گفتگو با خانم گلی- بیژن خوزستان و امیر جواهری لنگرودی در باب خیزش انقلابی زن_زندگی_آزادی

https://youtu.be/s0iJukjsxR4?feature=shared

۱۴۰۲ مهر ۲۰, پنجشنبه

امیر جواهری لنگرودی : خبربد؛ جانِ "آرمیتا"ی گرانقدر را هم دارند می ستانند.

    خبربد؛ جانِ "آرمیتا"ی گرانقدر را هم دارند می ستانند!                      امیر جواهری لنگرودی

 andishe.gbg@hotmail.com

نمی‌توانستم خبر را هضم کنم، ولی به اجبار درونم آنرا به این شکل توئیت کردم: «خبر رسیده‌ی اعلام مرگ‌ مغزی آرمیتای گرانقدر و گرامی، از سوی تیم پزشکی بنا بر اعلام‌ منابع موثق، ساعتی قبل چهارشنبه ۱۹ مهرماه، تیم پزشکان #آرمیتا_گراوند، به نیروهای امنیتی مستقر در بیمارستان فجر اعلام کردند، با توجه به اینکه آرمیتا دیگر هیچگونه واکنش وعلائم حیاتی ندارد، بطور قطعی دچار #مرگ_مغزی شد

هنوز خاطر مشوشم ترمیم نیافته بود که دوست خوب و مسئول خبرنگار ما «فرزاد صیفی کاران» خبری را بازتاب داد که من فوری آنرا پای توئیتم به شرح زیر جای دادم:

«هم اکنون ازجانب آقای «فرزاد صیفی کاران » خبرنگارو به نقل از نزدیکان #آرمیتا_گراوند خبر فوت او که امروز در شبکه‌های اجتماعی پخش شده، صحت ندارد و خوشبختانه #آرمیتا زنده و نفس می‌کشد» .

این خبر به روشنی هشدار می‌دهد: قرار است فاجعه در جامعه‌ی همواره آبستن از حادثه‌های تلخ روزمره‌ی ما تکرار گردد. چه ناگوار می‌نماید تکرار یک داستان تکراری و غم‌انگیز! اینبار به کُما رفتن دُخت جوان ۱۶ساله‌ی کرمانشاهی «آرمیتا گراوند» در متروی تهران به دلیل هُل دادن و ضربه مغزی شدن به دست حجاب بانان چادر به سر و مقنعه به چشم که او را به جرم نداشتن حجاب مطلوبی که خودشان را بیش از چهار دهه به نادانی در اسارت زنجیر مرد سالاری حاکمیت دینی اسیرکرده و معنی، مفهوم و مزّیت حق آزادی و پوشش اختیاری را از یاد برده‌اند، به شدت آسیب رساندند.

از شهریوری به شهریور دیگر، با دو حادثه‌ی مشابه هم. بعد از قتل عمد حکومتی دُخت سقزی ما «ژینا امینی» و کشتار معترضان جنبش طی یک سال گذشته با قتل عمد «جوادروحی» پسرجوان آملی در زندان نوشهر، باز با جنایتی دیگر از طرف حاکمیت جنایتکار روبروییم.


دستگیری جواد به دلیل انعکاس تصویر واضح از او در اعتراضات خیابانی در خبر بلندگوی دروغ پرداز "من و تو" به عنوان سازمانگر تظاهرات خیابانی بود. - عوامل این رسانه به خود مهلت ندادند که چهره او را بپوشانند- در انعکاس خبری از چهره‌ی جواد در خیابان آمده است: «دلاورانه ایستادگی کرده و به بقیه انرژی می‌داد. او پا پس نکشید و دلیرانه مبارزه کرد و در خیابان به شوق فردای آزادی رقصید.» و همین کردار و منش و آزادگی، وحشت نیروهای امنیتی و سرکوب را برانگیخت و به سراغش رفتند. جواد روحی را روز ۳۰ شهریور ماه سال گذشته در بطن اعتراضات سراسری، دستگیر و به اتهام "محاربه" و "افساد فی‌الارض" و نیز به دلیل "اعتراف" به سوزاندن قرآن به عنوان لیدر در جمعیت "اغتشاشگران" محاکمه کردند. وی را به "ارتداد" متهم و در نتیجه به "سه بار اعدام" محکوم کردند. حکم اجرا نشد ولی هر بار زیر شکنجه‌های سخت جسمی قرار گرفت. بر اساس اطلاعاتی که سازمان دیده‌بان حقوق بشر درباره‌ی این معترض زندانی منتشر کرد او پس از دستگیری به‌شدت تحت شکنجه بود. به گفته این سازمان حقوق بشری وی به مدت ۴۰ روز در سلول انفرادی انواع شکنجه‌ها را متحمل شده، از جمله اینکه او را چند روز در دمای زیر صفر درجه نگهداشته‌اند.

سازمان عفو بین‌الملل هم شکنجه‌ی جواد روحی در دوران بازداشت را تأیید کرده است. این سازمان حقوق بشری به نقل از منابع دست اول گزارش داد: مأموران سپاه بارها اسلحه را به سمت سر جواد نشانه رفته و تهدید کرده‌اند که اگر اعترافات نکند به او شلیک خواهند کرد.

 سرانجام از زندان به دلیل تشنج به بیمارستان «شهید بهشتی» نوشهر منتقل شد. روز ۹ شهریور ۱۴۰۲، زندگی سراسر رنج و شکنج او پایان یافت و در روستای کلیکون به عنوان روستای خانوادگی و زاد گاه او در شهرستان آمل به خاک سپرده شد.

و دومی که دقیقاً مشابه خود "ژینا" است. ضربه‌ی به سر که باعث به کُما رفتن دخت کرمانشاهی « آرمیتا گراوند» است که او را از پای متروی ایستگاه شهدا به بیمارستان فجر - که در محاصره ی نیروهای امنیتی است - کشاندند. خبرهای نگران کننده‌ی علائم حیاتی بسیار ضعیف و کاهش سطح هوشیاری شدید این دختر نوجوان ما در بیمارستان فجر نیرو هوایی هر روز پخش می‌گردد. از فرط تکرار نام بیمارستان‌هایی که دختران و پسران‌مان را در آن بستری می‌شوند (کسری، بهشتی، فجر) و... را کم کم داریم از بر می‌شویم!

چرخه‌ایی که باید از کار جان ستاندن باز بماند تا جان زندانیان و روی تخت شکنجه و فشار بازجویی آسیب‌های سخت نبینند تا زنده بمانند. نه «ژینا» سقزی اولین قربانی بود و نه  جوان آملی «جواد» و نه «آرمیتا»ی جوان آخرین خواهد بود. نظامی که برای بقاء خود دست به هر جنایتی می‌یازد تا بماند و بماند ... راهی جز دستگیری و زندان، شکنجه، شکستن زندانی، پرونده سازی و نهایت خودکشانی زندانی و صدورحکم اعدام ندارد. واقعیت آن چیزی نیست که خوراک تبلیغاتی‌شان در مطبوعات و بوق و کرنا کردند و به نام  پدر و مادر #آرمیتا_گراوند و ده‌ها خانواده‌ی دیگر نوشتند و آن‌ها را مجبور به گفتن آن کردند.

همه‌ی دست اندرکاران سرکوب و پرونده سازان آشکار و پنهان دست به کار شدند که به کما رفتن آرمیتا را نیز بیماری زمینه‌ای جلوه دهند. بازجو و خبرنگار آمنه‌سادات ذبیح‌پور، که چهره‌ی امنیتی او در پرونده سازی برای سپیده قلیان آشکار شد. در "شکر افشانی" و پرت و پلا گویی‌هایش چنین بافته که: « قطار متروی حامل «آرمیتا گراوند» از سری ۱۰۰ بوده که در داخل آن دوربین قرار نداشته و امکان پخش تصاویر داخل واگن قطار وجود ندارد»!

بر اساس اطلاعات سایت واگن سازی متروی تهران و گزارش ایرنا، تمام قطارهای سری ۱۰۰، ۳۰۰ و ۵۰۰ دارای دوربین مداربسته هستند و به راحتی می‌توان رخدادهای داخل واگن را از طریق آنها بازبینی کرد.

دوستان آرمیتا که در روز حادثه یکشنبه ۹مهر۱۴۰۲ همراه او بودند "به شدت تحت فشار هستند که نه تنها از هر گونه اطلاع رسانی پیرامون وضعیت آرمیتا در روز حادثه خودداری کنند، بلکه علاوه بر آن با قرار گرفتن در مقابل دوربین‌های خبرگزاری‌های رسمی، بروز هرگونه حادثه‌ای برای آرمیتا گراوند را منکر شوند".

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان چهارشنبه ۱۲ مهر خبر داد: «امروز رییس حراست وزارت آموزش و پرورش با حضور در محل مدرسه محل تحصیل آرمیتا گراوند و با تهدید معلمان این دانش آموز، تأکید کرده است که «انتشار هرگونه خبر یا حتی عکسی از آرمیتا گراوند از طریق صفحات مجازی و به وسیله معلمان این دانش آموز، جریمه سنگینی خواهد داشت و معلم خاطی، مستقیم اخراج خواهد شد.» بدین ترتیب تهدید معلمان و همکلاسی‌های آرمیتا ازسوی حراست آموزش و پرورش و بازداشت خانم شهین احمدی، مادر آرمیتا و آزاد کردن وی به شرط سکوت و صحبت نکردن با افراد و رسانه‌ها، نشانه اوج رذالت و درماندگی نظامی‌ست که روشنگری عصر ارتباطات را در نمی‌یاند و بر نمی‌تابد که در عصر تکنولوژی و رسانه‌های مجازی نمی‌تواند با تهدید و وادار به سکوت کردن اشخاص، از اطلاع رسانی جلوگیری کنند!

عملکرد نظام اسلامی نه مربوط به امروز بلکه رفتار همیشگی بیش از چهل سال  نظام سرکوب و جنایت در ایران در اسارات نظام  جهل و جنون و جنایت است.

امروز و در دل یک سالگی جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» اوج قساوت و بیرحمی نظام اسلامی در سرکوب جنبش جامعه ما، انعکاس مجموعه‌ی جنایاتی ست که در چهل و اندی سال گذشته از سوی نظام اسلامی شاهد بوده‌ایم؛ یعنی سانسور، شلیک گلوله، کُور کردن چشمان، قتل ، کشتار، انکار، توجیه، سناریوسازی، پرونده سازی، اعتراف اجباری، قتل‌های زنجیره‌ای سیاسی، ترور داخل و خارج، پنهان کاری، خودکشانی، آدم ربایی، حمله شیمیایی به مدارس دختران، آتش زدن زندان‌ها و بر پا داشتن چوبه‌های دار و... اینها یکایک، مجموعه جنایت درهم تنیده، یگانه نیاز سیستم برای بر سرکار ماندنش است.

رژیم اسلامی قبل از بر سر کار آمدنش جنایت سینما رکس آبادان را پایه گذاشت و به شکل  سازمان یافته روز به روز در جغرافیای بزرگ ایران، صرفاً  برای بقا، برای ارضای خوی درنده‌ و غیر انسانی‌اش جنایت آفرید. سیستمی که اکنون بیشتر از هر زمانی بقای خود را در خطر نابودی به دست زنان ، مردان و جوانان آزادیخواه می‌بیند. و این نابودی کاری است که ما باید به پایانش بریم؛ نه فردا که دیر است، بلکه همین امروز.

رویارویی گریز ناپذیر که دیروز با رمز "ژینا"ی جوان، دخت سقزی و با گزینش شعار "ژن، ژیان، ئازادی" آغازش کردیم و امروز باید برای "آرمیتا" دُخت کرمانشاهی و آرمیتاهای دیگر این جغرافیا، ژرفایش بخشیم و با سازمان یابی و اتکای به قدرت لایزال مردمان این سرزمین به سرانجامش رسانیم!

پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۲ برابر با ۱۲ اکتبر ۲۰۲۳ 

هیچ نظری موجود نیست: