سیزده سال پس از فاجعه آتش سوزی در گوتنبرگ
امیر جواهری درگفتگوبا رادیو پژواک
روز یکشنبه سی ام اکتبرسالگرد فاجعه اسفناک آتش سوزی در شهر گوتنبرگ است. فاجعه ای که در آن ۶۳ تن از جوانان ما جان خود را از دست دادند. پس از گذشت ۱۳ سال از این فاجعه هنوز آثار آن نزد آسیب دیدگان و بازماندگان قربانیان آن و انسانهای دیگرمشاهده می شود. امیر جواهری پدر گیلزاد، یکی از جوانان ایرانی تبار که جان خود را در این فاجعه اسفناک از دست داد، در مورد احساسات و تفکرات خود، و یادآوری این واقعه اسفناک می گوید:
امیر جواهری: جشن هالووین به مثابه یک جشن وحشت برای من وما، از آن سال تا به امروز فقط و فقط یادآور وحشت و جهنم واقعی است، که به دست چهار جوان دیوانه سر ایرانی ایجاد شد. یک لحظه جنون، برای ما یک عمر حسرت و درد به جا گذاشت و این پرسش همیشگی برای ما باقی است که : به راستی چرا و چرا؟
رادیو بین المللی سوئد: در محلی واقع در هیسینگن در شهر گوتنبرگ، تعدادی از جوانان 12 تا 25 ساله، جشن هالووین ترتیب داده بودند.محل جشن ظرفیت 150 نفر را داشت اما شمار شرکت کنندگان در آن به 375 نفر رسید. مراسم جشن در طبقه سوم بر پا شد، محل شروع حریق، حریقی که در پشت درب خروجی اضطراری ایجاد شد. تنها راه خروج از محل آتش سوزی، پلکان های موجود در ساختمان بود که در عمل، به دلیل هجوم جوانان برای خروج از ساختمان، چندان قابل استفاده نبود. بسیاری از جوانان خود را از طبقه سوم به پایین پرتاب کردند. در این واقعه اسفناک، 63 جوان جان خود را از دست داده و حدود 213 تن آسیب دیدند که آسیب 50 تن از آن ها بسیار جدی بود. تا مدت ها کسی نمی دانست که این آتش سوزی وحشتناک عمدی و یا غیر عمدی بود. از آن جایی که اکثریت جوانانی که در جشن شرکت کرده بودند مهاجر تبار بودند، تا مدتی شایع بود که آتش سوزی به دست نژاد پرستان انجام شده و شعارهایی نظیر " 60 جوان مهاجر کشته شد و اکنون قرار است 60 جوان سوئدی نیز کشته شود" در خیابان های شهر گوتنبرگ دیده و یا شنیده می شد. پس از گذشت چند ماه معلوم شد که آتش سوزی توسط چهار جوان مهاجر تبار صورت گرفته بود که 3 تن از آن ها، سابقه بزهکاری داشتند. مراحل دستگیری و محاکمه مجرمان مورد توجه بسیار رسانه های گروهی قرار گرفت و سرانجام متهم اصلی به 8 سال و دو متهم دیگر هر یک به هفت سال زندان محکوم شدند. نفر چهارم نیز که در هنگام زمان وقوع جرم زیر 18 سال داشت، به 3 سال زندان با مراقبت محکوم شد. به نظر امیر جواهری، بروز این واقعه اسفناک، اخطاری به جامعه سوئد و والدین جوانان بود:
امیر جواهری: آن حادثه را درس بزرگی برای دولتمردان برمی شمارم. آن حادثه را زنگ خطری برای خانواده ها بر می شمارم که می بایستی نسبت به پر کردن خلاء زندگی جوانان خود، با دقت و مسئولیت بیشتری توجه کنند.
رادیو بین المللی سوئد: امیر جواهری یکی از تاثیرات این واقعه را بر روی خانواده و دیگر فرزندان خود و جامعه سوئد، چنین توصیف می کند:
امیر جواهری: این را می توانم بگویم که دو فرزند من که امروز دیگر به مردان و زنانی ،بس بزرگتراز سیزده سال پیش در این جامعه تبدیل شده اند، افق این حادثه چنان برای آن ها درس آموز بوده که هر دو درس " مددکاری اجتماعی" خواندند وهردو، در دو منطقه خارجی نشین، آدم های آکتیوی هستند که در ارتباط با جوانان، به شکل فعال و روزمره، نقش مندی های خودشان را ایفا می کنند. می خواهم بگویم که این ماجرا، به هر حال وقتی که جامعه را ملتهب کرد، برای همه جوانانی که آن روز جوانانی بودند و امروز تبدیل به کارآموزانی بس ارزشمند در جامعه سوئد شدند؛ اغلب رشته های اجتماعی را دنبال کردند و دارند در این رابطه برای هم نسلان خود، مفید فایده می شوند.
رادیو بین المللی سوئد: جوانانی که در جشن حضور داشتند و در نتیجه قربانیان این واقعه اسفناک، پیشینه های مختلف و از جمله پیشینه سوئدی داشتند. امیر جواهری این تجمع جوانان و بروز واقعه را از بعد اجتماعی و طبقاتی چنین تشریح می کند:
امیر جواهری: من با تاکید یادآور شوم که در حادثه بزرگ یوتبوری که 63 نفر جان خود را از دست دادند، 18 ملیت در آن درگیر بودند، از جمله خود سوئدی ها. منتها سوئدی هایی که به نوعی در حاشیه شهرما زندگی می کردند، در کمون های اطراف زندگی می کردند و برای بچه های آن ها هم، شرکت در جشنی که ارزان ترین ورودی را داشت، شرکت در جشنی که درهم تنیدگی ملیت ها را با خود داشت، شرکت در جشنی که خارجی ستیزی و کله سیاه بودن در آن جا بی معنا بود؛ آنان با بچه های ما در هم تنیده بودند. متاسفانه، متاسفانه و باز هم متاسفانه؛ آنان هم جان خود را در این فاجعه بزرگ از دست دادند.
رادیو بین المللی سوئد: 13 سال از وقوع این فاجعه اسفناک گذشته است و بازماندگان قربانیان و بستگان آسیب دیدگان آن، در طی این سال ها تلاش داشته اند که از جمله با تشکیل انجمن " بوآ" (BOA) و ترتیب دادن یک سایت اینترنتی برای آن و برگزاری مراسم بزرگداشت سالانه، خاطرات عزیزان از دست رفته خود را زنده نگاه دارند.
امیر جواهری: انجمن ما به اسم بوآ(BOA) است. در سوئد به ثبت رسیده، هر سال هیات مسئولیت انجمن ما، دور هم جمع می شوند و خانواده ها را دعوت می کنند که به آن محل بروند. آن محلی که حادثه در آن جا اتفاق افتاده، امروز بدل به یک نمایشگاهی از برآمدهای بخش هایی از زندگی این بچه ها شده، از عکس هایشان و یادمانده هایشان که خانواده ها آورده اند آن جا گذاشته اند و معمولا تا دو روز آن جا باز می شود. روز اول بیست و نهم، از نزدیک ظهر، دوستانشان می آیند زیر سنگ نمای بزرگی که مشرف به خیابان است و اسامی 63 تا بچه های از دست رفته آن جا نوشته شده، زیر پای آن سنگ گل می گذارند، شمع روشن می کنند، به محل حادثه می روند، با خودشان معمولا خلوت می کنند، حرف می زنند، تجدید خاطره می کنند از آن روز. بچه های مدارس و معلمان می آیند. محل بدل به یک میعادگاه و میثاق گاه می شود برای همه خانواده ها، دور هم جمع می شوند. در آن شب، شب اول،نزدیک به ساعت 12 و اندی، مسئولین انجمن همگی را دور یک دایره بزرگی جمع می کنند. از یکایک اعضای خانواده دعوت می کنند که یک شمع را به نام بچه هایشان روشن کنند، یک جو بس سنگینی آن جا ایجاد می شود، بعد هم یک دقیقه سکوت می دهند، صحبت می کنند و از هم جدا می شویم. فردا هم این مراسم به نوع دیگری تجدید می شود. امسال، فراتر از این، قرار است که به ابتکار دو تن از جوانان، برای یادآوری آن حادثه، کنسرتی در شب شنبه بیست و نهم برگزار شود. که این کنسرت به ابتکار عمل گروهی که رپ می زنند و عمدتا هم آرتیست های خارجی هستند، در آن شب معروف، در آن شب خونبار این حادثه که آن جا می زدند، آن ها معمولا فاووریت های این جوانان هستند؛ آن ها آرتیست های اول این برنامه هستند.
http://sverigesradio.se/sida/artikel.aspx?programid=2493&artikel=4767162
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر