گفتگو با خانم گلی- بیژن خوزستان و امیر جواهری لنگرودی در باب خیزش انقلابی زن_زندگی_آزادی

https://youtu.be/s0iJukjsxR4?feature=shared

۱۴۰۰ شهریور ۲۵, پنجشنبه

امیرجواهری لنگرودی / گزارش پانزدهمین جلسه محاکمه‌ی حمید نوری (عباسی) از استکهلم

 

یادداشت ۱۵

گزارش پانزدهمین جلسه محاکمه‌ی حمید نوری (عباسی) از استکهلم

     امیرجواهری لنگرودی                                                                   

   
         

  هفته ششم وپانزدهمین جلسه دادگاه حمید نوری(عباسی)،درسالن ۳۷دادگاه مرکزی شهراستکهلم پایتخت سوئد،سه شنبه ۲۳  شهريور  برابر ۱۴سپتامبر، به جرم مشارکت درکشتارزندانیان سیاسی درتابستان ۱۳۶۷، کارخود را به پیش برد.

دراین نشست رمضان فتحی شاهد عینی گفت: حمید نوری دراعدام‌های زندان اوین حضورداشته است. فتحی روایت کرد که حمید نوری را هم درزندان اوین وهم درزندان گوهردشت ملاقات کرده.

شاکی وشاهد پانزدهمین نشست دادگاه درزمان اعدام‌ها یک بارشنیده که گفته‌اند:یک نوبت شنیده است که صدا زده‌اند «بقیه راهم بیاورید» ولشکری داد زده که بدن این‌ها هنوزگرم است ونمی توانیم آنها رااز طناب پایین بیاوریم».

دراین نشست نام رمضان فتحی،بعنوان هفتمین شاکی و شاهد بعد ازآقایان ایرج مصداقی،نصرالله مردانی، مهدی برجسته گرمرودی،همایون کاویانی،سیامک نادری و محسن اسحاقی شهادت داده‌اند.

********

دادگاه با معرفی رمضان فتحی توسط وکیل مشاور او آغازبه کارکرد.

برپایه اظهارات وکیل رمضان فتحی دو باردرتاریخ‌های ۱۵ و ۲۵مرداد ۶۷ به راهروی مرگ برده شده،اما هیچ‌وقت در مقابل هیأت مرگ قرارنگرفته است.

به گفته وکیل مشاور او،فتحی دچار آسیب‌های شدید روانی حاصل از عملکرد حمیدنوری شده است.این آسیب‌هاباعث شده که فتحی نتواند کار کند و زودتر از موعد بازنشسته شود.

آنگاه رئیس دادگاه به فتحی توضیح داد که بازجویی از او آغاز و به شکل صوتی و تصویری ضبط می‌شود.

سپس دستیار دادستان صحبت‌هایش را آغاز کرد و روند بازجویی را برای رمضان فتحی شرح داد. او از فتحی خواست با توجه به اینکه روان‌شناس او تأکید کرده بازجویی از او نباید طولانی باشد، هر زمان که به استراحت نیاز داشت، اعلام کند.

دادستان سپس با اشاره به صحبت‌های وکیل مشاور رمضان فتحی گفت: «شما سال ۶۰ به اتهام هواداری از مجاهدین در آن زمان بازداشت و پس از ۳ سال حکم زندان به شما ابلاغ شده است. این درست است؟»

رمضان فتحی پاسخ داد:

بله، من را در دو دادگاه به اعدام محکوم کرده بودند که دردادگاه سوم این حکم شکست. قاضی هر سه دادگاه من هم حسینعلی نیری بود.

سپس دادستان از فتحی خواست که روایت خود را آغاز کند و تأکید کرد آن‌چه دیده و شنیده را تفکیک کند و اگر ازموضوعی مطمئن نیست حتما ذکر کند که نکته بیان شده اش موثق می تواند نباشد!

دادستان دراین رابطه توضیح می دهد وگفت:قصدش بی ‌احترامی یا بی‌توجهی نسبت به شما نیست و تنها قصد دارد روشن کند که دادگاه به چه موردی می‌پردازد.

رمضان فتحی در پاسخ به تذکر دادستان در خصوص این که این دادگاه صرفا به اعدام های سال ۶۷ می پردازد، گفت : «زمینه سازی برای این اعدام ها از مدت ها قبل آغاز شده بود»واعلام داشت:«دسته بندی زندانیان از مدت ها پیش از سال ۶۷ آغاز شده بوده و زندانیان حبس ابد یا با محکومیت های بالا از مدت ها قبل از سایرین جدا شده بودند تا به وقتش اعدام شوند.»

 رمضان فتحی توضیح داد:گوهردشت سه سالن معروف یک، ۲ و ۳ داشت و او بیشترین زمان حبس‌اش درگوهردشت را دربند ۲ گذرانده است. او گفت حدود یک سال پیش از شروع اعدام‌ها ازبند ۲به بند ۳ منتقل شده است.

فتحی به دادگاه توضیح می دهد:« او حمید نوری را برای نخستین بار روز ششم مرداد شصت وهفت در دادیاری زندان گوهردشت دیده است».

فتحی درباره شروع اعدام ها می گوید:« روز هفتم مرداد تلویزیون راازبند آنها بردند ،روزنامه و هواخوری شان را قطع کردند.درروز هشتم مرداد،ده نفر را از بند آنها می برند و به هریک از آنها دو برگ کاغذ می دهند،که یکی حکم مرگ شان بوده و دیگری را داده بودند که وصیت نامه شان را در آن بنویسند.»

در ادامه اظهاراتش می گوید:« چند تن از همبندی های اش که زنده مانده بودند و به بند فرعی مقابل بند آنها

برده شدند، با مورس به آنها خبر می دهند که دوستان اش را اعدام کرده اند. آنها می گویند فرغونی دیده بودند که پر ازطناب داربوده است. لشکری را نیز بعدا می بینند که با یک فرغون پر از دمپایی ازحسینیه خارج می شود.»

فتحی باصدای مشحون ازدرد به دادگاه توضیح می دهد:« یکی از شب ها از سوراخ پنجره شاهد انتقال اجساد به ماشین های حمل اجساد بوده اند .ما تا ۳۰جسد را شمردیم اما قرار گذاشتیم چیزی به بقیه بچه ها نگوییم که نگران نشوند.»

فتحی همچنین  به دادگاه می گوید: «از سوراخی که درکرکره آهنی پنجره اتاق شان ایجاد کرده بودند، کامیون هایی دیده بودند که کیسه هایی داخل آنها انداخته می شد. »

یادآور می گردم:«این کیسه ها،که شاکیان پیش از او نیز به آن اشاره کرده اند،حاوی اجساد زندانیانی بود که اعدام شده بودند.»

فتحی در ادامه به دادگاه می گوید:«حميد نوری جزو سه نفری بود که زندانيان را به"راهروی مرگ" و سپس ازآنجا به محل اعدام می بردودرحين اعدام ها شيرينی پخش می كرد».

فتحی می گوید:«هنگامیکه در"راهرو مرگ" نشسته بود،می بیند که عباسی)حمید نوری)،گروهی از زندانیان را که به مرگ محکوم شده بودند، برای اعدام به حسینیه می برد.

رمضان فتحی،به دادگاه می گوید:عباسی)حمید نوری) همراه با چند پاسدار به بند آنها می رود و چهل نفر را که بالای ده سال حکم داشتند، با خود به "راهرو مرگ" می برند.

رمضان فتحی ازمشاهدات خوددر"راهروی مرگ" و مواجهه با حمید نوری در این زمان روایت کرد، وبه دادگاه می گوید:«نوری زندانیان را"گروه گروه" برای اجرای حکم به محل آمفی تئاتر)حسینیه)،زندان منتقل می کردند.از پس این اعدام ها، عباسی آن جامیان خودشان  شیرینی پخش می کردو شعارمی دادکه"عاشورای مجاهدین"، "عاشورای مجاهدین" است.

رمضان فتحی در ادامه شهادت خود به شکنجه در اتاق گاز اشاره کرد که پیش از این در شهادت شاکیان قبلی هم به آن اشاره شده بود و گفت:«اتاقی کوچک که زندانیان زیادی را وارد آن می‌کردند و این زندانیان در فشردگی دچار احساس خفگی می‌شدند.»

درادامه فتحی همچنین ازتونل کتک صحبت به میان آورد وگفت:پاسدارها به سرکردگی عباسی (حمید نوری)،دردو سربیرون بند می ایستادند و تونل انسانی درست می‌کردند وزندانیان باعبور ازاین تونل مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفتند و سپس وارد اتاق گاز می‌شدند.

رئیس دادگاه ازرمضان فتحی خواست که به مقطع اعدام‌های سال ۶۷بپردازد.دادستان هم از او خواست که از آغاز مرداد ۶۷ شروع کند.

رمضان فتحی گفت:ازپنج‌شنبه ۶ مردادمی‌خواهد حرف‌هایش را آغاز کند: «پنج‌شنبه ۶مرداد بود که آمدند ۱۰نفر از بند ما جدا کردندوبه دادیاری بردند.مسئول دادیاری درآن زمان آقای عباسی(حمید نوری) بود.وی یادآورشد که گویا او از این افراد سوال و جواب کرده بود.سوال‌هایی مثل نام، نام خانوادگی، اتهام،این بچه‌ها بچه‌های شجاعی بودند واتهامشان را "مجاهدین" گفتند.

فتحی روزهای هفتم و هشتم رااینگونه به دادگاه توضیح داد:« رمضان فتحی در ادامه به روز ۷ مرداد پرداخت و گفت:

«جمعه ظهر بود که آمدند و تلویزیون ما را بردند. هواخوری را هم قطع کردند. یک استرس و فشاری حاکم شد که چه خبر است و چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ ما با هم صحبت می‌کردیم که این کارها برای چیست تا روز شنبه ۸ مرداد. شنبه اول آمدند و آن ۱۰ نفر را بردند. بعد آمدند و ۲ نفر از متهم‌های کرج را بردند. حدود ساعت ۱۱ بود که یکی از آن متهمان کرجی را برگرداندند به بند. من حدسم این است که نگهبان‌ها اشتباه کرده بودند. ما از او پرسیدیم که چه خبر؟ او گفت که هیأت مرگ آمده و جلوی بچه‌ها حکم اعدام و برگه گذاشته‌اند برای وصیت. او همچنین گفت که خیلی از بچه‌ها آنجا بوده‌اند.»

رمضان فتحی در ادامه صحبت‌هایش به فضای کلی زندان و مکان حسینیه در انتهای بندشان اشاره کرد و اینکه درِ این حسینیه از بند آنان همیشه باز بوده و از آنجا به عنوان جای خواب استفاده می‌کردند. او گفت از پشت فضای آهنی پنجره سوراخی درست کرده بودند و می‌دیدند که پاسدارها مشتاقند وارد سوله روبه‌رو شوند تا ببینند چه خبر است:

«پاسدارها خیلی اشتیاق عجیبی نشان می‌دادند که بروند داخل آن سوله. شنیده بودم گفته بودند دیده‌اند با فرغون طناب می‌برند به آنجا. من بعد دیدم [داود] لشکری با یک فرغون دمپایی می‌آید و فهمیدم که دارند بچه‌ها را اعدام می‌کنند.»

رمضان فتحی درادامه به شب شنبه اشاره کرد که با "روح‌الله" (یکی زندانی اعدام شده) حرف زده‌ است و حدود ساعت ۱۱ که دیگران خواب بودند،با هم رفتند تا از آن سوراخ پنجره ببینند چه خبر است:

«جسدهارابلند می‌کردند و محکم می‌انداختند توی ماشین. ما تا ۳۰ جسد شمردیم ….»

فتحی مشاهدات و توافق خود با روح الله که این صحنه حمل طناب ودمپایه ها وپرت اجساد جانفشانان کشتار گوهردشت رادیده بود،اینگونه به دادگاه توضیح داد وگفت:« من و روح‌الله قرار گذاشتیم که چیزی به بچه‌ها نگوییم . او درادامه روایتش گفت:که تنهادریک مورد،پاسدارها آمده‌اند و وسایل "موسی" رابا خودشان بردند» به گفته رمضان فتحی درروزهای بعد، زندانبانان از جمله حمید عباسی (حمید نوری) آمدند و زندانیان با حکم بالای ۱۰سال را با خودشان بردند و اعلام داشت:«پیش ازاینکه این بچه‌ها را ببرند به ما گفته بودند که به اطاق های خودمان برویم.بعداز ظهر،آن تعدادی که زنده مانده بودند رابه بند فرعی روبه روی ما برگرداندند.این‌ها که برگشتند با مورس با ما تماس گرفتند. آنهاگفتند: که اکثر بچه‌ها اتهامشان را "مجاهدین" گفته‌اند و اعدام شده‌اند.یکی ازاین بچه‌ها جزییات پرونده من را می‌دانست وخبردادکه نیری رئیس است وکمی محافظه‌ کارانه برخورد کن ….»

رمضان فتحی به دادگاه توضیح داد:شب دوازدهم که فردایش سیزدهم بود باز دم پنجره رفتند و دیدند که دو خاور جسد می‌برند.

اوگفت:که درادامه باز زندانبان‌ها آمدند واین بارگفتند؛ همه چشم‌بند بزنند و بیرون بیایند و ادامه داد:«چشم‌بند به اندازه کافی و برای همه نبود و به همین دلیل بعضی بچه‌ها لنگ به چشم شان بستند.ما را به"زیر هشت" بردند و آنجا آمدند تک‌تک سوال و جواب کردند. لشکری و عباسی و یک نفردیگرکه من حدس می‌زنم نماینده وزارت اطلاعات بود آمدندازمن سوال وجواب کردند:« نام، نام خانوادگی، اتهام … متأسفانه من آن لحظه شهامتش را نداشتم که بگویم عضو"مجاهدین".بلکه گفتم:هوادار.

لشکری گفت:هوادارچی؟

گفتم:شماخودتان می‌دانیدهوادارچی.چرا از من می‌پرسید؟ احساس می‌کنم، نماینده اطلاعات لگدی به لشکری زد که گیر نده ….»

رمضان فتحی درادامه گفت: فردایش آنها را به راهروی مرگ بردند که بسیارشلوغ بود وتشریح کرد:«خیلی شلوغ بودوکسانی راگروه گروه به سمت چپ برای اعدام می بردند،که منتهی به آمفی تئاتربود. با نوعی بغض یاد آور می شود:آقای عباسی (حمید نوری) آنجا میان خودشان شیرینی پخش می‌کردو شعارمی‌داد که "عاشورای مجدد مجاهدین".حتما الان هم خودش یادش می‌آید ….»

رمضان فتحی دراین بخش بابغضی فزاینده به تشریح بردن به صحنه اعدام برخی ها اشاره می کند ومی گوید:از جمله کاوه نثاری که بیماری صرع داشت و روی دوش یک زندانی به محل اعدام رفته است.

رمضان فتحی به دادگاه گفت:در"راهرو مرگ" شاهد بوده که یک زندانی محکوم به اعدام، یکی از همبندی های اش بنام ناصر منصوری را که به اعدام محکوم شده بود و به بیماری سرع مبتلا بود و توان راه رفتن نداشت به هنگام رفتن به محل اعدام ها، به دوش گرفته بود».

 رمضان فتحی به دادگاه می گوید:اعضاء"هیات مرگ"در اتاقی مقابل آشپزخانه مستقر بودو رییس آن نیز حسینعلی نیری بود.

رمضان فتحی درادامه توضیح داد:یک نوبت شنیده است که صدا زده‌اند «بقیه راهم بیاورید»ولشکری داد زده که بدن این‌ها هنوزگرم است ونمی توانیم آنها رااز طناب پایین بیاوریم».

رمضان فتحی درادامه گفت:آن روز وقت نشد اورا نزد" هیئت مرگ" ببرند و به انفرادی بر گردانده شد. او روز ۲۵ مرداد هم برای ملاقات با"هیئت مرگ" به راهروی مرگ برده می‌شود، اما درآن روزهم این اتفاق نمی‌افتد.

 فتحی همچنین به مواردی ازشکنجه اشاره می‌کند از جمله اینکه زندانیان به دلیل بیماری و مسمومیت و فرصت ندادن به آنها که به دستشویی بروند، در مقطعی زندانیان بیمار،مجبور بودند درهمان ظرفی غذا می خوردند،مدفوع کنند،چرا که اجازه نمی‌دادند آنها به توالت بروند،بعد زندانی آن ظرف ها راتخلیه می کردند ومی شستند و دو باره در همان غذابخورند.من مطمئن ام،این افشاء گری دردادگاه شوری برانگیخت!

رمضان فتحی به دادگاه گفت:این روندتابهمن ۶۷ادامه داشته است. فتحی درپایان روایتش امروزش، با شگفتی گفت: اگرچه او اعدام نشده، اما آرزو می‌کند که کاش اعدام شده بود،چون ازآن زمان به بعد هر روز اعدام می‌شود.ن رمضان فتحی دردادگاه شهادت داد :«حميد نوری جزو سه نفری بودكه زندانيان رابرای اعدام های جمعی به "راهروی مرگ"  و سپس به محل اعدام می برد».

رمضان فتحی در پایانه حرفهایش می گوید :بردن زندانیان سیاسی برای محاکمه از سوی حمید عباسی ودیگران، تا بهمن ماه ۱۳۶۷ ادامه داشت:

وی شهادت می دهد:« ابراهیم رئیسی که امروز بر صندلی ریاست جمهوری اسلامی در ایران تکیه زده، نفر دوم در "هیات مرگ" بوده است.

دادستان ازفتحی پرسید:ایرج مصداقی را می شناسید؟

 رمضان فتحی گفت:«با ایرج مصداقی دردوره اعدام‌ها هم‌بند بوده است.»ن

دادستان پرسید: «آیا کتاب های مصداقی را خوانده اید؟»

رمضان فتحی گفت:«کتاب‌های ایرج مصداقی وخاطرات او ازاعدام‌های سال ۶۷ را نخوانده است.»

دادستان سپس از رمضان فتحی پرسید:اولین بارچه زمانی خبربازداشت حمید نوری را شنیده است؟

رمضان فتحی گفت:«چندروز بعد ازبازداشت او توسط پلیس سوئد، همراه با دیدن عکس پاسپورت او خبرش را خواندم»

فتحی گفت:۱۰۰درصدمطمئن است که این فرد حمید عباسی است،تنهاآن زمان،"فقط عینک نداشت."و او ادامه داد؛ازچند سال قبل ازنام واقعی حمید عباسی آگاه شده و نام اورادرسایت‌هاخوانده است.درخبربازداشت او هم خوانده که حمید نوری(عباسی)،بازداشت شده است.

وکلای وکیل مدافع حمید نوری از رمضان فتحی پرسید: آیا به پخش زنده دادگاه نوری گوش کرده است یا نه؟

 فتحی گفت:«گوش کرده‌ام. همان بلاهایی را که تا حال گفته‌اند -چه بسا بیشترش- راسر من هم آورده‌اند.»

وکیل نوری درباره آشنایی فتحی باایرج مصداقی و کتاب‌های مصداقی پرسید؟

 رمضان فتحی تأکید کرد:ایرج مصداقی را می‌شناسد و با او هم‌بند بوده است.اوازنصرالله مرندی هم به عنوان یکی دیگر ازهم‌بندیانشان یادکرد.

فتحی درپایان نسبت به واکنش وکیل مدافع حمید نوری که اعدام‌های سال ۶۷ را اعدام‌های ادعایی خواند، گفت:

«این اعدام‌ها ادعایی نیستند ، همه اجزای آنها  واقعا اتفاق افتاده‌اند.»

وکیل مدافع حمید نوری گفت: نظر موکلش درباره "اعدام‌ها" این نیست. او در ادامه درباره جزییات لباس‌ها و ظاهر نوری دربیش از۳۳سال گذشته از رمضان فتحی سوال کرد.

 فتحی گفت: خودش یادش نمی‌آید که هفته قبل چه لباسی تنش بوده است.مافکرنمی‌کردیم که این جزییات تعیین کننده باشد. من کلیت را در ذهن دارم ...»

یکی از وکیلان مشاور(مدافع) به عنوان آخرین سوال از رمضان فتحی پرسید: آیادردوره اعدام‌ها هم مورد اذیت و آزار و شکنجه قرارگرفته است؟

رمضان فتحی در پاسخ گفت: «در دوره اعدام‌ها نزدند، اما با پایان اعدام‌ها شروع به زدن کردند.»

بر پایه‌ی یادداشت‌های پیشینم برآنم:

دادخواهی همین است! هم صدا شدن با مادران، پدران، همسران و فرزندان همه‌ی ایرانیان خفته در خاوران‌های ایران، بدون گره زدن نامِ مبارزان با وام خواهی حقوق بشری اتحادیه‌ی اروپا که نماینده‌اش در جریان مضحکه‌ی نشست قاضی مرگ ابراهیم رئیسی بر تخت قوه‌ی اجرایی مهمان این جانی و حاکمیت جنایتکار بوده‌اند .

باری کارما از امروز با دادگاه و محاکمه حمید نوری در استکهلم تازه آغاز شده است، پژواک صدای دادخواهی همه‌ی مردمان رنج کشیده و داغدار، به وسعت ایران باشیم !

پانزدهمین جلسه دادگاه حمیدنوری دراستکهلم به پایان رسید.. جلسه بعدی دادگاه روز پنج‌شنبه ۱۶ سپتامبر/ ۲۵ شهریور برگزار می‌شود. در این جلسه مهدی اسحاقی، زندانی سیاسی و از جان‌به‌در‌بردگان اعدام‌های سال ۶۷ به عنوان شاکی و شاهد، شهادت خواهد داد.

چند نکته ضرور:

*- ویژه گی دادگاه محاکمه حمید نوری برپایه حافظه می گردد. بعبارتی همه سطوح حرف های مطرح شده دردادگاه حول حافظه وترامایی ایستکه برمحورحافظه و ذهنیت شاکیان وشاهدان دادگاه دورمی زند.

*- مادر این دادگاه بایک جانی معین به نام حمید نوری (عباسی)طرفیم ولی دیگر همراهان او که عمدتادر دل "هیئت مرگ" و کننده های اجرایی آن دادگاه اند،قاضی مقیسه(ناصریان)،مصطفی پورمحمدی،ایراهیم رئیسی و... جنایتکارانی اند که دارند حکمفرمایی و همچنان جنایت می کنند.

*- عده ای می پرسند:که چرا این دادگاه این حد به جزئیات می پردازند که وکلای مدافع هم از همان حرف ها، تنافض در می آورند.

*- درهسته اصلی دادگاه طی این پانزده جلسه، مسئله بازشناسی"راهروهای مرگ"،همواره توسط شاکی و شاهد بر زبان می آید. دادستان- قاضی و حتی وکلای متهم به آن ورود می کنند،انگارکه همه آنها از آنجا عبورکرده و آشنایند.

*- سطح افشاء گری پانزدهمین جلسه محاکمه حمید نوری، واقعا شنیدنش دشوار و انفجاری بود.آنجا که از غذای بد دادن به بچه های زندانی،مریضی و اسهالی شدن آنان شاهد(رمضان فتحی)صحبت به میان آورد.بدین معنی که در یک بند تعدادی اسهال می گرفتند و زندابانان روی توالت رفتن آنها را می بستند. مجبور می دشند که در ظرف غذای خود،ادرارکنند وبعدتر ادرارخود را درکاسه توالت بریزند و همان ظرف را بشویند وبا همان ظرف،وعده غذایی دیگر باره خود را بگیرند!

باید پرسید:آیا این همه دهشتناکی وضعیت زندانی را در هیچ زندانی می توان نشان کرد!

*- درجای دیگری بازشاکی وشاهد پانزدهمین نشست دادگاه می گوید:یک نوبت شنیده است که صدا زده‌اند «بقیه راهم بیاورید»ولشکری داد زده که بدن این‌ها هنوزگرم است ونمی توانیم آنها رااز طناب پایین بیاوریم».

*- تا به امروز پانزده جلسه دادگاه نشان داد آرشیو کردن و نگهداشتن این همه مسائل از اهمیت فراوانی برخوردار است .

*- دررابطه با مجموعه همه تبهکاری حاکمیت اسلامی ایران،تلاش دارند همه این شواهد شفاهی وذهنی وتاسی ازحافظه هر شاکی وشاهدرابه فراموشی بسپارد...

*- خاطرات زندانیان دادخواه،امروزاسنادوپشتوانه همین دادگاه عباسی است . این همه نشان می دهد که عدالت، دادخواهی، علیرغم برج و بارویی که دورش کشیده اند، راه خودش را پیدا می کند.

*- امروزدادگاه حمید نوری، بیش از هر موقعی ایران و زندان و بیدادگری نظام رادرخود سوئد برسرزبان انداخته است. بعبارتی این دادگاه وسیع ترین رسانه افشای نظام وسیستم موجود وخلع سلاح کردن ادعاهای رئیس دولت که خود درکشتار۱۳۶۷،عضو"هیئت مرگ"بود،امروزدرمقام رئیس جمهور برراس قوه اجرایی دولت اسلامی است،ازتاریخ دهم اوت۲۰۲۱ به این سو، روزی نیست که اسم این جانی درمطبوعات سوئد جاری نشود.

*- ازاینروبریکایک ما است، که سطوح مباحث هر جلسه دادگاه را رسانه ای نماییم وسهم خود درمسیردادخواهی همه آن جان های عاشق زندگی برعهده گیریم!  

تا یادداشتی دیگر ...

لینک یادداشت های دادگاه حمید نوری دراستکهلم :

https://drive.google.com/drive/folders/1l_-DDPT0OmT6arD5agxkUrtLQkrNET6r?usp=sharing

 

هیچ نظری موجود نیست: