زحمتکشان تفرقه بیاندازد و مبارزات مستقل آنها را در تمام سطوح
جامعه از محتوا تهی کند یا به سکوت بکشاند.
سویه ی سرکوب، احضار، بازداشت، اعدام و وضعیت فاجعه بار
زندان ها: در این شرایط خطرناک که حفظ سلامت و رعایت بهداشت و
فاصله گذاری حرف اول را می زند، وضعیت زندان ها فاجعه بار است و جان زندانیان در
معرض خطر جدی است. مسئولان قضایی، اطلاعاتی و امنیتی و سازمان زندان ها به عمد
زندانیان و خانوادههای آن ها را تحت شدیدترین فشارها و اذیت و آزار قرار داده و
گویی به عمد میخواهند آنها را بکشند. زندان هایی که هیچ کدام از استانداردهای
لازم برخوردار نیستند و جمعیت زندانیان به مراتب بیشتر از گنجایش زندان ها است. به
همین دلیل در هفتههای گذشته چندین شورش و فرار در زندان ها داشتیم که با سرکوب
های وحشیانه حکومت و با تیراندازی مستقیم نیروهای نیروهای امنیتی، چندین نفر کشته
و مجروح شدند و با اعدام تعدادی از زندانیان به خواست حق طلبانه آنها پاسخ داده
شد. مصطفی سلیمی یکی از زندانیان سیاسی کرد بود که پس از فرار از زندان سقز و خارج
شدن از مرز، در اقلیم کردستان عراق بازداشت و به ایران تحویل داده شد و در ۲۳ فروردین ۱۳۹۹ او را در زندان سقز اعدام کردند. در زندان ارومیه پس از مرگ یک زندانی
به نام فاطمه علیزاده بر اثر کرونا، دویست زندانی زن در اعتراض به وضعیت آلوده
زندان و نبود شرایط بهداشتی و عدم اعطای مرخصی دست به اعتصاب غذا زدند. در سایت
ایران کارگر آمده است که ۴ زندانی دیگر در زندان ارومیه بر اثر کرونا جان خود را از دست دادند. در
خبرهای ایران اینترنشنال از مرگ دستکم ۹ زندانی در زندانهای فشافویه، قرچک ورامین و ارومیه در پی ابتلا به
ویروس کرونا خبر داده که رئیس سازمان زندانهای ایران آن را تکذیب کرده است. سایت
هرانا خبر داده است: «زینب جلالیان، زندانی سیاسی که سیزدهمین سال از
محکومیت خود را از در زندان خوی سپری میکرد، روز دوشنبه ۸ اردیبهشت، به دلایل نامشخصی از این
زندان به مکان نامعلومی منتقل شد». بازداشت، اذیت و آزار و تهدید
فعالان جنبش های کارگری، معلمان، دانشجویان، زنان، نویسندگان و هنرمندان، وکلا،
روزنامه نگاران، فعالان محیط زیست، دراویش و حتی خانواده های دادخواه در این شرایط
کرونایی ادامه دارد. در آستانه روز جهانی کارگر و روز معلم باز هم شاهدیم که
فعالان جنبش کارگری را زیر فشار شدید قرار داده و احضار کردهاند و بسیاری با
پرونده های باز و وثیقه های سنگین خودشان و خانوادههای شان زیر شدیدترین فشارها
هستند و هر لحظه بیم آن میرود که آن ها را بازداشت کنند. فعالان معلمان نیز با
وضعیت مشابه روبرو هستند و معلمهای بسیاری را پس از اعتراضات سراسری سالهای
گذشته به زندان انداختند و پرونده خیلی از آنها هم چنان باز است و در خطر بازداشت
مجدد قرار دارند.
سویه پاسخگویی حکومت و مشارکت مردم: حکومتی که با هیچ منطقی پاسخگوی مردم نیست و در طی این چهل و یک سال به
خوبی نشان داده است که اداره امور را با بیعدالتی، نابرابری، تبعیض، ستم، سرکوب،
سانسور، فریب، فساد و تحریف حقایق به پیش برده است. حکومتی که حتی زندگی مردم را
به سخره میگیرد و سعی میکند با وقاحت و دروغگویی بر تمام جنایت ها و زخم هایی
که بر تن مردم آوار کرده است سرپوش بگذارد و مردم تنها وسیلهای هستند که در مواقع
لزوم نیاز به رأی شان دارد تا بتواند با شعار دموکراسی بر این خوان گسترده حکمرانی
و چپاول و سرکوب کند.
چه باید کرد؟
آیا جز این راهی هست که ما مردم خودمان به فکر خود باشیم و با اتحاد با همدیگر
قدرت مان را افزون کنیم تا بتوانیم جلوی بیدادگران حاکم بر ایران که هدفی جز حفظ
نظام استبدادی – مذهبی خود ندارند را بگیریم. حکومتی که تنها و تنها به قدرت و سود
خودش میاندیشد و زندگی مردم برایش هیچ ارزشی ندارد و حاضر است با هر جنایتی بر سر
قدرت بماند.
ما مادران پارک لاله ایران، از زاویه دادخواهانه به مساله نگاه می کنیم، اینکه
چگونه باید کارگران و زحمتکشان داد خود را از بیدادگران بستانند و در برابر این بیعدالتیها
و تبعیض ها و ستم کاری ها بایستند و دنیایی رها از بیداد و عادلانه را برقرار
کنیم. ما همراه با تمامی ستمدیدگان در برابر این بیعدالتیها و تبعیض ها و حق کشی
ها می ایستیم و هر قدمی که بتوانیم بر میداریم تا جلوی جنایت کاران را بگیریم و
مسیر برقراری عدالت را همراه سایر مبارزان و دادخواهان هموار سازیم. جنایت کارانی
که تمامی راههای زندگی انسانی را بر مردم مسدود کردهاند و درآمد مردم را صرف
مسلح کردن نیروهای نظامی و تبلیغات مذهبی شان میکنند. هزینههایی که نه تنها هیچ
نفعی برای مردم ندارد، بلکه برای سرکوب مردم در داخل و لشگر کشی به سایر کشورها
استفاده میشود. امید که بتوانیم با فعال کردن جنبش های مستقل و اتحاد عمل، به این
بیعدالتیها پایان دهیم و روز جهانی کارگر و روز معلم را با شادی و در کنار
همدیگر در کشورمان ایران جشن بگیریم.
مادران پارک لاله ایران
یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۹
================
تشدید سرتاسری مبارزهی طبقاتی در جهان
منتشرشده روی 30 آوریل,
2020
کمیتهی فعالین کارگری
سوسیالیستی
این نوشته صِرفاً یک بیانه برای اول ماه مه نیست،
بررسی ما نسبت به شرایط کنونی، دیالکتیک متضاد دوگانهی واحد کار و سرمایه را در نظر میگیرد:
§ نخست، وضعیت و مناسبات اکنون نظام جهانی سرمایه؛
§ دوم، مبارزه بر سر امر مشترک در بستر بحران اقتصادی/اجتماعی/سیاسی کنونی.
بانکداران مرکزی جهان سرمایه، از سر
استیصال و در لحظات ناامیدکننده با رفتاری پرشتاب و هماهنگ مهمترین خطوط دفاعی را
در برابر بحران اقتصادی و مالی سرمایه در سراسر جهان به دست گرفتهاند؛ این در
حالی است که رهبران سیاسی چندان تمایلی به هماهنگی سیاستها در خارج از مرزهای
ملی ندارند، این تدابیر بانکداران است که عمل میکند.
همواره با بروز هر بحرانی، اولین گام، بازگشت اقتصاددانهای سرمایه به عقب و مرور
تجارب بحرانهای سالهای ١٩١۴، ١٩۲٩ و ١٩۴١ برای قیاس تاریخی میباشد. ولی اکنون شرایط بحران بسیار متفاوت است. اگر
سران تصمیمگیر نظام سرمایه جرأت بهخرج دهند، بایستی بگویند که اکنون با شوک
اقتصادی ـ اجتماعی بسیار عمیقتری روبرو هستند. چشمانداز آتی، ماندگاری این اوضاع
است که آسیبهای اقتصادی ـ انسانی آن عمیقتر از هر دورانی خواهد بود، با روند
بهبودی کُندتر.
در بحران مالی و ترکیدن حباب مسکن سال ۲٠٠٨، سخن از عدم قطعیتهای دوام آن بود، لیکن اکنون میتوان فهمید که عدم
قطعیت واقعاً چیست.
با غلبهی رکود اقتصادی گسترده، واکنش دولتها برای نجات مشاغل، تأمین
دستمزدها و حقوقهای تقلیلیافتهی خانوارها با بدهیهای مالی انباشته شدهی
همراه با گرانی بهخاطر رفع و دفع خطر واکنشهای اجتماعی به بحران، وضعیت را
پیچیدهتر میکند. سوال اساسی این است که دولتها غیر از این اقدام، با چه راهحل
سیاسی/اقتصادی بحران و رکود عمومی را کنترل خواهند کرد.
با امحای بسیاری از شغلها در ابعاد جهانی، تلاش برای بازتولید خواهد بود و
آلترناتیو بهبودی بازتولید پساکرونا، سبب رویکرد و تسریع فرایند دیجیتالی و
اتوماسیون شدن مداوم کار میشود؛ گواه آن، روندهایی است که ضمن افزایش مشاغل با
مهارت بالا در طی دو دههی گذشته، باعث از بین رفتن شغلهای کممهارت، به رکود
رسیدن دستمزدهای متوسط و افزایش نابرابری طبقاتی/درآمدی بوده است. در چنین
شرایطی، حتی با بهبودی اوضاع، امکان بازگشت شغلهای با درآمد پایین، کممهارت و بهخصوص
مشاغل بنگاههای کوچک ممکن نخواهد بود. تغییر در تقاضا، بهواسطهی جابهجاییهای
اقتصادی، تسریع گشته و باعث تغییر در ترکیب آیندهی تولید ناخالص داخلی میشود. در
مقابل اتوماسیون تولید، سهم خدمات در اقتصاد رو بهافزایش خواهد بود، اما سهم خدمات
حضوری در توزیع و خردهفروشی، آژانسهای مسافرتی، آموزش، مراقبتهای بهداشتی و
دولتی کاهش مییابد؛ زیرا دیجیتالیزاسیون کنسرنهای قدرتمند نظیر آمازون و علیبابا
و… در نحوهی سازماندهی و ارائهی این خدمات تغییراتی را ایجاد میکند. رکود به
رقابت میان طبقهی کارگر دامن زده و منجر به تسریع رشد اشتغال غیراستاندارد و
کوتاهمدت، ناامنی شغلی کارگران پارهوقت و کار با کارفرمایان متعدد خواهد شد و در
نتیجه، عاملی برای کاهش سیستمهای ثبات بیمهی بیکاری و روشهای جدید مزایای
انتقالپذیر و دستی شده که با کارگران حرکت میکند و تعریف کارفرما را گستردهتر
مینماید. برنامههای آموزشی کمهزینهی دیجیتالی برای مهارتسازی مشاغل جدید
گسترش خواهد یافت. از طرفی دیجیتالیشدن فعالیتهای تولیدی/خدماتی به وابستگی
افراد زیادی با توانایی کار از راه دور منجر گشته و ضرورت گسترش زیرساختها و
پهنای باندهای شبکههای جهانی برای تسریع در کار را وسعت خواهد بخشید.
این شکل از جهانیسازی، در شیوهی جدید پساکرونایی/پسافوردیستی تغییر محور
قدرت اقتصادی آغازشده را به جهانی شدن چینمحور بر مبنای دوری از جهان آمریکامحور
شتاب خواهد بخشید. اما پرسش این است که روند این تحول با برتری نظامی آمریکا نسبت
به چین چگونه اتفاق خواهد افتاد؟
ایالات متحده دو انتخاب در پیشِ رو دارد: اگر هدف اصلی آمریکا همچنان حفظ
هژمونی جهانی باشد، ناگزیر باید با چین در حوزهی ژئوپلتیک برد- باخت، چه از نظر
سیاسی و چه اقتصادی رقابت کند؛ ولی اگر هدف بهبود وضعیت داخلی آمریکا باشد، به
دلیل ویرانی زیرساختهای جامعهی آمریکا، که با وضعیت اجتماعی/اقتصادی کنونی رو به
بحران و وخامت گذاشته، باید با چین همکاری کند؛ هر چند امکان موفقیت این همکاری
پایین است. از سوی دیگر، ساختار سیاسی/اجتماعی چین و موقعیت استبداد حاکم سرمایه،
هنوز طبقهی کارگر و عموماً مردم چین را تابع قدرت بلامنازع حزب حاکم نموده و
رقابت در صعود طبقاتی از پائین به بالا و یافتن جایگاههای طبقاتی جدید بهویژه
درون طبقهی متوسط، و همچنین تجربهی اعتماد و باورهای فرهنگی به طبقهی حاکم،
مبارزهی طبقاتی و به چالش کشیدن قدرت را در نقطهای قرار داده که حضور و سهمخواهی
سیاسی را بسیار دور میتوان یافت.
نسبت تقابل کار با سرمایه، یا با شرایط
عینی کار بهعنوان سرمایه، منوط به فراگردی تاریخی حول بیشترین امکان تمرکز قدرت
طبقاتی یعنی بهطورعینی کارگران، بیکارشدگان کرونایی و بیکاران، بدهکاران و
بازنشستگان است. هر کدام از این سوژههای اجتماعی، اشکال سازمانیابی خود را جدا
از هم و با امتناع از اشکال بازنمایی توسط نهادهای دولتی، برساختهاند یا بالقوه
موجود هستند. اما در کنار یکدیگر و مرتبط با هم آنان میتوانند، توانایی طرح
مطالباتی و ایستادگی در برابر سرکوب را مبنایی برای فرایند و قدرت برسازندگی داشته
و با مشارکت دمکراتیک در رهبری جنبش اجتماعی، با تدارک امکانات و نیازهای ایجابی
امر مشترک اجتماعی (سوسیالیسم) را پیرامون انقلاب اجتماعی هدایت و رهبری نمایند.
ترکیب اجتماعی در ایران نشان میدهد که، سهم جمعیت شهری بهشدت افزایش یافته و
سهم فعالیتهای اقتصادی معیشتی روستایی بهشدت کم شده است؛ با وجود قدرت رسانهای
رژیم ج.اسلامی، با هجوم کروناویروس، سنت و خرافه در معنایی فراگیر در برابر جایگاه
توسعهی علم و بهداشت و سلامت دچار چالشی زوالیابنده شده و در ساحَت اجتماعی در
جایگاه نهادی واقعی خود قرار خواهد گرفت. بنابراین، ظرفیتهای بسیاری برای رشد
خودآگاهی طبقاتی درون جامعه پدید میآید.
روزهای بسیار هراسانگیز، پرهیجان و در عین حال امیدوارکنندهای را میگذرانیم.
بحران همهگیری کرونا ویروس، هر روز سطوح گستردهتری در بُعد اقتصادی پیدا میکند
و تأثیرات شگرفی بر مناسبات تولیدی و شرایط کار نهاده است. با روند کنونی،
تا ۱۸ماه آینده، چشماندازی برای شروع دورهی
بازگشت به شرایط عادی گذشته پیدا نیست. تا زمان دستیابی به تولید گستردهی واکسن
اطمینانبخش و حتی تِست در مقیاس وسیع هیچ مکانیزم دیگری که تضمینکنندهی امنیت
روانی مردم برای بازگشت به شرایط عادی باشد، وجود ندارد. بهرغم این تصور که
روابط اقتصادی در بخشهای ارتباطات بینالمللی علایمی از رونق را نشان میدهد، غیر
از کاهش بهچشم نمیخورد. به جز ضروریات زیستی ـ بهداشت و غذا ـ همزمان با سقوط
تقاضای کل، عرضهی کل با اشکال دومینووار مواجه است. از سویی دیگر، برای مقابله با
فروریختن قیمتها بهویژه در بخش تغذیه و مواد دامی، وضعیت بسیار پیچیدهای بروز
یافته، بهطوری که در کشورهایی نظیر آمریکا به انهدام انبوه شیر و سبزیجات و در
ایران امحاء جوجههای یکروزه دست زدهاند که با آغاز دوران پساکرونایی دور بحرانی
کمبود مواد غذایی را به دنبال خواهد داشت. کاهش تقاضا برای تولید، عرضهی نفت را
برای اولینبار در تاریخ به نرخ منفی تا ۴٠ دلار در هر بشکه فروکاست.
نظام سرمایهداری تاکنون در تمامی طول تاریخ خود، در پاسخ به بحرانهایش، تنها
قادر به پاسخگویی انحرافات جزیی از تعادل ظرفیتهای خود بوده است. اکنون اقتصاد
سیاسی، درون چنین بحران ژرفی، استثمار کار در انقیاد نظام دستمزدی را که با اسطورهی
مبادلهی آزاد و برابر میان صاحبان کالا پنهان میداشت، با کاهش عمومی دستمزدها که
در مقام سلسلهمراتبی به اعماق بدهکاری سقوط آزاد میکند، چگونه رازورزانه پوشش
خواهد داد؟ فهم وضعیت کنونی کار و نیروی زندهی آن کارگر، در شرایط موجود شرط اصلی
مبارزهی طبقاتی، ضرورت اندیشیدن به اشکال سازمانیابی و متناظر با تولید آگاهی
زنده در برابر اطلاعات مردهی رسانهای شدهی بورژوازی میباشد.
طبقهی کارگر شعار راستین ایجابی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را زمانی به
مبارزهی ضدسرمایهداری، الغای کار دستمزدی و تغییرات اساسی برای سقوط سرمایه در
جامعه تبدیل خواهد نمود، که برای بهبودی وضعیت خویش، مبارزات مطالباتی خود را از
«حق کار» که میتواند فقر اقتصادی تهیدستان و فرودستان را نیز در هم بکوبد و از
انحطاط اجتماعیشان جلوگیری کند، پیوند زند. مطالبهی کار که از نظر برخی احزاب
کمونیسم بورژوایی، پوچ و بیاهمیت شمرده میشود و آنرا پارسامنشانه و حقیرانه
تلقی میکنند، با چنین درکی در واقع، اشرافیت خود را در قیاس سرمایه نسبت به
کارگران بروز میدهند. اما فراموش نکنیم که در پسِ تعبیری به نام «حق کار»، قدرتِ
بر سرمایه نهفته است که متعاقب آن نظارت بر تملکزدایی از بورژوازی بر ابزار کار و
وسایل تولید و کنترل همبستهی طبقهی کارگر به تولید یعنی الغای کار دستمزدی قرار
دارد. کمونیسم بورژوایی با انکار «حق کار» از جانب طبقهی کارگر، مطالبهی نان،
مسکن و آزادی را به یک شعار تهی و انتزاعی که دستیافتنی نیست، تبدیل میکند.
مبارزهی طبقاتی در ذات کار نهفته است که مبتنی بر بنیان نظام بورژوایی است و تنها
در پروسهی این مبارزه، کارگران به ضرورت رهایی از کار خودبیگانهساز دست مییابند.
همین که جنبشهای کارگری تاکنون از سازمانهای بورکرات و مدیریت از بالا تمکین
نکردهاند، نشانی از نتیجهی آن است که خودرهائی خویش را به رهایی از تمامی اشکال
سلطهی هرمی سرمایه و بورکراسی، استثمار و ستم طبقاتی قرار دادهاند. خودرهایی
کارگران شامل تابعیت از هیچ بخش دیگری از طبقات اجتماعی، غیر از فرودستترین
نیروهای پیرامونی خود که کلیهی بازنشستگان، بیکاران و تهیدستان اجتماعی که اکثریت
عظیم اجتماعی را تشکیل میدهند، نمیباشد. منافع طبقاتی کارگران متضمن تحقق ـ
پیوند ساختاری با- لغو هرگونه ستم بر دیگر طبقات اجتماعی چیز دیگری نیست، و این
واقعیت او را قادر میسازد تا امور اقتصادی را بدون بازتولید استثمار و استبداد بر
پایهی طبقهی خود سازماندهی کند.
گسترش جنبش شورایی طبقهی کارگر ایران ضامن پیروزی انقلاب پرولتاریایی برای
تحقق حکومت کارگری است.
کارگران جهان در برابر بحران جهانی سرمایه، متحد و متشکل
شویم
گستردهتر باد اتحاد کارگری بر اساس جنبش شورایی
کمیتهی فعالین کارگری سوسیالیستی
اول ماه مه ١٣٩٩ (۲٠۲٠)
=============
=====================
==================
اعلامیه هیئت
اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
روز
همبستگی جهانی کارگران مبارک باد
برما
نبخشند فتح و شادی،
نه شه نه خدا نه
قهرمان
با
دست خود گیریم آزادی،
در
پیکارهای بیامان
در اول ماه مه ۱۸۸۶ پلیس شیکاگو
نمی دانست که به خون کشیدن اعتصاب
کارگران نه تنها به مبارزات آنان پایان نخواهد داد بلکه خاطره ۷۰ کارگر جان باخته برای همیشه ثبت
خواهد شد و زنده خواهد ماند. سه سال بعد از آن فاجعه، و در صدمین سالگرد در هم
شکستن دیوارهای زندان باستیل، کنگره بین المللی کارگران در پاریس، روز اول ماه مه
را بعنوان روز همبستگی جهانی کارگران برگزید. ۱۳۴ سال از به خون غلطیدن کارگران شیکاگو، و ۱۳۰ سال از نخستین جشن ماه مه میگذرد. در این روز زمان و چرخهای تولید با
خاطره همه جانباختگان جنبش کارگری می ایستد و کارگران با همدیگر تجدید عهد میکنند:
"روز قطعی جدال است آخرین رزم ما، انترناسیونال است نجات انسانها".
اول ماه مه امسال در شرایطی فرا میرسد که شیوع کرونا عمق نابرابریهای مرگبار
اقتصادی و اجتماعی نظام سرمایه داری را با صراحت کم نظیری به نمایش گذشته است.
بورژوازی که زمانی بقول مانیفست کمونیست، از طریق تکامل تولید و سهولت ارتباطات،
بدویترین ملت ها را متمدن می کرد، اکنون بیش از پیش بدویترین سیاستها
را علیه مهمترین دستاوردهای متمدنانه مبارزات کارگران و زحمتکشان اتخاذ میکند.
بحران کرونا بحران سرمایه داری در همه عرصهها است. آمار خشونت خانگی علیه زنان در
سطح جهان افزایش یافته است ؛ حق کورتاژ
در ایالات متحده و اروپا به بهانه کرونا مورد حمله قرار گرفته است؛ در هند ممنوعیت
اطلاع جنس جنین به خانواده ها، که به منظور جلوگیری از کورتاژ جنینهای دختر وضع شده بود ، برداشته شده است؛ و در
ایران فشار به زنان با توحش بیشتری اعمال می شود. پاداش زنان که
در این بحران، بار بزرگ مراقبت، پرستاری و نجات جان انسانها را بر دوش
می کشند، خشونت هر چه بیشتر علیه حق حیات و کنترل آنها بر بدن و حق تعیین
سرنوشت شان است.
محرومترین لایههای جمعیت کشورهای مختلف، قربانیان اصلی این بحران و سیاستهای
اتخاذ شده از سوی بسیاری از دولتها هستند. دولتهای دست راستی مجارستان، اسراییل
و هند از این فرصت برای نامحدود کردن قدرت خود استفاده کرده و می کنند.
میلیونها کارگر هندی با خطر قحطی و گرسنگی مواجه اند، صدها هزار کارگرو
زحمتکش - پیر و جوان و کودک - باید برای بازگشت به خانههای
خود صدها کیلومتر را پیاده طی کنند، و "قرنطینه" و محاصره کشمیر وارد
مرحله تازه تری شده است. محاصره و بمباران مردم غزه، سوریه و یمن همچنان ادامه
دارد، و دولتهای استبدادی از برزیل و میانمار گرفته تا سنگاپور و مالزی، از این
بحران برای زیر نظر گرفتن، تعقیب، بازداشت شهروندان و فعالان سیاسی و
مدنی استفاده می کنند. بیشترین قربانیان ویروس کرونا در ایالات متحده، سیاه پوستان و کارگران مهاجر این
کشورند. بیماری و مرگ در زندانها و کمپهای پناهندگی در نقاط مختلف
جهان بیداد میکند. همین دولتها با بخشیدن قرار دادهای کلان برای تولید و توزیع
امکانات پزشکی به دوستان و نزدیکانشان در شرکتهای فراملیتی، برای کالایی کردن هر
چه بیشتر خدمات اجتماعی خیز برداشته اند. بیماری و مرگ در این شرایط فرصت جدیدی
برای سوداگری طبقه حاکم است.
"جنگ جهانی علیه کوید-۱۹" به جنگی علیه کارگران و زحمتکشان تبدیل شده؛ ناسیونالیسم قهقرایی، ضد زن،
نژادپرست، و ضد دمکراتیک در نقاط مختلف جهان با وقاحت بیشتری توجیه می شود؛ و
چرخش استبدادی در سطح جهان با نظامی و پلیسی شدن فضای شهرها و محلات شتاب بیشتری
میگیرد. تاریخ به روشنی نشان می دهد که شرایط امنیتی و
اضطراری که با سرعت ایجاد می شوند به راحتی از بین نخواهند رفت. جنبش سوسیالیستی اکنون نه تنها باید در
مقابل تازهترین یورش علیه بدیهی ترین حقوق شهروندی بجنگد، بلکه
بزرگترین نیروی ممکن را برای برون رفت از این بحران و نظام سرمایه داری بسیج کند.
سوال کلیدی در چنین شرایطی دیگر چشم انداز بربریت یا سوسیالیسم نیست. بربریت اینجا
است. سوال این است که چه راه هایی برای خروج از این بحران به سمت سوسیالیسم وجود دارند.
بحران کرونا هرج و مرج سیاسی و اقتصادی در ایران را وارد مرحله حساسی کرده
است. حلقههای مختلف بحران (اقتصادی، اجتماعی، ژئوپولتیک) ایران را به معنای واقعی
کلمه در لبه پرتگاه قرار داده است. در ایرانِ گرفتار ویروس مرگبار جمهوری اسلامی،
فلج کنندهترین مصیبتها، فقر، نابرابری طبقاتی، بیکاری و محرومیت از بدیهیترین
امکانات زندگی است. بخش اعظم کارگران و زحمتکشان ایران با قراردادهای موقتی و غیر
رسمی کار می کنند، مشمول قانون کار همین نظام هم نیستند، و خارج از هر گونه
چتر حمایت قانونی و اجتماعی. هر سال بر تعداد حاشیه نشینان، بیخانمان ها،
دستفروشان، کودکان کار، زباله گردها و قربانیان آسیبهای اجتماعی افزوده میشود.
" اقتصاد مقاومتی" رژیم تابع هیچ منطق اقتصادی و سیاسی نیست و حتی
قوانین نمایشی دستگاه حاکم، از تعهدات قانون اساسی به تامین اجتماعی گرفته تا
قانون کار، آشکارا ارزش کاغذی که همین قوانین بر آن نوشته شده اند را هم ندارند.
لفظ بحران اقتصادی به تنهایی خصلت این نابرابریهای طبقاتی عظیم را توضیح
نمی دهد. اینکه کنترل همه منابع و امکانات قدرت و سرمایه در دست اقلیت ناچیزی
در جمهوری اسلامی است، دیگرنه تنها بر کسی پوشیده نیست بلکه رژیم با وقاحت تمام به
رخ مردم کشیده و می کشد. در تمام تاریخ نظام سیاسی
موجود حدود ۲۳۰۰ مرد شیعه نهادهای سیاسی کشور را تحت کنترل خود داشته اند. "خودی
ها" و "آقا زاده ها" در عین حال نه فقط همه منابع اقتصادی کشور را
بین خود تقسیم کرده اند، بلکه بنا به گزارش روزنامه آفتاب ۱۰۸ نفر ۱۱۰ هزار میلیارد تومان از طریق وامهای بانکی به جیب زده اند. شکاف عمیق
بین این وامهای "معوقه" و بحران دستمزدهای "معوقه "
کارگران، نابرابری عمیق و فساد تأ مغز استخوان نظام موجود را نشان میدهد. بحران
کرونا در ایران که واقعیتهای مرگبار آن بدلیل سانسور و نگاه و برخورد پلیسی
جمهوری اسلامی همچنان مخفی مانده است، بر نابرابری ها، فقر، تبعیض، آپارتاید جنسی،
و آوارگی و بیپناهی قربانیان رژیم خواهد افزود. نباید فراموش کرد که بحران
ساختاری در ایران در بطن بحران سرمایه داری جهانی، رسوایی سیاستهای نئو لیبرالی،
و بحران ژئوپولتیک رخ می دهد . سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی نه تنها
تهدید مستقیمی علیه منافع کارگران ایران و منطقه است، بلکه همبستگی و هم سرنوشتی
کارگران و زحمتکشان ایران با خواهران و برادران خود در کشورهای همسایه را به خطر
انداخته است.
در شرایطی که رژیم از تامین ناچیزترین امکاناتی که در قوانین خود همین نظام
آمده ناتوان است؛ در شرایطی که قربانیان سیل، زلزله، کرونا و فجایع تخریب زیست
محیطی بشکلی غیر انسانی به حال خود رها می شوند؛ در شرایطی که حتی کلمه فریبکارانه
"مستضعف" با یک چرخش عمامه رهبری معنایی جز سرسپردگی به دستگاه حاکم و
شخص ولی فقیه پیدا نمی کند؛ تردیدی نباید داشت که معیشت، سلامت، و جان
کارگران و زحمتکشان ایران برای دستگاه حاکم ارزشی ندارد. از یک نظام غیر انسانی
نمی توان انتظار احترام به انسان و انسانیت را داشت. بحران کرونا
در این نظام فرصتی برای تشدید استثمار، چپاول اموال عمومی و از جمله صندوقهای
بازنشستگی و بیمه تامین اجتماعی، کالایی کردن هر چه بیشتر خدمات عمومی و همه عرصههای
زندگی اجتماعی، و سرکوب است. رسوایی تعیین حداقل دستمزد که حتی تشکلهای سیاه و
دست نشانده رژیم نیز می خواهند از آن فاصله بگیرند؛ خودمانی کردن صنایع و
واحدهای تولیدی؛ خصوصی کردن بهداشت و آموزش و تبدیل کردن این خدمات به کالاهای
لوکسی که از دسترس میلیونها کارگر وزحمتکش و تهیدست کشورمان خارج هستند؛ آزار،
تعقیب و صادر کردن حکم بازداشتهای چند صد ساله برای فعالان جنبش کارگری، جنبش
زنان، نویسندگان، دانشجویان و اقلیتهای ملی و مذهبی؛ حق زندگی و حیات اقتصادی،
سیاسی و اجتماعی کارگران و زحمتکشان ایران را بیش از پیش مورد تهدید قرار
می دهد.
نمی توان این حقیقت را نادیده گرفت که گسترش ویروس مرگبار کرونا بطور
موقت بر شورشهای بزرگی که صحنه سیاسی کشورهای بسیاری را عوض کرده بود، تاثیر
گذاشته است. نقطه مشترک همه این شورشها از ایران، عراق، لبنان، مصر، الجزایر و
سودان گرفته تا هنگ کنگ، هند، آرژانتین، اکوادر، شیلی، هائیتی و فرانسه، شکاف عمیق
بین واقعیت تلخ و سخت زندگی برای اکثریت و نسخههای سیاسی و اقتصادی
اقلیت حاکم بود. بحران کرونا، اما، این شکاف عظیم و حقانیت شورشهای
بزرگ کارگران و زحمتکشان علیه نابرابری، فقر، ریاضت اقتصادی، و سرکوب و
سانسور را، برجسته تر کرده است. در عین حال اگر ویروس کرونا به دولت ها فرصتی
برای تمرکز قدرت، اعمال محدودیتها و افزایش کنترل داده است، جنبشهای اجتماعی نیز
از شرایط "فاصله گیری اجتماعی" برای سازمان دادن همفکری، نزدیکی، همگرایی، همبستگی و
در یک کلام کاهش فاصلهها بین اجزا مختلف جنبش استفاده کرده و می کنند. اگر
دولت ها در تدارک فاز جدیدی برای سرکوب و کنترل و قربانی کردن حقوق کارگران و
زحمتکشان در محراب قدرت و سرمایه هستند، جنبشهای اجتماعی و در صدر آنها فعالان
جنبش کارگری، گام های مهمی در تدوین و تدقیق آلترناتیوهای سوسیالیستی برای مقابله
و خروج از این بحران برداشته اند. ملی کردن شرکتهای دارویی، اشتراکی کردن مالکیت
بیمارستانها و مراکز پزشکی، حداقل درآمد همگانی برای بیکاران و کارگرانی که شغل
ثابت ندارند، حق مسکن و کار، لغو بدهیهای کارگران، لغو خصوصی سازی خدمات اجتماعی
و واحدهای تولیدی و غیره از جمله مهمترین راه کارهایی هستند که در آلترناتیوهای
سوسیالیستی برای مقابله با بحران کرونا مطرح شده اند. در کشورهای مختلف جنبشهای
اجتماعی در دفاع از بهداشت عمومی، حق آموزش، حق پرداخت نکردن اجاره خانه به
مالکان، و در دفاع از کارگران مهاجر، دست به اقدام و سازماندهی زده اند. بحران
کرونا نقطه پایانی بر اعتراضات توده ای نبود. در ایران نیز آتش نارضایی و حرکات
تودهای بار دیگر سر برآورده است. اعتراض کارگران معادن کرمان، تجمع کارگران برق
آبادان و ماهشهر، تحصن کارگران معدن ساریگونی، تجمع اعتراضی دهقانان
اصفهان، تجمع بازنشستگان بیمارستان خمینی در کرج، اعتراض کارگران بیکار
در شوش، نمونههای روشنی از بازگشت دوباره کارگران و زحمتکشان به صحنه هستند.
ادامه نظم موجود در ایران نمی تواند بیجواب بماند، و رویاروییهای بزرگ
مردم با رژیم نشان میدهد که کارگران و زحمتکشان ایران پاسخ خود را آماده
می کنند. در چنین شرایطی جنبش کارگری به مثابه ستون فقرات جنبش آزادیخواهی و عدالت طلبی مردم ایران وظایف بزرگی بردوش
دارد؛ وظایفی که انجام آنها بدون اتحاد و تشکل سراسری کارگران عملی نخواهد شد.
حقیقت این است که نه فقط مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برای سوسیالیسم
دمکراتیک، بلکه حتی مبارزه علیه گرانی، بیکاری و فلاکت کنونی نیز، ضرورت فوری و
حیاتی اتحاد و تشکلهای سراسری کارگران و زحمتکشان را نشان می دهد. اما اتحاد
و تشکل سراسری چیزی نیست که کسی بتواند آنرا به کارگران ایران هدیه دهد. اتحاد و
تشکل کارگری فقط بدست خود کارگران می تواند شکل بگیرد، و جنبش کارگری،
زحمتکشان و زنان ایران، علیرغم دشواریهای ناشی از سرکوب و آزادی کشی جمهوری
اسلامی، گامهای بزرگی در این راه برداشته اند. تلاشهای تاکنونی به
شرط رعایت دو اصل اساسی می توانند ادامه یابند و به پیروزی برسند:
با تکیه بر خواست های بیواسطه مبرم توده کارگران؛ با همکاری همه کارگران
صرفنظر از جنسیت، ملیت و گرایشات مذهبی و مسلکی آنان. تجربه تحصن
درخشان معلمان بدنبال خیزش دی ماه ۹۶ نشان میدهد که نخستین نسیم مبارک یک جنبش تودهای
می تواند تشکلهای مختلف را با هم پیوند دهد و بنای تشکیلات و حرکات سراسری
را عملی سازد. به جرات می توان گفت که درایرانِ ما در تمام چهل سال گذشته،
چنین شرایط مناسبی برای دستیابی به تشکل سراسری مستقل کارگران وجود نداشته است. با
به میدان آمدن نسل جدیدی از فعالان جنبش
کارگری، جنبش زنان و جنبش های مدنی، با شکل گیری سطح قابل توجهی از تشکلهای
مستقل، و گسترش رسانهها و امکانات ارتباطی، شرایط سازمان دادن اتحاد و تشکل
سراسری کارگران مساعد است. تشکل مستقل و سراسری کارگران فقط یک مطالبه نیست، بلکه
معیار موفقیت و پیشرفت جنبش کارگری است. دستیابی به مطالبات کارگران، از دستمزد
گرفته تا بیمه، در گرو حق داشتن خواست مستقل، حق طرح آن، حق دفاع از آن، و در یک
کلام حق تشکل است. در سالی که در پیش رو است باید بیش از پیش برای حق
کار، حق بیمه، حق بهداشت و آموزش همگانی، حق مسکن، حق اعتراض، قانون
کار دمکراتیک، آزادیهای بیقید و شرط سیاسی، و آزادی کارگران و زندانیان سیاسی
دست بدست هم داد. بقول جیم لارکین، از رهبران جنبش اتحادیهای و سوسیالیستی
ایرلند، "بزرگان بزرگ به نظر می رسند، زیرا
ما زانو زده ایم. با هم بپاخیزیم. "
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر