یک ذره شرم هم چیز خوبی
ایست !
مشاطه گری سیاسی مذموم است
یادآوری:
این مقاله به بهانه هجوم و حضور دیگر
باره عوامل رژیم اسلامی با ادعای « خدمات کنسولی » در شهر گوتنبرگ و مالمو و برخوردهای
غیر منصفانه و ناسالم برخی رسانه ها و اشخاص به ما فعالان سیاسی که همواره با مردم
و در کنار مردم و دفاع از خواسته های آنان طی همه این سال ها عمل کردیم و به
تمامیت این نظام نه گفته ایم، به روز می گردد .
عکس ها از آرشیو وبلاگ اندیشه است
گوتنبرگ جای
تروریست های جمهوری اسلامی نیست!
با احترام :
امیر جواهری لنگرودی
جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ برابر با ۲۰ می ۲۰۱۶
درمناظره تدارک دیده شده آقای خسرو رحیمی در رادیو سپهر ، که من در
این گفتگو سخنگوی "ستاد هماهنگی اعتراض
ایرانیان به حضور جمهوری اسلامی در گوتنبرگ (سوئد)" را بعهده داشتم و آقای خسرو
رحیمی تو گویی خود سخنگوی سرویس دههدگان " خدمات کنسولی " اند با نام
مردم و مردم طرف مناظره با من بوده اند تا بخواهند جبهه ای از رودررویی بین مردم
متقاضی سرویس گیری و اپوزیسیون مخالف نظام به شکل مصنوعی بیافرینند .
اما در خط آزاد رادیو، آقای
م.ی طی دو نوبت ،
با اینکه بار اول به ایشان محترمانه یادآور شدم: « من صدای شما را می شناسم و پاسخ
من این است ...» اما جناب ایشان قانع نشدند و رضایت ندادند. آنگاه که من از آتش
زده شدن « کتابخانه و کتابفروشی اندیشه – گوتنبرگ»، در اکتبر١٩٩۴ توسط عوامل جمهوری اسلامی صحبت کردم ، برافروخته شدند و دیگر بار زنگ
زدند و " سخاوتمندانه " ،" جسورانه " ، و با زبانی " متمدنانه
" ، من و ما را در کنار امثال « سعید مرتضوی » ، « حزب الهی» های سفارت آتش زن ...جمهوری اسلامی قلمداد کردند و خواستند
که من بعنوان سخنگوی ستاد ، در رادیو به ایشان چک سفید بدهم که معترضین نظام دراجتماع
اعتراضی روزهای شنبه و یکشنبه به ایشان و آن کسانی که برای دریافت « خدمات کنسولی»
از راه می رسند .سنگ نخواهند پراند، فریاد نخواهند زد. اما نکته مرکزی حرف شان این
بود که الان دوستی به ایشان زنگ زدند و یاد آور شدند که" امیر جواهری تا به امروزنتوانست
ثابت کند که " کتابخانه و کتابفروشی اندیشه " را درآن سال جمهوری اسلامی
آتش زده است ! "
آقای م.ی ؛ در تلفن دوم خود به رادیوسپهر،خواست که من ثابت کنم آتش
زننده آن مرک فرهنگی عوامل رژیم اند !!
این دانشمندان بغایت مدعی دمکرات مآبی ، انگار چشم های خود بسته اند و
گوش های خود را گرفته اند و تنها و تنها با منفعت شخصی و حقیر خود زندگی می کنند .
می پرسم ؛ تا به
امروز چه کسی توانست جمهوری اسلامی را به پای بیش از دویست ترور به محاکمه بکشاند
. مگر قاتلین میکونوس را در دادگاه برلین ردیف نکردند. بعد چه شد ؟ مگر قاتل
بختیار ( انیس نقاش ) را دولت فرانسه تحویل ایران نداد. مکر دولت سوئد مدعی
دمکراسی و آزادی ، تروراست را به دفعات رها نساختند . انتظار داشتید من ، بعنوان یک پناهنده سیاسی ، آتش
زننده گان کتابخانه و کتابفروشی اندیشه را پیدا کنم و به دست قانون بسپارم ....؟
اقایان ول معطلید . ازرژیم اسلامی سرویس می خواهید ؛ پس باید به امیرجواهری و به اپوزیسیون بد و بیراه بگویید
تا خرتان از پل بگذرد. چه خوب گفته اند : یک
ذره شرم هم چیز خوبی ایست !
از اینرو من
مقاله ای را که در دسامبر٢٠٠۶ یعنی ده سال پیش در باب پرونده آن اتش سوزی و سلسله
جنایات رژیم در کشور سوئد نوشته ام ، با این یاد آوری کوتاه به روز نموده ام تا هم آن دوست پس صحنه و هم
آقای م.ی پیش صحنه ، از پیشداوری خود شرمگین باشند تا سیه روی شود هر که در او غش
باشد .
*******
دراعتراض به سکوت سازمان
امنیت سوئد(سپو) دربرابر پیدا شدن جاسوس رژیم جمھوری اسلامی ایران دراین کشور
تاریخ از شمایان می پرسد:
آیا ما نیز در این خانه سھمی داریم؟ ؟
امیرجواھری لنگرودی
شنبه٩
دی ١٣٨۵برابر ٣٠دسامبر٢٠٠۶
از
شب ھنگام ١۶
اکتبر١٩٩۴
که مرکز فرھنگی اندیشه درمرکزی ترین نقطه شھر( خیابان شاه )ی گوتنبرگ واقع در پشت
مرکز تلفن شھر به آتش کشیده شد. تحقیقات کارشناسان پلیس جنایی و امنیتی(سپو) طی گزارشی اعلان داشت: « عاملین این
جنایت از بنزین اتومبیل برای ایجاد حریق استفاده کرده اند» و ھمین مقامات این عمل
را مساوی:« آتش افروزی به
قصد کُشت» نامیده اند که خود سنگین ترین جرایم در قوانین مجاز و جزایی سوئد محسوب
می گردد ونیز در تحقیقات پلیس مخفی سوئد آمده است : « این کار بشکل گروھی صورت
گرفت وعاملین آن قصد از بین بردن ساکنین این مرکز را در سر داشته اند!» ھمگان می دانند؛
مرکز فرھنگی اندیشه – گوتنبرگ به خاطر اقدامات فرھنگی- اجتماعی و سیاسی ودر دفاع
از آزادی بیان واندیشه، حمایت از نظرات سلمان رشدی ومحکوم کردن احکام خمینی در حق
ایشان، دفاع از سعیدی سیرجانی وبرگزاری جلسات سخنرانی وسیمنار برای فعالان
اپوزیسیون ایرانی وموارد مشابه، بارھا مورد تھدید عوامل مشکوک قرار گرفته وشیشه های
آن شکسته شده که پرونده قطور آن در نزد مقامات امنیتی سوئد موجود است تا اینکه
سرانجام در ساعات اولیه شب ١۶
اکتبر، آنرا به آتش کشیدند
. در آن شب علیرغم
واکنش سریع ھمسایگان، آتش نشانی و پلیس، ھزاران جلد کتاب، صد ھا نوار موسیقی و
ویدئویی، وسایل صوتی وبصری، صد ھا نشریه گروھھای مختلف اپوزیسیون رژیم شاه و
جمھوری اسلامی که در مرکز اسناد آن نگھداری می شد، در آتش تاریک اندیشان سوختند. در آن شرایط برای ما وپلیس امنیتی
این پرسشھا مطرح بود: آن کس که حضور فرھنگسرای اندیشه را تاب نمی آورد وبر نمی
تابید، کیست؟ چه کس و کسانی اند که به خاطر رسیدن به ھدف خود ، نه تنھا کتاب می
سوزانند، آنانی که جان دھھا ھمسایه ای را نیز که در ھمان ساختمان سکونت دارند، اینگونه
در معرض خطر مستقیم مرگ قرار می دھند، کیستند؟ برای ما دست اندر کاران مرکز اند
یشه مشخص بود: آن کس که خاطره شوم کتابسوزانھای جلوی دانشگاه را اینجا نیز بار
دیگر زنده کرده وبقول مقامات امنیتی سوئد(سپو) :« آتش افروزی به قصد کُشت» را به
ثمررسانیده است، نمی تواند کسی جز جمھوری آتشخوار اسلامی ایران، این دشمن قسم
خورده آزادی باشد. مقامات امنیتی در ملاقات حضوری با مسئول فرھنگسرای انیشه، بی
ھیچ گمان زنی اعلام داشتند: « اگراینگونه است که شما می گویید، شما آنجا را پاتوق
سیاسی تان کرده اید، آنھا(جنایت کاران جمھوری اسلامی ایران) ھم تامل چنین اماکنی
را ندارند!» . پلیس امنیتی برای رھا ساختن خود از دست جاسوسان جمھوری اسلامی ،
محترمانه ترین تاکیدش به ما این بود که خودتان را تعطیل کنید تا از شرچنین آتش
بازی ھایی آزاد گردید! چنین است بیان
ساده جنایتی که خود سنگین ترین جرایم در قوانین مجاز وجزایی سوئد بشمار میرود و
ازھمان روز تا به امروز آن پرونده جنایت به بایگانی سپرده شده است. آمران وعاملان
آن ترور و آتش زنی کُورھرآن کس که بوده باشند، ھدف معینی را دنبال می کرده وآن
خاموشی ما است و پلیس مخفی سوئد بدون کمترین واکنشی در قبال این پرونده، فرصت
جنایات دیگر باره را برای جاسوسان رژیم در ھمین کشور فراھم ساخت.
آنروز مطبوعات سوئدی نظیر: ای داگ ،
دوشنبه ١٧اکتبر٩۴
، نی ھترنا، سه شنبه ١٨ اکتبر٩۴
، پرولترن در تاریخ٢٠ اکتبر٩۴
به ارائه عکس وخبرازحادثه آتش افروزی اندیشه پرداختند. اضافه کنم: من از آنروز تا
به امروز نتوانستم خود رااز خجالت دھھا ھمسایه خود رھا کنم که در آن شب دھشت به
دستور پلیس مجبور به ترک ساختمان خود شدند و توسط پلیس در ماشینھای سیار بطور موقت
به ھمراه کودکان خود، ساعتھا اسکان داده شدند ، چرا که وحشت پلیس و ھراس پرسنل
اداره آتش نشانی ، از لوله ھای گاز ساختمان ، آنچنان وحشت انگیز مینمود که به تمام
ساکنین۶
طبقه نیز منتقل شده بود ومن شرمنده نگاھھای ھای محبت آمیز آنانی بودم که در آن
شرایط نیز به من دلداری می دادند. برای افکار عمومی
ایرانیان شھر که با اجتماع اعتراضی خود در خیابان مقابل کتابخانه و کتابفروشی
اندیشه ، با قرائن وشواھد غیر قابل انکار در مورد نقش سفارت خانه رژیم جمھوری اسلا
می ایران در عملیات ترور و خرابکاری در خارج از کشور ، بی اختیارانگشت اتھام را به
سوی عوامل ژیم بر گرداند وبا سر دادن: شعار ننگ بر جمھوری اسلامی ایران ، خواھان
شناسایی عوامل آتش سوزی و محاکمه و اخراج آنھا از کشور سوئد شدند. اما این انتظار
ما ودیگران تا به امروز از جانب پلیس جنایی وپلیس(مخفی) امنیت سوئد(سپو)، پاسخی
دریافت نداشته است!
کارنامه دخالتگری پلیس
امنیت سوئد دربرخورد با جاسوسان رژیم اسلامی سخت منفی است:
گفتنی است: در سالھای اخیر، پلیس
(مخفی)امنیتی سوئد(سپو)، تنی چند از جاسوسان جمھوری اسلامی را بی سرو صدا از سوئد
اخراج کرده است واین اخبارنیز دررسانه ھا بازتاب داشته است. نمونه دیپلمات ایرانی
رضا تسلیمی واخراج بی سر وصدای ایشان از سوئد. به گواھی جسارت خبرنگاران مترقی
درسوئد ونشان دادن یکی ودوفیلم مستند ازجمله: فیلم مستند خبرنگار سوئدی «اوسکار
ھدین» تحت عنوان:«کماندوھای مرگ» پنج شنبه شب ١٩ سپتامبر سال٢٠٠٢ ، در یکی از
برنامه ھای پربیننده تلویزیون کانال سراسری سوئد به نمایش در آمد. فیلمی که نشان داد: دولت و پلیس
(مخفی)امنیتی سوئد(سپو)، از تروریستھای اعزامی جمھوری اسلامی به این کشور آگاه
بودند، اما ھیچ اقدام پیشگیرنده انجام ندادند. باز نکته گفتنی فیلم این استکه : جاسوس تحویل داده شده یا بازگردانده
شده به ایران به نام عبدالرحمن بنیھاشمی، یکی از تروریستھای رژیم جمھوری اسلامی،
درسوئد ... بعدا
درجوخه ترور « رستوارن میکونوس» در شھر برلین (آلملن ) نیز شرکت می کند و به ھمراه
سایر کماندوھای مرگ ، دبیر کل حزب دمکرات کردستان صادق شرفکندی وچند تن از
ھمراھانش را درکنار نوری دھکردی درھمان رستوران میکونوس (برلین)، به مسلسل می- بندد. که دادگاه تاریخی برلین ھمه
دست اندرکاران نظام را به عنوان آمران اصلی این جنایت غیابا محکوم کرد وعاملان
دستگیر شده را نیز به زندان فرستاد! نمونه دیگر
دخالتگری پلیس امنیتی سوئد را با این گزارش روزنامه آفتون بلادت در تاریخ ماه
نوامبر٢٠٠٣ می توان دریافت. روزنامه
نامبرده گزارش کرده است :« دونفر با پاسپورت دیپلماتیک دولتی در سوئد، به نامھای
حمید فروغی وھوشنگ امیر مستوفی ، درحال شنود و فیلم برداری ازاپوزیسیون بلوچستان
ایران بودند، دستگیر و به ایران برگردانده شدند...»
روزنامه سوئدی آفتون بلادت، درباره این جاسوسان ایرانی
رژیم جمھوری اسلامی اضافه می کند :« دادستان سوئد، حكم بازداشت آنھا را صادر كرده
است. اتھام اين دو مامور دولتی، جاسوسی برعلیه پناھندگانی میباشد كه از كشور
متبوعه اين دو جاسوس دولتی (ایران)، سالھا پیش فرار كردهاند. پلیس سوئد، در مورد
جاسوس بودن آنھا ھیچ گونه شك و ترديدی ندارد.... اين دو نفر تحت مراقبت پلیس ھستند
و قراراست كه روز شنبه با پرواز مستقیم ھواپیمائی ايران(ھما) به تھران برگردانده
شوند.» یا با بازپس فرستادن حسن ارزانی دیپلمات ایرانی از سفارت ایران در سوئد به
جرم جاسوسی علیه فعالان سازمان مجاھدین خلق ایران در سال٢٠٠۴ در سوئد را می توان بر
شمرد وآنرا در ردیف ھمین کارنامه منفی گذاشت وھمینطور اخراج رایزن فرھنگی جمھوری
اسلامی از سفارت ایران در استکھلم سوئد طی چند ماه گذشته به عنوان دیپلمات نامطلوب
( که سازمان امنیت سوئد وی را به عنوان مامور اطلاعاتی ایران، شناسایی کرده است که
از جمله از طریق ارتباط با مجری رادیوی محلی فارسی زبان دراستکھلم به فعالیت ھای
جاسوسی مشغول بوده است)، که بلا فاصله جمھوری اسلامی ایران نیزعکس العمل نشان داده
ویکی از سفرای سوئد در تھران را نیز اخراج کرد تا عمل پلیس امنیتی سوئد را در
برابر افکار عمومی ایرانیان داخل و خارج خنثی کند. و سرانجام جدا ازھمه موارد
نامبرده ، می توان دیگرعوامل جاسوسی رژیم اسلامی در سوئد را درموجودیت اماکنی
ھمچون : مسجد امام علی ، رادیو سحرو بعدا رادیو سلام ودیگر رادیوھای ارزان وسرویس
رسان برای سر جنبانی و جاسوسی سفارت وماموران اطلاعاتی رژیم و شخص سفیر رژیم
اسلامی حسن قشقاوی در استکھلم را نیز به این لیست اضافه کرد که در طی دوره اخیر
نقش ھای ویژه خود را بازی کرده اند. واین در حالیستکه
درطی بیش از دو دھه اخیر- جدا از داستان آتش افروزی مرکز اندیشه که ھمچنان بی پاسخ
مانده است - چند ین نفراز فعالین سیاسی مخالف جمھوری اسلامی در سوئد، توسط تروریست- ھای جمھوری اسلامی جان خود رااز دست
دادهاند. ماجرای عفت قاضی د رتاریخ۶
سپتامبر١٩٩٠در شھر وستروس، امیر قاضی ، کامران ھدایتی (ابوبکر) در تاریخ١٧ ژانویه٩۴ ،غلام کشاورز ساکن سوئد
که برای دیدار مادرش به قبرس سفر کرده بود و در آن جا ترور گردید . سرانجام ترور
قصابانه استاد تنبور و پیراھل حق ( خلیل عالی نژاد) درمیان بھُت و ناباوری ھمگان
درروز روشن تاریخ١٨نوامبر٢٠٠١ درمحل ساختمان دولتی آ- بی – اف درسنتروم فرولندا
شھر گوتنبرگ (سوئد) بقتل رسید و پرونده این قتل علیرغم پیگیری مستمر فعالان :«
کمیته پیگیری قتل استاد خلیل عالی نژاد – گوتنبرگ »، طی سالھای اخیرعلیرغم پیگیری
ونامه نگاری به وزیر دادگستری پیشین ومراجعه به پلیس وتظاھرات در مقابل ساختمان
مرکزی پلیس گوتنبرگ (سوئد) وانعکاس آن در مطبوعات تا به امروزھمچنان بی پاسخ مانده
است
مجید صادقی کیست و نقش
وموقعیت او چگونه بر ملا گردید؟
رادیو ھمبستگی از طریق آقای ربیع نیکویکی
از برنامه سازان آن ، درتاریخ٢٨ اکتبر٢٠٠۶ طی برنامه٣۶ دقیقه ای* ویژه مجید ،
او را اینگونه معرفی می کند.« مجید صادقی در سیستم ثبت واحوال ایران، فردی دارای
ھویت است. مجید دراز گیسوی صادقی،
فرزند محمد مھدی، شماره شناسنامه ٧١٣١ صادره از گرگان، اما در سیستم آموزشی
ودانشگاھی ایران، چنین شخصی وجود خارجی ندارد . در سیستم قضایی واداره اجرایی
احکام، او خود شناخته شده است؛ سابقه زندان دارد، خود نیز منکر نیست وھمین را نیز
در- مصاحبه با سایت استکھلمیان گفته است – اما واقعیت آنی نیست که به این سایت
گفته است. » ، ربیع نیکو ادامه می دھد: « آقای امیرفرشاد ابراھیمی از عناصر شناخته
شده انصار حزب االله که بعد ھا نقش اول پرونده نوار سازان را بعھده گرفته وچند سال
پیش موفق به فرار به ترکیه وپس از آن به دیگر نقاط اروپا شد، او را به نام؛ محمد جواد صبوری، می شناسد. دلیل زندان رفتن وی را، رشوه خواری
در ماموریتی می داند که در جھت خرید اقلام فنی از طرف سپاه پاسداران به کشورھای
شرق آسیایی مسافرت نموده وبعد از مدتی زندان بودن، در ادراه اماکن تھران که
سالھاست بعنوان زندان مخصوص پرونده ھای اختلا س، رشوه خواری، چک برگشتی، مواد
مخدر، بد حجابی وووو از آن استفاده می شود، آقای صادقی به زندان اوین رفته وھمبند
چند تن ار فعالین دانشجویی می شود و خود را دانشجو جا می زند.» در ادامه برنامه
آمده است :« مجید صادقی از زندان آزاد و به ترکیه می رود . البته بعنوان عضوی از
رھبران جنبش دانشجویی، تحصیلکرده در رشته پزشکی، او از طریق دفتر یو – ان ، سازمان ملل در ترکیه پناھندگی
اجتماعی نه سیاسی یکساله سوئد را می گیرد. طبق قانون این اقامت ھای یکساله، باید
سه بار تجدید شود تا تبدیل به اقامت دایم گردد. اما درست در سال سوم، مجید صادقی
بعنوان فردی ناخواسته و مشکوک حکم اخراج می گیرد. چرا؟
» باید اضافه کنم: مجید در سپتامبر٢٠٠٣ وارد سوئد شد. وی
تا ژانویه سال٢٠٠۴
، در شمال سوئد شھر "امئو" زندگی کرد و سپس به بالای استکھلم شھر "
یوله" نقل مکان نمود. نامبرده حدود سه ماه زندگی در شھر " یوله"،
به پایتخت سوئد شھر "استکھلم" آمد و از آن تاریخ دراین شھر ساکن شد.
صادقی دارای ھمسر و یک فرزند است.
مجید ازابتداء عمده فعالیتھای خبرگیری
وخبررسانی (جاسوسی ) خود را درمیان متقاضیان پناھندگی ایرانی استکھلم متمرکز کرده
بود. قبل از رو شدن ماھیت واقعی صادقی، برای مقامات امنیتی دولت سوئد و جامعه
ایرانیان مقیم استکھلم، اودر برخی رادیوھای راست استکھلم، به عنوان صاحب نظر در
قوانین وامور پناھندگی وگاھا عضو بلند پایه سازمان ملل درامر پناھندگی ودکتر
روانپزشک ، حقوقدان، چندی فعال جنبش دانشجویی و روزنامه نگار اطلاح طلب فراری
قلمداد کرده و گاھا نیز صاحب نظرودارنده اطلاعات ذیقیمت ھسته ای، آگاه به قوانین
واحکام اسلامی معرفی می کرد و به تحلیل مسائل اجتماعی - سیاسی می پرداخت. در قبال ادعاھای ایشان ، متقاضیان
پناھجویان نیز برای حل گره گاھھای پناھنده گی خویش، گاھا به ھرخس وخاشاکی ھم متوسل
می شوند به ایشان ھم مراجعه می کردند . قول ھا و وعده وعید ھای بی معنای مجید به
عنوان کارشناس امور پناھنده گی به پناھچویان واخاذی ھای کلان مالی از آنان، رفتار
مشکوک ایشان را برای مراجعه کننده گان تا حدی برملا نمود که با آدم غیر متعارفی
روبرو می باشند . از
اینرو بخشا به ایشان مشکوک شدند ومستقیما ازاو شکایت کردند. بدین ترتیب، حساسیت
پلیس سیاسی نیز نسبت به او افزایش یافت. بازتاب این
حساسیت ھا و بخشا شکایات پناھجویان پای خبرنگار سوئدی
" آندرش یورانسون" را به میان کشیده می
شود. نامبرده در روزنامه " مترو" درتاریخ ۴ آگوست ٢٠٠۴ گزارش جسورانه ای را
درباره« کارمند قلابی
سازمان ملل که پناھجویان رافریب داده است» به چاپ رساند.
دراین میان تعدادی از پناھجویان ایرانی در این گزارش
شھادت میدھند که این فرد ایرانی به آن ھا وعده داده است که درازای دریافت ۵٠
ھزارکرون اجازه اقامت آن ھا تاٌمین خواھد شد. امااین
دروغ افشا شد ودرپی آن تعدادی از پناھجویان علیه اوبه پلیس استکھلم به جرم
کلاھبرداری شکایت کردند. دراین گزارش،
پناھجویان ایرانی از تجربیات تلخ خود در ملاقات با فرد نامبرده و چگونگی فریب خورد
نشان ھم صحبت می کنند. ھمچنین در گزارش مزبورآمده است که این فرد در رادیوھای
ایرانی دراستکھلم خود را کارمند سازمان ملل معرفی کرده و مدعی شده است به واسطه
تماس ھایش با مقامات اداره مھاجرت قادر به تھیه اسناد و مدارک لازم برای حل کلیه
مشکلات پناھجویان ایرانی است. به ھررو تنھا از پس برملا شدن ادعاھای دروغین ایشان
در نزد پلیس وپناھجویان وبخشا فعالان سیاسی شھراستکھلم وپاره ای پیگیری ھای آنان،
مجید صادقی عقب نشینی موقتی و تاکتیکی کرده ومدتی ازانظار خود را دورنگه می دارد.
اما پس از گذشت دوره کوتاھی، مجیداین بار درسیمای و ھیکل جدیدی بشکل تھیه کننده و
مجری برنامه ھای سیاسی رادیوی محلی فارسی زبان (آوا) دراستکھلم به صحنه باز
گردانده می شود. مجید در سیمای
جدیدش بدور از داعیه ھای دوره قبل یعنی دفاع از حق پناھندگی این بار به مصاحبه با
چھره ھای داخل کشورایران نظیر: ابراھیم یزدی
وپاره ای نماینده گان دوره ھفتم مجلس شورای اسلامی نظیر :
میر دامادی ، معاون کمسیون امنیت ملی، بروجردی مسئول
کمسیون امنیت ملی وحتی پسر منتظری به گفتگو می نشیند وبا چھره ھای خارج ازکشور به
مانند : ابوالحسن
بنی صدر،علی اصغر حاج سید جوادی، داریوش ھمایون، کامبیز روستا،علی رضا نوری زاده ،
حسین باقر زاده ، حسین لاجوردی ، مھرداد درویش پوربه دفعات ، بقولی " نرد عشق
" می ا نداخت! درھمین رابطه از قول آقای ربیع نیکو ، برنامه ساز رادیو
ھمبستگی آمده است : « برای آن بخش ازایرانیان سیاسی مخالف جمھوری اسلامی که در
این٢٧ ساله با جمھوری اسلامی در تمامی اشکالش؛ استحاله طلبی، اصلاح طلبی، دوم
خردادی، رفراندومی ووو مرزبندی مشخص داشته اند، روشن است که مجید صادقی ، نشانه
نفوذ جمھوری اسلامی در صفوف اپوزیسیون، گسترش عوامل اطلاعاتی در جمع ایرانیان ساکن
خارج، از بین بردن مرزبندی اپوزیسیون و پوزیسیون در قالب مصاحبه ھای به اصطلاح
سیاسی خود و بوجود آوردن امکا ناتی برای عوامل اطلاعاتی و شخصیت ھای شناخته شده
جمھوری اسلامی درابراز نظراتشان در جمع اپوزیسیون خارج از کشورمی باشد.» ربیع نیکو
ادامه می دھد: « برای آن بخش ازا یرانیا نی که به اصطلاح مخالف جمھوری اسلا می،
اما چشم امید به بازگشت تاج وتخت بسته اند. مجید صادقی حلقه واصلی ا یست بین پیوند
دو نظام شاه وشیخ ، حول محور جدا شده گان اصلاح طلب داخل حکومتی با مشروطه خواھان
سلطنت طلب غیراستبدا دی!» و درادامه گفتار رادیوھمبستگی آمده است : « داریوش
ھمایون و علیرضا نوری زاده در مھمانی رادیویی، "
رادیو آوا" ی استکھلم، با حضور مھمانان داخل کشور
از جمله ؛ خانم الھه کولایی، عباس عبدی، علیرضا علوی تبار، عبداالله مومنی
ودیگران...به گفتگو می نشیند» بیکباره یاد این اظھار نظر داریوش ھمایون در سیمنار
جمھوری خواھان برلین در شھر کلن می افتم که ایشان از اکراه ودشواری ارتباط مشروطه
خواھان با نیروھای ملی ومذھبی در داخل کشور دم میزند وازخرسندی مشروطه طلبان از
نزدیکی با سازمان اکثریت یاد می کند واینکه این سازمان وظیفه ارتباط با نیروھای
ملی و مذھبی در داخل کشوررا دنبال می کنند واین عمل بار ارتباط گرفتن آنان را سبک
می کند( نقل به مضمون )
ولی می بینیم که خود جناب داریوش ھمایون در تحت حمایت مامورامنیتی جمھوری اسلامی و
در پیشگاه آقای علیرضا نوری زاده، از طریق رایزنی با " رادیو آوا"ی
استکھلم خود پیشتر چراغ به دست این ماموریت را به نام مصاحبه دنبال می کرده و
ھمانگونه که ربیع نیکو در رادیو ھمستگی گزارش کرده است : « فراتر ازاین "
رادیو آوا" ی استکھلم با یک تلفن خود سفیر محترم جمھوری اسلامی را جھت روشن
نمودن اذھان ایرانیان ساکن سوئد به مصاحبه دعوت می کند و از خط دیگر تلفن خود از
روزی سیاه در تاریخ ملت ایران نظرخواھی می کند. ۴ آبان، روز مرگ محمد
رضای پھلوی! بقولی جنابان رادیو چی ؛ دنبه را با گرگ می خورند وگریه را با چوپان
سرمی دھند!» حالیا
این جناب مجید صادقی به رغم گزارشات گروه ھایی از اپوزیسیون چپ به پلیس و سازمان
امنیت سوئد درباره احتمال ھمکاری این فرد با حکومت ایران و به رغم حساسیت ھا و
بازجویی ھای چند باره سازمان امنیت سوئد، طرح موضوع درسایت استکھلمیان – که خود به
نوعی سئوال برانگیر می نماید - وھمین طور گفتگوی سایت نامبرده با ایشان، مبنی بر
چرایی لغواقامت ایشان از طرف اداره مھاجرت در سوئد،ھمه این اعمال از مواردی ایست
که ذھن جامعه ایرانیان مقیم سوئد را به خود مشغول داشته است.
اما علیرغم تمامی مسائل پیش آمده ، مجید صادقی به
وارونه در تمامی تابستان سال ٢٠٠۶
به عملیات خود در میان اپوزیسیون شدت بخشیده و به ویژه روابط نزدیک و تنگاتنگی با
مشروطه خواھان برقرار می نماید. از سوی دیگرھمزمان تلاش می کند روابط خود با گروه
ھای حقوق بشری را نیز افزایش دھد. برای نمونه درجریان اعتصاب غذای سه روزه استکھلم
برای آزادی زندانیان سیاسی در ژولای ٢٠٠۶ ، فعالانه شرکت می نماید و عکس ھای نیز
از این مراسم و شرکت کنندگان در اعتصاب غذا می گیرد. و یا با حضور فعال در جریان
تظاھرات اعتراضی به قتل نابھنگام اکبر محمدی در زندان اوین دراوایل آگوست ٢٠٠۶ نیز تلاش میکند خود را
به گروه ھای دیگر اپوزیسیون نزدیک سازد. او ھمچنین در چند نشست از مجموعه جلسات
گروھی از ایرانیان شھر استکھلم، برای تشکیل کمیته دفاع از حقوق بشر در استکھلم در
آگوست ٢٠٠۶
ظاھر می گردد و حتی در یکی از جلسات، مسئولیت نوشتن گزارش جلسه رانیز برعھده می
گیرد. ھمین حد از پیشروی جناب ایشان در به اصلاح فعالیت ھای عام المنفعه شھر
استکھلم ، وسیله شد که بخش ھای معتدل تر اپوزیسیون، تمایلی به ھمراھی بااعتراض
معترضین در برابر کارھای این آدم ، حتی مصاحبه با شخص سفیرجمھوری اسلامی که این
شخص پای جناب سفیر را به رادیوھا باز کرده، تحت عنوان " دامن نزدن به فضای
شایعه" از خود نشان ندھند. ھمین وسیله می شد که اینان تاکید ورزند؛ نسبت دادن
چنین اتھاماتی به افراد، بدون وجود مدارک کافی، نه تنھا به لحاظ سیاسی غیر
دمکراتیک و به لحاظ قانونی جرم است ، بلکه می تواند تا حدی با مسموم ساختن فضای
سیاسی و آسان نمودن تھمت زنی به افراد، امر کشف جاسوسان واقعی رژیم را نیز با
دشواری روبرو گرداند! این بیان به نحوی درست ولی در شرایطی که سفیر جمھوری اسلامی
به ھمت تلاش ھای کارشناسانه آقای مجید دراز گیسوی صادقی ، از لانه جاسوسی اش به
بیرون می خزد و با پشتکار رادیو ی آقای احد ایرانی ، " رادیو آوا" ی
استکھلم، صدای نحسش به درون خانه ھای مردم برده می شود . لا نسه کردن سفیر جمھوری
اسلامی و جا انداختن آن در محافل ایرانی ، یعنی با دست خود نماینده یک رژیم مخوف،
یک دولت، یک حکومت فاسد، جنایتکار و سرکوبگر رامشروعیت بخشیدن وایشان را از
پادگانش به بیرون سوق دادن، آنوقت دیگرانی در پرتو مدافعه حقوق بشری، افشاء گری
اپوزیسیون رادیکال، وچپ را"غیر دمکراتیک" و"
دامن زدن به فضای شایعه" قلمداد می کنند! درست در
چنین شرایطی است که جمھوری اسلامی با بکارگری جاسوسان خود، حلقه اعتماد ھا را می
شکندومامورین اطلاعاتی خود را به الطایف الحیلی به خارج می فرستد وآنان را به شکل
قھرمانان خود ساخته درویترین این وآن به اصطلاح رسانه عمومی جا می دھد وآن می کند
که خود می خواھد!
آنچه در دسامبر٢٠٠۶ در سوئد شاھدش بودیم:
روزنامه پِر تیراژ صبح" مترو"
که در شھرھای عمده سوئد پخش می شود طی دو روزبا انعکاس گزارشاتی به شرح ماجرای
جاسوس شناخته شده ایرانی ( مجید صادقی ) می پردازد. بطوری که طی روزچھارشنبه٢٠
دسامبر٢٠٠۶
در صفحه اول خود به قلم خبرنگارآزاد رسانه ھای سوئد " نوری کینو" در
گزارش خود می نویسد: « جاسوسیان ایرانی درسوئد» به افشاء موقعیت این جاسوس می
پردازد . خبرنگار نامبرده قول پیگیری وارا ئه اسناد را به خوانندگان مترو می دھد.
فردای آنروز پنج شنبه٢١ دسامبردر ادامه مطالب خود می نویسد : « سپو یک جاسوس
ایرانی دیگر را شناسایی نموده است که یک افسر اطلاعاتی است. سپو سکوت کرده است.
اما مترو سند محرمانه ای در اختیار دارد که در آن نوشته شده است که جاسوسی وجود
دارد که از داخل سفارت ایران عمل می کند» و ادامه می دھد : « پلیس امنیتی سوئد در
خلال یک تحقیقات مقدماتی در رابطه با یک افسر اطلاعاتی شناسایی شده در سفارت ایران
اطلاع می یا بد که شخص" ایکس" در بھار سال٢٠٠۵ تماسھای متعددی با این
افسر اطلاعاتی و ھمچنین یک کارمند سفارت داشته است . این تماس ھا بصورت مخفی در
استکھلم صورت گرفته است» (روزنامه صبح مترو، پنج شنبه٢١ دسامبر ٢٠٠۶ ) و سرانجام در روز سوم،
جمعه٢٢ دسامبر٢٠٠۶
سر وکله حسن قشقا وی سفیر جمھوری اسلامی در استکھم نیز پیدا می شود وروزنامه از
قول سفیر تیتر می کند : « ا تھامات سپو بی اساس است . خوب است سپو، ھمه کارت ھا
ومدارک ا دعایی خود را روی میز قرار دھد. ایشان ھمچنین خواستار معرفی نام آن افسر
وکارمند اطلاعاتی ا دعایی شد» به این ترتیب سفارت جمھوری اسلامی بار دیگربا گارد
باز عمل کرد تا نسبت به جسارت خبرنگار سوئدی وروشدن اسناد غیرقابل انکارمنتشره در
روزنامه " مترو" ، عقب نشینی نکرده و نقش سفارت جمھوری اسلامی در
استکھلم به مثابه جاسوسخانه ترور و سرکوب را در دوره ماموریت خویش کمرنگ نشان ندھد!
فضاحت برخورد حسن قشقاوی سفیر جمھوری
اسلامی ایران در ملاقات با مجید صادقی و یاری رسانی مالی سفارت با این جاسوس و
آنچه این سفیر در گفتگوی خود با رادیو سراسری فارسی زبان سوئد ( پژواک ) اعلام
داشت ، برای ھمیشه در اذھان جامعه ایرانیان وشنونده گان وخوانندگان آن مطلب نقش
بسته است . ایشان (سفیر) در برابر این پرسش که چرا سازمان امنیت سوئد عنوان کرده
که فرد مظنون به جاسوسی از کارمندان سفارت پول دریافت کرده است ؟ اعلام می دارد :«
این فرد اگر پولی از این سفارت دریافت کرده احتمالا از محل صندوقی ویژهی مالی این
سفارت بوده که اختصاص به ایرا نیانی دارد که درگیر بحرانھای مالیاند. این صندوق نه
تنھا در سفارت ایران در استکھلم بلکه در ھمه سفارتخانه ھای ما موجود است و ما در
اینجا بین دو تا سه ھزار ونھایت شش تاھفت ھزار کرون قرض می دھیم و من به کارپرداز
صندوق نوشتم وبه مدت٢۴
روز ضمانت ایشان را کردم!» سفیر ایران در استکھلم با سرھم بندی چنین دروغ شاخداری،
صندوق اعا نه خودشان را در برابر صندوق بیکاری اداره سوسیا ل علم می کند و انگار
که در دل سفارت برای مامورین بی بوته ای ھمچون مجید صادقی ھا ، صندوق دولت رفاه را
راه انداخته اند . برای اپوزیسیون تبعیدی ومخالف نظام چنین ا دعا ھا یی کمترین
ارزشی را با خود به ھمراه نداشته و ندارد. ما تا به امروزنقش سفارت خانه ھای
تروریستی جمھوری اسلامی در ترکیه، آلمان، سوئیس، پاریس، اتریش، سوئد وسایر نقاط را
به دفعات دیدیم که چگونه تیمار دار ماموران تروریست رژیم اند و آنان را چگونه در
مواقع اضطراری و بعد از انجام عملیات ھا ، به نقطه امن خود ھدایت می کنند وپلیس
امنیتی جامعه میزبان رابر سر کار می گذارند. بازی امروز شخص سفیر جمھوری اسلامی در
سطح روزنامه مترو، گفتگو با رادیو پژواک ، ھمه وھمه فراراز مخمصه گشاد دامی ایست
که در این مقطع ، مجید صادقی مُھره سوخته نظام، رو دست سفیر گذاشته وایشان نیز به
لحاظ بار ماموریت، باید از چھره ناداشته نظام به ھرطریقی دفاع کند. برای ما اینگونه ادعا ھای سالوسانه،
به اندازه سر سوزنی تردید در ماھیت کثیف وتروریستی این نظام وسردمداران آن راه
نبرده وکوچکترین خللی در راه مبارزه برای دفاع و پشتیبانی از مبارزات آزادیخواھانه
وتقویت صدای مردم وسازمانیابی آنان دربراندازی این نظام ضد انسانی ایجاد نمی کند.
چرایی بی تفاوتی دولت و
نیروھای امنیتی سوئد (سپو) در قبال این جاسوس و دیگر جاسوسان را در چه چیزی باید
دید؟
پیشینه آنچه را که تا به امروز شاھد بودیم
. جامعه سرمایه داری سوئد به مانند ھمه کشورھای معظم سرمایه داری تنھا با تامین
تقویت سود وسرمایه مالی وپولی کشور خود تعریف می گردد.
نقش سوئد وادعای بیطرفی آن در طی این سالھا به ما که
امروز بعد از طی نزدیک به دو دھه زندگی در این کشور به مانند شھروندان سوئدی خارجی
تبار، زندگی می کنیم ،این را باز شناساند که برای جامعه سرمایه داری سوئد، بیطرفی
دراقتصاد وسرمایه مالی راه بجایی نمی برد. به گواھی آمار و ارقام تا به امروز
انتشار یافته، سوئد در طول ھشت(٨ ) سال جنگ ایران وعراق ، بیشترین سلاح ھا وکامیون
ھا، وقایق ھای شناور را تولید و به ایران مستقیم وبا واسطه فروخته است. وقتی در یک
جامعه ای تامین امنیت مالی سرمایه دارانش ، برایش حرف اول را میزند ، حقوق بشر، آ
دمیت، ا نسا نیت، جان شھروندان ، اخلاق ومنش به مجاری دست چندم زندگی وتعرفه سیاسی
تعریف می گردد. بازارایران برای سوئد به دلیل حجم کلان معاملات اقتصادی و تجاری ،
بازارامنی است . بنابراین ماھیت نظام ضد انسانی جمھوری اسلامی ایران وستمی که بر
شھروندان آن می رود ونقشی که این کشور به اصطلاح بیطرف (سوئد) باید درامر مدافعه
از خلق وخوی انسانی پیش گیرد وتقویت بازار را ثانوی بشمارد، بی معنی است. اینکه در آنجا (ایران) روزانه دھھا
نفر دستگیر وبه زندان سپرده می شوند. اینکه شکنجه ،
اعدام، سنگسار، ، ترور و بی حرمتی به حقوق آدمی و جان وحیات انسانی توسط ھمین نظام
روا داشته می شود، ھمه وھمه امر خود دولت ایران تلقی می گردد و دولت کارگزار سوئد،
چه سوسیال دمکراتش و چه دولت جدید محافظه کارش ( مودرات ھا) خود را درپیچ وخم
کریدورھای حقوق بشر حبس نمی کنند. بلکه میزان صادرات وتامین امنیت سرمایه گذاری
درایران است که حرف اول را میزند. چرا امروز خانم وزیر دادگستری باتریس اسک که از
حزب دولتی مودرات است و پلیس امنیتی تحت نظارت این وزارتخانه است، در رابطه با
جاسوس شناسایی شده اداره زیر مجموعه خود، حاضر به اظھار نظر وارائه پاسخ به
مطبوعات نیست؟ این لب فرو بستن وزیرمحترم دادگستری را باید در ارتباط مستقیم سود
سرمایه بارزگانان محترم سوئد با ایران دانست . ھمین پوشش اقتصاد مالی و صنعتی دولت
سوئد را وا می دارد که به راحتی برای تامین امنیت ما ھا که تبعیدی و آواره از دیار
خودیم ؛ حاضر نباشد معاملات میلیارد کرونی سرمایه داری سوئد را به پای محاکمه مجید
صادقی شپشو صرف کند وآنرا بر ملا سازند . حالا است که ایرانیان طرفدار روابط
بازارو تحکیم مناسبات و یا محافظه کاران دو آتشه وطنی بر زبان رانند ، خانم وزیر
قصد دخالت در کار پلیس مخفی سوئد را به خود نمی دھد!
بازخوانی توسعه روابط اقتصادی ایران وسوئد از زبان
خبرگزاری ھای دولتی ، تا حدی تعجب برانگیز می نماید. گزار ش خبرگزاری كار جمھوری
اسلامی ايران – ایلنا-، در تاریخ٣ /اردیبھست /١٣٨۵ ،از گفتگوی تفضیلی با
دبیراطاق مشترک ايران و سوئد داشت، خبر می دھد. در این گزارش نقاط مھمی از روابط و
معاملات تجاری دو حکومت ایران و سوئد را در برمیگیرد.
در بخشی از این گفتگو از زبان عبدالرضا رضايی ھنجنی،
دبیر اتاق مشترك ايران و سوئد، آمده است : «... بخش اعظم مبلغ مذكور واردات
كامیون، اتوبوس ولوو و اسكانیا از سوئد به ايران است كه در مجموع حدود ١٠ ھزار
كارمند و كارگر در كارخانهھای سايپا ديزل، ران ايران و عقاب مشغول به كار بوده و
قطعات CKD خودروھای
تجاری فوق را با درصدی به عنوان تولیدات داخلی، تولید و مونتاژ كرده و به بازار
عرضه میكند.» وی افزود: « در حال حاضر دو خط اعتباری بین بانكی میان ايران و سوئد
برقرار بوده كه در بخش خطوط اعتباری میان مدت بین نورد يا بانك سوئد و٧ بانك تجاری
ايران برقرار بوده و سقف آن٢ /١ میلیارد دلار است. در پایان رضایی دبیراتاق مشترك
ايران و سوئد، خاطرنشان كرد:« در بخش خطوط اعتباری كوتاه مدت نیز دو بانك سوئدی
نورد يا سوئد بانك باپنج (۵
(بانك تجاری ايران قرارداد دارند، ضمن اين كه نماينده
بانك مركزی اعلام كرد كه مفاد منعقد شده در اجلاس قبلی در رابطه با لزوم بازگشت
لاشه ضمانت نامه بانك مركزی توسط سوئدیھا، اقدام مذكور انجام پذيرفته و مشكلی وجود
ندارد.» درست در تائید ھمین اظھارات نماینده گان رژیم جمھوری اسلامی ایران است که
نماینده ایرانی تبار مجلس سوئد آقای رضا خلیلی دیلمی ، که امروزاز فرصت جابجایی در
ترکیب دولت مودرات ھا به پارلمان سوئد ھم راه یافته است نیز اظھارات کارگشایانه
خود خبر می دھند : « اتاق بازرگانی اسکاندیناوی - ایران بعد از ظھر پنجشنبه٢٩
تیر١٣٨۵
در تھران، فعالیت رسمی خود را آغاز کرد» . ایشان می فرمایند :« اطاق اسکاندیناوی -
ایران یک نھاد کاملا اقتصادی است و تلاش خواھد کرد تا زمین ھای گسترش روابط
اقتصادی ایران با کشورھای منطقه اسکاندیناوی مانند سوئد، دانمارک، نروژ و فنلاند
را بیش از پیش فراھم کند.» ایشان افزود: « دفتراطاق اسکاندیناوی در
سوئد، حدود دو سال پیش تاسیس شده و تاکنون۵٨٠ شرکت عضو این اتاق شده اند و امروز که
دفتر این اتاق در ایران تاسیس شد، عضوگیری را در ایران به زودی آغاز میکند...» در
ادامه یادآور شدند:« با وجود قدمت زیاد روابط اقتصادی ایران با کشورھای
اسکاندیناوی ، تاکنون نمایشگاھی از تولیدات ایران در این منطقه برگزار نشده است.
این اطاق تلاش خواھد کرد تا تولیدات ایرانی از طریق برگزاری نمایشگاه به این منطقه
معرفی شود.» به گمان من در پرتو چنین گشاد دستی شاھانه ای دولت فخیمه سوئد در قبال
دولت تروریست ایران بر سر پول شویی ھای مالی در دستور کارامروز و دراز مدت خود
دارد ، ما تبعیدیان باید لابد منتظر بمانیم تا آنچه را که سفیر جمھوری اسلامی
ایران در استکھلم حسن قشقاوی درادعا نامه دولت خویش ، روز جمعه٢٢ دسامبر٢٠٠۶ در گفتگو با روزنامه
صبح " مترو"، خواھانش شده ؛ یعنی : « توقع یک عذر خواھی رسمی از سوی
دولت سوئد» را دریافت و تقدیم حضور دولت بی کفایت و بی صلاحیت احمدی نژاد نماید و
بار دیگر برای این سر سپردگی نشان جا گیری در جاسوسخانه را بدست آورد. باری
اینگونه است که دولت سوئد در برابر آتش افروزی مرکز اندیشه، ترور عفت قاضی ، کامران
ھدایتی ، غلام کشاورز، استاد خلیل عالی نژاد ، انعکاس فیم مستند ژورنالیست
جسور"اسکارھدین"، و باز تاب خبری گزار شات " آندرش یورانسون"
و " نوری
کینو" ودھھاگزارش و صد ھا نامه و اعتراض ترجیح می دھد سکوت کند و ھمواره به
فعالیت تروریستھا و جاسوسان حکومت ایران در این کشور، چشم فرو ببندند!
وظیفه ما در قبال بی
تفاوتی مقامات امنیتی و دولت سوئد چیست؟
امروز پرسش اساسی این است : چگونه است که
علیرغم این ھمه افشاء گری ، باز ھم این جاسوس در این کشور پرسه میزند و برای
عبوراز کشوری به کشور دیگر ، لحظه شماری می کند؟ منظره آنچه را که در شھر استکھلم
شاھدش ھستیم به ما نشان می دھد ؛ وقتی که مسئوال رادیوی " آوا" ی
استکھلم آقای احد ایرانی، از شنونده گا نش عذر خواھی می کند واعلام می دارند که از
این شخص نفرت دارند بخاطراینکه فریب ایشان را خوردند. بگمانم این نوع برخورد خوب است
ولی کافی نیست . انسانیت حکم می کند که آقای احد ایرانی به شنونده گان خود بگوید :
چه کسی وکسانی آقای مجید صادقی را به ایشان معرفی کرده است ؟ چگونه مجید صادقی
سراز رادیوایشان در آورده است ومجری برنامه ھای سیاسی رادیو شد ؟ بیان آزاد این
مسائل ھیچ چیزی از ایشان کم نمی کند . احد ایرانی که آقای علیرضا نوری زاده نیست
که معذرت خواھی از مردم درقبال اشتباھات و ساپورت جاسوس اخیر و دیگر ماموران
اطلاعاتی که بعدا به خصم خود ایشان نیز تبدیل شدند، در ذات ایشان نباشد ! دوستانی
به من نوشته اند :« آقای علیرضا نوری زاده که خود را ھمواره قھرمان بی بدیل مبارزه
در شناسایی عوامل اطلاعاتی ایران می داند ، ایشان که ابتداء مجید صادقی را تائید
کردند وچندی بعد تر از معذرت خواھی مسئول رادیو، او نیز در نفی این مامور صحبت کرد
، بدون اینکه حتی یک کلمه معذرت خواھی از مردم را بکار گیرد» برایم بر خورد امروز
علیرضا نوری زاده ، تداعی گر برخورد ایشان در قبال سرمایه گزاری کذایی اش در قبال
مامور اطلاعاتی رژیم زاکری در سطح رادیوھای گوتنبرگ بوده است . جناب کارشناس ما
علیرضا نوری زاده وقتی اشتباه می کند وافکارعمومی شنونده گان خود را به بازی می
گیرد و بعد که گندش در می آید ، حاضر نیست یک پوزش خواھی خشک و خالی ھم اکتفا کند،
بلکه صحبت ھای داعیا نه سر میدھند و راھشان را می کشند وتشریف میبرند تا فرصتی بعد
تر و جاسوسی دیگر... وقتی چھره ھای به اصطلاح حقوق بشری خودمانی ، آدمی با مشخصه
حسن قشقاوی که پیشینه سپاھیگری و اطلاعاتی در شمال ایران را داشته وامروز مجری
سیاست حکومت ترور، حکومت دو کشتار تابستان زندان ھا ، قتل عام مردمان ترکمن، عرب
اھواز، کردستان ، حکومت قتل ھای سیاسی زنجیره ای را نماینده گی می کند را در مجلس
سوئد ساپورت میکنند . ایشان را به درون رادیوھا مھمان می نمایند واز کار خود
شرمنده ھم نیستند ، اپوزیسیون ترقیخواه علیرغم نقش مسئولانه اش در افشاء بی چھره
گی این نظام ، ھمچنان پراکنده و بشکلی گاھا بازدارنده در بیسج افکار عمومی عمل می
کنند ، فرصت رویارویی ھا دشوار تر می گردد.
نیروی آزادیخواه و باورمند به سرنوشت
عمومی جامعه ایران وحق رای عمومی مردمان کشورمان در برابرکلیت این نظام دین سالار،
باید از طریق یک بسیج عمومی و پشتیبانی از روزنامه صبح " مترو" و ...، خبر نگاران مستقلی که این چنین با گستاخی و
جسارت از موقعبت ما به عنوان تبعیدیان به دفاع بر می خیزند ، به قوی ترین شکل ممکن
پشتیبانی کنیم . اگر موجودیت رادیویی ، شخصی حقیقی و حقوقی از جانب جاسوسیان و
کارگزاران نظام زیر گرفته می شود، نگوییم با ما که نیست ، خودشان باید از خود دفاع
کنند . امروزھم که کله لارشون نماینده پارلمان از حزب چپ سوئد ، در صدد است تا شکا
یتی علیه پلیس ا منیتی سوئد( سپو) به کارگزار حقوقی پارلمان تسلیم کند . باید مورد مدافعه ھمه ما جانبداران
آزادی و برابری قرار گیرد . امور وقتی ھمین نماینده فریاد بر می آورد و می گوید :
« اطلاعاتی که منتشر شد، شگفت آور است. پلیس امنیتی می بایست به مجرد اینکه به
جاسوس بودن این فرد مظنون شد، وی را باز داشت می نمود»
، فردا که تعطیلات سال نو میلادی را پشت سر
گذاشتیم ؛ ھمه ما نیز خواستار نه باز پس فرستادن و اخراج مجید صادقی ، بلکه
دستگیری و محاکمه وی باشیم.
این کافی نیست که فعالیت جاسوسان را زیر
نظر داشته باشیم بلکه باید دولت سوئد را مجبور به علنی کردن داده ھای اطلاعاتی
مربوط به جاسوسان و محاکمه قانونی آنان نماییم
.
از نظر ما؛ محاکمه وافشاء جاسوسان بھترین
روش مقابله با جاسوسان است . در این راه ھیچ تردیدی نباید به خود راه دھیم بلکه
باید بشکل عمیق و بنیا دی ھمه آزادیخواھان وبرابری طلبان وھمه تبعیدیان وطرفداران
شرف وا نسانیت نه دکانداران دو نبش ، بر سر این مھم یعنی فشار به دولت و مقامات
دادگستری سوئد، پشتیبانی از نیروھای مترقی چپ سوئد ، خبر نگاران مستقل سوئدی و
خارجی تباررا به ھمه جانبه ترین شکل ممکن در دستور کارمان قرارا دھیم و از دولت
سوئد با ھمه قوا محاکمه علنی مجید صادقی وھمه عوامل پشتیبان ایشان را خواستار
گردیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر