ویژۀ نوری
(عباسی) - ۴
با انکار واقعیت،آثار کُشتار خونین ۱۳۶۷را نمیتوان شُست!
امیر جواهری لنگرودی
amir_772@hotmail.com
دوشنبه ۸ آذر ۱۴۰۰ برابربا
۲۹ نوامبر
۲۰۲۱ در چهارمین جلسهی حضور مجرم حمید عباسی
(نوری)، صحنهی نمایش (نوری) باز هم جایگزین حقیقت ودنیای تصویر پردازانه وغوغا سالارانهی
اودیگربار باهمان ریتم،اداواطوارواینباربادورتندتری
درصحن دادگاه ادامه داشت!
حرکات نمایشی وهیستیریک با دست و زبان و واگویهی
مسخرگی در پاسخ به دادستان، مثل اینکه: «دختر
من اینجاست، معرفیاش کنید به بیمارستان دیانای او را بگیرند، دقیقاً مشخص میشود
کی به دنیا آمده...» به هیچ پرسش دادستان پاسخ مستقیم و سرراستی
نداد.
در اساس استراتژی «حمیدعباسی» بر انکار همهی
رخدادهای مورد ادعای شاکیان و شاهدان تاکنونی دادگاه بنا نهاده شده است. نمایش
حضور نمایندگان سفارت، نمایندگان بلافصل نظام اسلامی ایران، در دادگاه روزجمعه هفته
گذشته به معنای حمایت تمام قد و غیر قابل کتمان رژِیم اسلامی ازاین جانی،دربرابرچشمان
شاکیان،شاهدان و خانوادههای خاورانی حاضر در دادگاه و افکارعمومی است.
درکنارادعای اعلام شده تاکنونی: «احمدمعصومیفر»
سفیرایران در سوئد در مرداد ماه امسال از ملاقات با حمید نوری در زندان خبرداد. او
در حساب توییترش نوشته که پس از ۲۰ روز پیگیری،
موفق به ملاقات شهروند ایرانی درزندان شده و«شواهد حاکی از کاربرد خشونت» علیه
حمید نوری بوده است.
معصومیفر
همچنین ازشکایت وکلای دولت جمهوری اسلامی ایران به مرجع قضایی خبرداده و گفته: «طی
یادداشتی به وزارت خارجه و وزارت دادگستری سوئد خواستار تحقیق مستقل در خصوص نقض
حقوق زندانی، ممانعت از معاینه پزشک، هتک حرمتهای اعتقادی و اعمال شکنجه جسمی و
روحی شهروند ایرانی شدم و موضوع را تا رسیدن به نتیجهای قانع کننده دنبال خواهم
کرد.»
در
کنار این ایستادگی و انکار واقعیتها توسط «حمیدعباسی» باید از رویکرد وزارت امور خارجه
جمهوری اسلامی هم یاد کرد؛ در فروردین ۱۴۰۰
«علی باقری کنی» معاون سیاسی وقت وزارت خارجه و رئیس ستاد
حقوق بشر قوه قضاییه طی نامهای به دبیرکل
شورای اتحادیه اروپا، به زندانی بودن ۱۰ ایرانی در اروپا از جمله:
اسدالله اسدی دیپلمات جمهوری اسلامی و حمید نوری دادیار وقت زندان گوهردشت،
اعتراض کرد. شواهد موجود نشانهی اینستکه مواضع دیپلماسی سیاسی اعلام شدهی نظام اسلامی تا
حالا به گوش عباسی رسیده که با سماجت کم نظیری با هو و جنجال و کف بر دهان آوردن برآن
استکه همهی مضمون کیفر خواست دادستانها را نوعی داستان سرایی و قصه قلمداد کند که دراساس پایهی
مادی ندارد.
تازهترین واکنشها به برگزاری
دادگاه حمید نوری درسوئد مربوط فداحسین مالکی عضو کمیسیون
امنیت ملی و سیاست خارجی درمجلس است که دربارهی
عملکرد وزارت خارجه دربارهی این دادگاه گفته: «در جلساتی که داشتیم قرار براین
بوده که جمهوری اسلامی ایران و دستگاه دیپلماسی و قوه قضاییه ورود جدیتری به این
گونه پروندهها داشته باشند تا بتوانند از حقوق ایران دفاع کنند». و ادامه داد: «زمانی
که بحث ورود به پرونده مطرح شد قرارشد برای کمک ازهمه ابزارها ازجمله وکیل
استفاده شود. ممکن است سفارت این کار را بکند و با هماهنگیهایی که با تهران انجام
میدهد از افرادی که مسلط به پرونده و حقوق بین الملل باشند استفاده کند».
مالکی درمورد لزوم تشکیل چنین دادگاههایی در داخل کشور گفت: «اگر
تیم حقوقی بین الملل ما تشخیص بدهند، دستشان باز است که از دادگاه بخواهند این
پرونده را به ایران منتقل کند» (۱).
توگویی اظهار نظرهایی اینچنین به «حمیدعباسی» رسیده، ولی او همچنان بر انکارهمهی رخدادها اصراردارد. درحالیکه معاون سیاسی وقت وزارت خارجه ورئیس ستاد حقوق بشر قوه قضاییه، علی باقرکنی، او را به نام «دادیار وقت زندان گوهردشت» نام میبرد. برای «حمیدعباسی» تنها ادله انکار و نفی همهی شواهد و آدرسهای موجود تعیین کنندهترین وجه ادعاییاش است.
«حمیدعباسی» به مانند گذشته با
تعبیر واژگانی ویژهی خویش که منبعث از فرهنگ اسلام ناب محمدی وعصرشتر چرانی است، در
این چهار جلسه برای انکار"حقیقت" و جدل محض همراه با حرمت شکنی، با وجود
اخطار چندین بارهی رئیس دادگاه به او، همچنان با دادستان در ستیز است. «مارتینا حرف
تو دهن من نگذارید. ما مجاهد نداریم، اینها منافقاند» و آنگاه که با اعتراض کنت
لوییس ازوکلای شاکیان روبهرو میشود هم عقب نمینشیند و با زبان بازی مشمئز کنندهای،
به رئیس دادگاه میگوید: «اسم سازمان رونگید، بعداً برای من دردسر
میشه» و با فرار به جلو، دربارهی اسم زندان گوهردشت میگوید: «ما زندانی به نام گوهردشت نداشتیم، آنجا رجاییشهراست.» و با فن قابلگی کم نظیری برای از سر واکردنش،
رو به رئیس دادگاه میگوید: «من اگر بگم گوهردشت یعنی تأیید کردم. برای من در ایران
مجازات دارد، لطفاً منو درک کنید»!
ابعاد دفاع «حمید عباسی» درچهارمین حضورش بر صندلی متهم دادگاه استکهلم، بر پایهی
انکار مطلق، صد در صد مانیفست و بیان سیاسی اواست و نوری حاضر نیست، تحت هیچ شرایطی
حتی گوشهای از «حقیقت» ماجرا را باز نماید.
در پاسخ
به دادستان میگوید: «ماجرا کلاً یک سناریو و داستان ساختگی و یک نمایشنامه است»
و ادامه میدهد: «... دوستان من به من میگفتند: که حمید، تو که میدانی این حرفها
دروغ است، این سوالها را نکن. اما من فکرمیکردم که شاید دوستانم به من نمیگویند
و فکر میکنند که من آدم سادهای هستم و ممکن است بروم جایی بگویم. من یک درصد
احتمال میدادم که شاید اعدامهایی شده باشد اما وقتی این داستان برای من پیش آمد،
وقتی کتابها راخواندم، لیستها را دیدم، مطالعه کردم و… آن یک درصد تردید هم
ازبین رفت و فهمیدم که این ماجرا - اعدامهای ۶۷ - کلاً
یک سناری و داستان و یک نمایشنامه ساختگی است» و با وقاحت کم نظیری ادامه میدهد: «اصلاً
چنین داستان و نمایشنامهای اتفاق نیفتاده که نظام جمهوری اسلامی ایران بخواهد
درباره آن صحبت و اظهارنظر کند. این افراد و کسانی که این ادعاها را میکنند همه
دشمن نظام جمهوری اسلامی هستند. سازمانهای بینالمللی هم که این را تکرار کردهاند
وابسته به قدرتهای خارجی هستند». مدعیست ما در اساس شکنجه
نداشتیم، بلکه با اشاره به - قوانین اسلامی - شلاق داشتیم. ما زندانی سیاسی
نداشتیم، زندانی گروهکی داشتیم. اینها مجاهد نبودند، منافق بودند. مخالف نبودند،
اجنبی، تروریست، خارجکی بودند. و میگوید: «من اینجا هرچه میگویم نظر شخصی
خودم است و ربطی به نظام جمهوری اسلامی ندارد. دلیلش هم این است که من در مقابل یک
دادگاه بینالمللی و رسمی قرار گرفتهام و جواب سوالات شما را به طورکامل خواهم
داد ».
رئیس دادگاه قاضی ساندر در چهارمین جلسه حضور- نوری-
در دادگاه، ساعت ده وسی و سه دقیقه صبح به «حمید عباسی» اخطار کرد و گفت: «تو از این
لحظه حق نداری کلمه "منافق" را به کار ببری. توباید بگویی "گروه
م"، حالیت شد؟» که پاسخ داد: «چشم».
«حمیدعباسی» بانمایش
کلامیاش در روز دوشنبه به دفعات، خاصه به اشکال مختلفی، گاه به زبان تهدید در برابر
دادستان، گاه چاپلوسی، تحبیب و زبونی در برابر قاضی ساندر، رئیس دادگاه و گاه با پرخاش
در رودرویی آشکار با دادستان که او را با اسم کوچک «مارتینا» صدا میزد، تلاش داشت
خیل مفاهیم ساتر از ذهن علیل خود را رسانهای کند.
حمید
عباسی در بیان کشداری در پاسخ دادستان گفت: «من نگفتم همه آنها، گفتم بعضی از آنها
ممکن است اعدام شده باشند» بعد با رجز خوانی بیمانندی برابر
دادستان و دادگاه یادآور شد: «باید از ایران استعلام شود آیا اینها زندان بودند؟
اعدام شدهاند؟ و چرا اعدام شدهاند و در چه تاریخی… شما از کمونیستها ۲۶ اسم دادهاید اما متاسفانه از ایران
استعلام نشده است. چند نفر گواهی فوت آوردند، درست است؟ جمهوری اسلامی قبول کرده
اینها فوت کردند ولی علت فوت نوشته نشده، حالا باید جمهوری اسلامی استعلام بشود
علت مرگ را بنویسد. من قبول دارم بعضی از اینها اعدام شدهاند ولی نه در آن
داستان قتلعام، احتمال است و به خاطر حفظ آبروی خانوادهها در گواهی فوت ننوشتهاند،
اعدام شدهاند، چون وقتی خانوادهها گواهی فوت درخواست میکنند خودشان میگویند
ننویسید اعدام شدند که برای آنها بد نشود. این ادعاهای خیلی از اعضای خانواده است
باید اظهارات بقیه خانواده را هم گرفت ببینید حرفهای او را قبول دارند یا نه…» تو گویی که این مردک کُور و کر، در
جلسهی حضور شاکی خانوادههای خاورانی، خانم لاله بازرگان نبوده و بیان او در
رابطه با ارائه چرایی سند یا برگهی فوت مربوط به بردارش «بیژن بازرگان» را که در پاسخ
به دادستان به شکل مستدل آنرا تمام وکمال توضیح داد، نشنیده و یا شنیده و از گوش در
کرده است!
دوشنبه «حمید
عباسی» همچون حضورش در اولین جلسهی سه شنبه ۲۳ نوامبر، منکر اعدام زندانیان سیاسی شد و لابه سرداد و
گفت: «یک سری از افراد کمونیست که اعدام شده بودند در زندانها، یک
سری از افرادی که آزاد شده بودند از زندانها و به هردلیلی فوت کرده بودند و یا
سربه نیست شده بودند، یا هنگام خروج از ایران در درگیری کشته شدند بودند، و یک سری
از این افراد وجود خارجی ندارند. درباره مرگ این افراد از ایران باید استعلام شود
تا معلوم شود این افراد مردهاند یا نه، پدر و مادر داشتهاند یا نه و اگراعدام
شدند برای چه اعدام شدند.»
بر پایه ادعای روز جمعهی عباسی:
«ما در ایران، زندانی به نام گوهردشت نداشتیم. اگر اینطوری بگویم به محض اینکه به
ایران بروم به جرم جعل هویت زندانم میکنند، خواهش میکنم شرایط من را درک کنید».
یک
نکته برای من که دنبال کنندهی هر روزهی این دادگاهم به شکل سئوال در ذهن و جانم شکل
میگیرد که بی جواب میماند. آن ایرانی که «حمیدعباسی» چاخان و پُرحرف، مرتب به آن اشاره میکند، درکجای نقشهی
جهان جای دارد؟
مگر ازنظام
تئوکراتیکی که در آن اصالت با قوانین دینی و فرد
روحانی است و مذهب غالب، اصلیترینِ عناصر تعیین کنندهی خط مشی ادارهی جامعه در نظام
دینسالاراست و از حاکمیت قانون خبری نیست و ایدئولوژی اسلامی خروار خروار بر سر هر
زندانی سیاسی و خانوادهاش به عنوان شهروندان آن جامعه ریخته میشود، این همه شاکی
وشاهد، چگونه میتوانند برای دادستان دادگاه سوئد ازچنین نظامی ضد انسانی استعلام
بگیرند؟ نظامی که از زبان تو به عنوان محکوم و مجرم شنیده میشود «زندانی سیاسی»
وجود ندارد؟ زندان گوهردشت نداریم؟ شکنجه و شلاقی در کار نبود، آنچه بود، تعزیر بود
و دیگر هیچ. در حاکمیت سراسر انکار اسلامی، میتوان برای زندانی سیاسی کمونیست و مجاهد
استعلام گرفت؟
از نظامی
که دربرابرچشمان یک جامعهای در طول خیابانها، جوانان مردم را به گلوله میبندند وتوسط
عوامل چماقدار ونیروهای امنیتی و لباس شخصیهای خود که در قامت سربازان گمنام امام
زمان عمل میکنند، جسدهای آنان را دزدانه و به زور در برابر چشمان مردم می رباید و
به سردخانهها میبرند و تا به امروز حاضر به پذیرش ارقام آنها نشده، مردکه دلقک،
از دادستان دادگاه "بین المللی"سوئد استعلام میخواهد؟ در خوزستان
فرزندان مردم را کشتند به کسی حساب پس دادند؟ هواپیمایی کشوردیگری را با پرتاب موشک
به زمین افکندند و صدها تن را در آتش حماقت فرمان رهبریشان سوزاندند و دنیایی را متوجه
چنین جنایتی کردند. امروز درمقابل خشم کل آن خانوادههای داغدار، دارند آفتابه دزدها
را به شکل نمایشی سین و جین میکنند تا آتش خشم فروخفتهی این مردم را خاموش کنند!
به کسی استعلام میدهند که ما فرماندهی کل قوا ان بچه ها را کشتیم؟ چند روز گذشته
در کنار رودخانهی خشک زاینده روداصفهان بیش از هزاران تن را تاراندند و چادرها را
به آتش کشیدند و بر سرمردم سرب داغ ریختند و چشمان بعضیها را با ساچمه سوراخ
کردند، به هیچکس جوابگو نبودند و نخواهند بود. «حمید عباسی» از کدام ایران و استعلام
صحبت میکند؟ مگرما دولت صاحب اختیاری هم در ایران داریم؟ رئیس دولتی با مشخصهی
ابراهیم رئیسی که خود به فرمان امام مرگ خمینی، در«هیئت مرگ» زندان گوهردشت در کنار
جانیانی همچون: (نیری، اشراقی، پورمحمدی) وآن دیگرانی نشسته بودند،احکام اعدام
صادر می کردند، هم اینان امروزبا عنوان حکمفرما،به خانوادههای جانفشانان و داغ
برسینه داران اعدامی تابستان ۱۳۶۷ استعلام
میدهند؟
باید با صدای بلند رو به دادگاه سوئد
اعلام داشت: «حمید عباسی» خود را وامدار نظامی میداند که برا ی او فضای امنی
فراهم آورد بود که به ادعای روزاولش دردادگاه:« تا هر شب با کیف سامسونت پرپول به
خانه برگردد» و اعجاب همان دخترخانماش،«عطیه» را که امروز در دادگاه استکهلم
نشسته و شاهد شنیدن دروغهای تهوع آور پدرش در مقابل اظهارات شاهدان و شاکیان است
و نمیتواند دم برآورد که چگونه پدرش باید به مقام رهبریش گردن ننهد؟! رهبر این
آدم نسناس کسی است که میگوید: «من فقط به خدا پاسخگوهستم». اما او به دروغ
دادستانها و قاضی دادگاه و هئیت ژوری را حوالت به وصیت نامهی امام مرگش میدهد
که به عنوان حجت او در دادگاه مورد داوری قرار گیرد.
دم خروس او اما
آنجا نمایان میشود که خطاب به دادستان چندین باراعتراف میکند که: اگر از این
زبان استفاده نکند «دربازگشت به ایران دستگیرخواهد شد و باید حساب پس بدهد».
در گفتار روز
دوشنبهی «حمید عباسی» ملغمهای از قیقاج زدنها به گردن میگیرد و میگوید: «من
کشتار ۶۷ را تائید میکنم، ولی نه در زندانهای
ایران، بلکه در کرمانشاه قتل عام شدند و یک سری افراد در این اسامی هستند». روز دوشنبه «حمید عباسی» ادعا کرد: «افرادی که اعدام شدهاند به خاطر
«تفکرات سیاسی»آنها نبوده، بلکه به خاطر «عملیاتهای مسلحانه» اعدام شدهاند.» او مدعی شد «توده»ایها با تشکیلات نظامیشان در ارتش ما نفوذ کرده بودند، اقلیتیها
به مبارزهی مسلحانه باور داشتند... یکی باید بپرسد: فدائیان اکثریت را چرا اعدام
کردید؟ آنها در کجای سیر این اعدامها بودند؟
در این روز «حمیدعباسی» به این حد بسنده نکرده، همهی لیستهای
اعدامیان را با روزهی شکدار به دادگاه شناساند و گفت: «این لیستها متناقض هستند. دادستان پرسید: «میخواهیم بدانیم این اسامی چگونه سر از
این در آوردهاند؟ حمید نوری در پاسخ گفت: «خیلی از این اسمها دروغ است و وجود خارجی
ندارند، مثلاً کتاب سیاه ۶۷ دو صفحه اولش را بیاورید تا من صحبت
کنم. این کتاب را گروه کمونیستهای گفتگوهای زندانی منتشرکردهاند. آقایان:
مهرزاد دشتبانی، محمود خلیلی، محمد ایزدجود اسم مستعارهم دارد. این کتاب کلاً مسئلهداراست»
وافزود: «اگر قاضی اجازه بدهد تا من جواب شما را بدهم… دو صفحه اول این کتاب
فقط اسم کوچک نوشته شده، مثلاً نوشته شده حمید، رضا وغیره همهاش همین است و دروغ
است. در ایران ۵۰۰ هزار رضا
وجود دارد، آقای قاضی کاش میتوانستم این را نشان بدهم» قاضی ساندر به «حمید
عباسی» موکداً اجازهی چنین نمایشی را نداد!
اینکه «حمید عباسی» مرتب
تکرار میکند که من به زبان ضرب المثل سخن بگویم، واگویهی یک سطح از لمپنیسم
آشکار این آدم در شکاف انداختن بین رئیس دادگاه، دادستانها و ایجاد نوعی شک و
شبهه در ترکیب هیئت ژوری است .
زبان «حمید عباسی» در بیان انکار همهی حقایق
تاکنونی با داستان نامیدن صورت مسئله ونفی همه اقاریر تاکنونی، رونویسی همهی خاطرات
تاکنونی زندان از دست یک نفر، باطل السیراعلان داشتن لیست اعدامیان، انکار داشتن
زندانی با مشخصهی زندان گوهردشت، آنچنان پررونق است که اطرافیانش همچون سلف او (محمود
احمدی نژاد، محمد جواد ظریف و...) نیز بر آنند که ما تا به امروززندانی سیاسی
نداشتهایم!
این دادگاه را کسانی شروع
کردهاند، ولی تمام کنندهاش آنها نیستند. واگویهی چنین منظرناسوتی، همواره ما به
الاحتیاج خود را از دل یک انکار سفت و مطلق درمییابد که امدادهای غیبی بدو رساندهاند
که حضرت «نوری» همچنان در دادگاه استکهلم بتاز، ما تمام و کمال پشتت هستیم!
بدین
ترتیب دادگاه روز دوشنبه ۸ آذر ۱۴۰۰ برابر با ۲۹ نوامبر
۲۰۲۱ نمایش پرگوییهای کشدار و تکرار گفتههای پیشین
و اینبار با خباثتی کم نظیر، چهارمین روز دفاع حمید نوری درجریان رسیدگی به
اتهاماتش به پایان رسید و رئیس دادگاه ادامه آن را به روز چهارشنبه همین هفته اول
دسامبر / ۱۰ آذر موکول کرد.
منبع:
(۱)- ( سایت گویا،به نقل از: رویداد ۲۴، گزارش لیلا فرهادی)
https://news.gooya.com/2021/11/post-58841.php
یادداشت ادامه
خواهد داشت...
لینک یادداشت های
تاکنونی دادگاه استکهلم:
https://drive.google.com/drive/folders/1l_-DDPT0OmT6arD5agxkUrtLQkrNET6r?usp=sharing
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر