علیاشرف درویشیان در ذهن کودکان و بزرگسالانی که با روایتهای او دنبال سه برادر در کوچه و پس
کوچههای روستا دویدهاند؛ خاطرهای ماندگار است و آنچنان تصویر پررنگی از او و داستانهایش، بر خاطر مخاطبان کتابهایش حک شده که هیچ غباری نمیتواند روی آن تصاویر نشسته و کمرنگشان کند.
کوچههای روستا دویدهاند؛ خاطرهای ماندگار است و آنچنان تصویر پررنگی از او و داستانهایش، بر خاطر مخاطبان کتابهایش حک شده که هیچ غباری نمیتواند روی آن تصاویر نشسته و کمرنگشان کند.
او پیش از بیماری نویسندهی فعال و پرکاری بود اما حالا بیش از هشت سال است که داستان جدیدی از او منتشر نشده است. البته بیماری تمام دلیل این مسئله نیست و متاسفانه به نظر میرسد طی چند سال گذشته اتفاقاتی مثل جمعآوری آثار او از غرفههای نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در سال ۱۳۹٠ و بلاتکلیفی صدور مجوز برای مجموعه داستان «داستانهای تازه داغ» بیش از بیماری و مشکلات جسمی این نویسنده در تاخیر چاپ یک داستان جدید تاثیر داشته است.
برای اینکه جویای حالوهوای این روزهای خالق «فصل نان»، «همراه آهنگهای بابام» و... شویم؛ با هماهنگی رضا خندان مهابادی (یار و همراه قدیمی درویشیان) و همسر این نویسنده به منزلش رفتیم.
در همان ابتدای ورود به خانهی درویشیان حجم بالای کتابهای کتابخانه مهبوتت میکند و مدالها و جوایر متعدد ادبی که درکنار عکسهایی از خودش و صمد بهرنگی به چشم میخورد؛ برای دقایقی ذهنت را منجمد میکند.
بعد از سلام و احوالپرسی گرم خانم دارابی به پذیرایی راهنمایی میشویم. کمی بعد علیاشرف درویشیان آهسته و قدم به قدم به کمک همسرش به سمت جایی که نشستهایم میآید تا گپ و گفتی با او داشته باشیم. مشخص است که حال عمومی و وضعیت جسمیاش نسبت به اوایل بیماری خیلی خیلی بهتر شده است و آن طور که همسرش هم میگوید فیزیوتراپی نتیجهی خوبی داشته و خود درویشیان هم برای دوباره سرپا شدن انگیزه دارد و از راه رفتن حتی گام به گام لذت میبرد.
تمام کسانی که با کتابهای او زندگی کردهاند و بزرگ شدهاند؛ میدانند که او در تمام روایتهای داستانیاش از مردمی نوشته که در متن جامعه نشانی از آنها نیست و یا دستکم غالبا در حاشیهی زندگی حضور کمرنگی دارند. داستانهای درویشیان در واقع روایتی صادقانه از گذر دردناک جامعه روستایی به جامعه شهری است. جامعهای روستایی که ناشناخته بوده و با داستانهای او تصویری واضح از زندگی پنهان و دورمانده آنها برای خواننده نمایان میشود. خودش میگوید زمانی که در کرمانشاه معلم بوده با این بچهها و این نوع زندگی روزگار گذرانده و حتی شخصیت داستانی «ندارد» را از روی یکی از همین محصلها خلق کرده است.
صحبت از کارهای منتشر نشده درویشیان که میشود، رضا خندان مهابادی به مجموعه داستان «داستانهای تازه داغ» که در آلمان و سوئد منتشر شده؛ اشاره میکند و میگوید: این مجموعه داستان حدودا از سال ٨۴ - ٨۵ موفق به گرفتن مجوز و چاپ در ایران نشده است و میگویند برای انتشار باید ٨ داستان از این مجموعه حذف شود. کتاب «شناختنامهی علیاشرف درویشیان» هم که توسط آرش سنجابی تدوین شده و قرار است توسط نشر مروارید به چاپ برسد؛ بعد از گذشت شش سال همچنان بدون پاسخی برای گرفتن مجوز معلق مانده است.
درویشیان در ادامه صحبتهای دوست قدیمیاش از انتظار برای مجوز چاپ مجدد آثاری مثل «سلول ١٨» و کار مشترکش با رضا خندان که «داستانهای محبوب من» نام دارد، میگوید و اضافه میکند: انتشارات نگاه این کتابها را برای چاپ مجدد ارسال کرده که هنوز خبری از مجوز نشده است. داستان «همیشه مادر» هم هنوز نگارشش تمام نشده و نیاز به بررسی و ویرایش دارد. چند مجله و هفتهنامه که در کانادا یا اروپا منتشر میشوند و به تازگی با درویشان گفتوگویی داشتهاند یا مطلبی دربارهی بزرگداشتهایی که برای او برگزار شده کار کردهاند؛ روی میز جلب توجه میکند و باعث میشود بپرسیم نویسندهای که در دهمین دوره جایزه ادبی هوشنگ گلشیری از او به عنوان نویسندهای که حافظ حریم قلم است؛ قدردانی شده و در آذرماه سال گذشته (١٣٩٢) هم جایزه نخست جشنواره فرهنگی گلاویژ کردستان عراق را از آن خود کرده است؛ چقدر مورد رسیدگی و حمایت نهادهایی مثل وزارت ارشاد یا کانون نویسندگان قرار گرفته و میگیرد؟ پاسخ همسر درویشان و رضا خندان واقعا قابل تامل است، چراکه این عزیزان میگویند نهادهای دولتی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که هیج بلکه سازمانهایی که برحسب وظایف سندیکایی خود باید نویسندگان را تحت پوشش و حمایت داشته باشند؛ هم همراهی خاصی با این نویسنده نکردهاند.
به نظر میرسد نویسندگان مستقلی مثل درویشیان علیرغم حضور و همدلی مردم که بیشتر بار معنوی دارد ازسوی نهادهای دولتی و مدنی مربوطه ندیده گرفته میشوند.
بحث که به اینجا میرسد، همسر علیاشرف درویشیان تاکید میکند که آنها پذیرای تمام دوستانی که جویای احوال درویشان میشوند و حتی میخواهند حضورا برای با خبر شدن از وضعیت او سری به او بزنند؛ هستند و این مایهی دلگرمی و خوشحالی است که هستند کسانی که حتی از لرستان، هرسین، کرمانشاه و.... برای دیدن درویشیان میآیند.
در پایان صحبتها هم درویشیان از نویسندگان جوان میخواهد که به دنبال خلق داستانهایی باشند که به بستر زندگی عامهی مردم نزدیک باشد و برای بهتر نوشتن با بطن جامعه در ارتباط باشند و از زندگی مردم تجربه کسب کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر